نظر به این که پس از انتخابات و اختلافات، به ویژه پس از نماز جمعه به امامت مقام معظم رهبری، این شبهه را بسیار رایج کردند، لازم است ابتدا دقت کنیم که طراحان این شبهه به دنبال پاسخ نیستند، بلکه اهداف متفاوتی را دنبال میکنند. به عنوان نمونه:
- هدف اول: زیر سؤال بردن و مخالفت با مقام معظم رهبری و فصلالخطاب شناختن «ولایت فقیه» در نظام جمهوری اسلامی ایران!
- هدف دوم: القاء میکنند که آقای احمدینژاد (رئیس جمهوری) مورد تأیید نیست!
- هدف سوم: القاء میکنند که ولی فقیه درست عمل نکرده است و غیر مؤید را تأیید نموده است. پس، ... (؟!)
- ... هدف نهایی: ممانعت از پایان یافتن فتنه و بازگشت اوضاع سیاسی کشور به حالت عادی!
اما در مقام پاسخ باید دقت کنیم:
الف: اگر کسی (گروهی) معتقد به اسلام، نظام جمهوری اسلامی ایران، قانون اساسی و اصل ولایت فقیه نیست، بهتر است دیگر دنبال بهانه و «اگر»، «مگر» و ... نرود و صریحاً اعلام مواضع کند. مگر نمیگویند: مردم شعور دارند و خودشان میفهمند؟ آیا این روش در برخورد با حقایق و واقعیتها و نیز شبهه پراکنی در اذهان عمومی، توهین به شعور مردم نیست؟!
ب: این رئیس جمهوری است که به تأیید «ولی فقیه» به رسمیت شناخته میشود و نه بالعکس. و انطباق با نظرات و اوامر ولی فقیه ملاک و شاخص داوری دربارهی مواضع و عملکرد رئیس جمهوری یا هر شخص و گروه دیگری است و نه بالعکس. چنان چه در اسلام نیز نماز، روزه، حج، جهاد و ... با «ولایت» قبول میشود و نه بالعکس.
لذا مردم مسلمان به خاطر رئیس جمهوری موافق یا مخالف «ولیفقیه» نمیشوند، بلکه به خاطر «ولیفقیه» موافق یا مخالف رئیس جمهور یا سایر شخصیتها یا گروههای سیاسی میشوند. چنان چه در دورههای گذشته، وقتی ولیفقیه از مخالفان خواستند که با دولتهای آقایان هاشمی یا خاتمی هم کاری کنند، اهل ولایت، لبیک گفتند و به رغم همهی مخالفتهای اساسی (به ویژه در دورهی آقای خاتمی) همکاری کردند، تا به اصل نظام خدشهای وارد نشود.
پ: معنی «فصل الخطاب» همین است. یعنی وقتی اختلافی پیش آمد، ولی فقیه حرف آخر را میزند و همه باید تابع باشند، نه این که اگر حرف و نظر ایشان وفق مرادشان نشد، تازه بگویند: چرا چنین گفت و چرا چنان نگفت؟!
این اعتراض درست مصداق آن است که طرفین اختلاف بر اساس آیهی مبارکهی ذیل به خدا، رسول و اولیالامر رجوع کنند و یک عده پس از شنیدن حکم بگویند: اگر او خداست، یا او پیامبر است و یا او اولیالامر است، پس چرا چنین حکم داد؟!
يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا أَطيعُوا اللَّهَ وَ أَطيعُوا الرَّسُولَ وَ أُولِي الْأَمْرِ مِنْكُمْ فَإِنْ تَنازَعْتُمْ في شَيْءٍ فَرُدُّوهُ إِلَى اللَّهِ وَ الرَّسُولِ إِنْ كُنْتُمْ تُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَ الْيَوْمِ الْآخِرِ ذلِكَ خَيْرٌ وَ أَحْسَنُ تَأْويلا (النساء – 59)
اى كسانى كه ايمان آوردهايد، از خدا اطاعت كنيد و از رسول و اولو الامر خويش فرمان بريد. و چون در امرى اختلاف كرديد اگر- به خدا و روز قيامت ايمان داريد- به خدا و پيامبر رجوع كنيد. در اين خير شماست و سرانجامى بهتر دارد.
ج: مقام «ولایت فقیه» بر اساس قانون اساسی کشور، رأی 5/24 میلیونی مردم را به آقای احمدی نژاد تنفیض نمودند و پس از بروز اختلافات (صرف نظر از جریانها، توطئهها و ...) در نماز جمعه، ضمن توصیههایی به طرفین فرمودند:
« البته بين ايشان (آقای هاشمی) و بين آقاى رئيس جمهور از همان انتخاب سال 84 تا امروز اختلاف نظر بود، الان هم هست؛ هم در زمينهى مسائل خارجى اختلاف نظر دارند، هم در زمينهى نحوهى اجراى عدالت اجتماعى اختلاف نظر دارند، هم در برخى مسائل فرهنگى اختلاف نظر دارند؛ و نظر آقاى رئيس جمهور به نظر بنده نزديكتر است.»
خوب، لابد نزدیکتر است که فرمودند: «نزدیکتر است» و اگر نبود، نمیفرمودند. حال آیا باید یک عده عصبانی شوند که چرا ایشان آن دسته از نظرات را به نظرات خود نزدیکتر دیدند؟! نمیشود مدعی شد که «ولی فقیه» اگر من (ما) را تأیید کرد، ولی فقیه و فصلالخطاب است، و گرنه، نه!
بدیهی است هر صاحب ولایتی (چه ولایت حق و چه ولایت باطل)، برای مردم معین میکند که کدام نظر و عمل، به رأی او نزدیکتر است. چنان چه صاحبان ولایت باطل مانند: آمریکا (اوباما) – انگلیس (گوردن) – اسرائیل (نتانیاهو) – فرانسه (سارکوزی) و ... نیز نسبت به مسائل داخلی ایران ساکت ننشستند و رسماً، به صراحت و مکرر اعلام کردند که اهداف و نظرات کدام افراد، گروهها و جریانهای سیاسی داخل ایران به رأی و نظر آنها نزدیکتر است.
لذا اگر قرار باشد نظر و رأی ولیفقیه، همان نظر آنها باشد و ولی فقیه نگاه کند آنها از چه خوششان میآید و آن را بگویند، آن وقت آنها ولیفقیه هستند نه ایشان. چنان چه عدهای از رجال سیاسی معتقدند که ولیفقیه باید باشد، اما قانونمند باشد و قانون را هم ما تعیین میکنیم! ولی فقیه باید فقط یک مقام تشریفاتی مقدس باشد و ما را تأیید کند تا مردم ما را بپذیرند و با آن چه میکنیم مخالفت نکنند!
دقت شود که در زمان پیامبر اکرم (ص) نیز سرمایهداران به ایشان میگفتند: اگر نظرات ما را قبول کنی به تو ایمان میآوریم! اگر این اراذل (مردمان ساده، فقیر، خالص یا به قول امروز حزبالهیها) را از خودت دور کنی، ما دور تو جمع میشویم. وگر نه، نه تو را قبول داریم و نه خدایت را! در زمان امیرالمؤمنین علیهالسلام هم به او میگفتند: اگر روش ما را بپذیری با تو بیعت میکنیم! به امام حسین (ع) نیز گفتند: اگر با یزید به عنوان خلیفهی مسلمین بیعت کنی، با تو کاری نداریم و اگر نکنی، امام که هیچ، اصلاً مسلمان نمیشناسیمت و خونت را مباح دانسته و تو را میکشیم (چنان چه چنین کردند)! ... و این سنت ناپسند در همهی تاریخ اسلام، به ویژه در مقابله با «ولایت» ادامه داشته، دارد و خواهد داشت! لذا مردم باید «بصیر» باشند و راه حق از باطل، دوست و دشمن حقیقی خود را خوب بشناسند.
در هر حال نمیشود که وقتی «ولی فقیه» میفرماید:
«وقتى مىبينيد عامل دشمن - كه حرف او، شعار او حاكى از مافىالضمير اوست - آمد توى ميدان، اينجا بايد خط را مشخص كنيد، اينجا بايد مرز را روشن كنيد. همه وظيفه دارند؛ بيشتر از همه، خواص؛ و در ميان خواص، بيشتر از همه، آن كسانى كه مستمعين بيشترى دارند، شنوندگان بيشترى دارند. اين وظيفه است ديگر: مرزها روشن بشود و معلوم بشود كه كى چى ميگويد.»
یا میفرماید:
«وقتى در داخل محيط فتنه، كسانى با زبانشان صريحاً اسلام و شعارهاى نظام جمهورى اسلامى را نفى ميكنند، با عملشان هم جمهوريت و يك انتخابات را زير سؤال ميبرند، وقتى اين پديده در جامعه ظاهر شد، انتظار از خواص اين است كه مرزشان را مشخص كنند، موضعشان را مشخص كنند.»
یا میفرماید:
«وقتى مىبينند در روز قدس كه براى دفاع از فلسطين و عليه رژيم غاصب صهيونيست است، به نفع رژيم غاصب صهيونيست و عليه فلسطين شعار داده ميشود، بايد متنبه بشوند، بايد خودشان را بكشند كنار، بگويند نه نه، ما با اين جريان نيستيم. وقتى مىبينند سران ظلم و استكبار عالم از اينها حمايت ميكنند، رؤساى آمريكا و فرانسه و انگليس و اينهائى كه مظهر ظلمند - هم در زمان كنونى، هم در دورهى تاريخىِ صد سال و دويست سالهى تا حالا - دارند از اينها حمايت ميكنند، بايد بفهمند يك جاى كارشان عيب دارد؛ بايد متنبه بشوند. وقتى مىبينند همهى آدمهاى فاسد، سلطنتطلب، از اينها حمايت ميكند، تودهاى از اينها حمايت ميكند، رقاص و مطرب فرارى از كشور از اينها حمايت ميكند، بايد متنبه بشوند، بايد چشمشان باز بشود، بايد بفهمند؛ بفهمند كه كارشان يك عيبى دارد؛ بلافاصله برگردند بگويند نه، ما نميخواهيم حمايت شما را.»
سکوت کرد و هیچ نگفت و حتی یک کلمه در نفی تمایل به حمایت آمریکا، انگلیس و اسرائیل و محکومیت دخالت آنها در امور داخلی کشور حرف نزد، اما تا ایشان از مردم مسلمان و به ویژه جوانان میخواهند که خشم به حق خود را فروکش کنند و میفرمایند:
«دستگاههاى مسئولى وجود دارند، قانون وجود دارد؛ بر طبق قانون، بدون هيچگونه تخطى از قانون، بايستى مُرّ قانون به صورت قاطع انجام بگيرد؛ اما ورود افرادى كه شأن قانونى و سمت قانونى و وظيفهى قانونى و مسئوليت قانونى ندارند، قضايا را خراب ميكند».
اظهار نظر کرد که راه برون رفت، توجه به فرمایشات اخیر مقام معظم رهبری است! و بدون توجه به سخنان پیش و پس از این جمله روی آن مانور آمد!
- تعداد بازدید : 3089
- 5 بهمن 1388
- نسخه قابل چاپ
- اشتراک گذاری
کلمات کلیدی: سیاسی