ایکس – شبهه: مهم است که «استعداد» را چه و از کدام منشاء بدانیم؟ انسان دارای بُعد مادی و بُعد معنوی است، لذا استعدادهای مادی و معنوی دارد که هر کدام ریشه و منشائی دارند. در یک جمله ساده میتوان بیان داشت که منشأ استعدادهای مادی «غریزه حیوانی – بر اساس شهوت و غضب» است و منشأ استعدادهای معنوی همان «فطرت» است.
الف - خداوند متعال همهی انسانها را بر اساس «فطرت» آفریده است و فطرت منشاء استعدادهای لازم برای کامل شدن است. پیامبر اعظم صلوات الله علیه و آله فرمودند: «کُلُّ مَوْلوُدٍ یوُلَدُ عَلَی الْفِطْرَةِ ...؛ هر نوزادی بر فطرت متولد میشود.» و امام باقر علیه السلام در تفسیر این حدیث فرمودند: یعنی انسانها بر فطرت خداشناسی آفریده شدهاند.» (المیزان، علامه طباطبایی، ج 16، ص 193، به نقل از اصول کافی) – که البته لازمه کامل شدن و آدم شدن و به فلاح رسیدن، همین خداشناسی و بندگی اوست.
ب – غریزهی حیوانی و کلیه صفات و نیازهای بدنی (حیوانی)، فرسایشی و در نهایت فانی هستند، اما فطرت فنا پذیر نیست، با هیچ عاملی نیز از بین نمیرود، اما به علل متفاوتی محجوب میشود و نورافشانی نمیکند. مثل آیینه یا چراغی که روی آن پردهی ضخیمی بکشند.
ج – اما تردیدی نیست که خداوند متعال نه تنها هیچ دو موجود و از جمله دو انسانی را مثل هم خلق نکرده است، بلکه عین هم بودن موجودات به مثابهی بر هم زدن حکمت و نظام خلقت است. چرا که هر یک در این نظام جایگاه و نقشی دارند. لذا حتی دو انگشت یا خطوط آن نیز مثل هم نیستند. معنای «عدالت» نیز شباهت و مساوات نیست، بلکه قرار دادن هر چیزی در جای خودش میباشد.
پس، خداوند حکیم هر موجودی را که خلق میکند، با همهی قابلیتها و استعدادهایی که همان موجود میتواند داشته باشد خلق مینماید و به همان تناسب او را نقشآفرین مینماید و به میزان نقش و وظیفهاش او را مکلف نموده و به میزان تکلیف نیز مؤاخذه مینماید. لذا فرمود: «لَا يُكَلِّفُ اللَّهُ نَفْسًا إِلَّا مَا آتَاهَا - خدا هيچ كس را جز [به قدر] آنچه به او داده است تكليف نمىكند – الطلاق 7» و فرمود:
«لاَ يُكَلِّفُ اللّهُ نَفْسًا إِلاَّ وُسْعَهَا لَهَا مَا كَسَبَتْ وَعَلَيْهَا مَا اكْتَسَبَتْ ...» (البقره، 286)
ترجمه: خداوند هيچ كس را جز به قدر توانايىاش تكليف نمىكند. آنچه (از خوبى) به دست آورده به سود او، و آنچه (از بدى) به دست آورده به زيان اوست.
د – اما این که چرا یکی ثروتمند یا ... میشود و یکی نمیشود، عوامل درونی و بیرونی شناخته شده و نشدهی بیشماری دارد؛ از جمله آن که: بخشی به حکمت الهی در آفرینش هر انسان و نقش او در کارگاه هستی مربوط است.
فقط مسئله ثروت و فقر نیست، بلکه تفاوتهای بسیاری وجود دارد. قرار نیست که همه انیشتاین، ملاصدرا یا آیت الله بهجت (ره) شوند. هدف واحد برای همگان آدم شدن و به کمال خود رسیدن است که مستلزم بندگی است، اما ظرفیتها و نقشها متفاوت است و بالتبع جایگاهها و وظایف نیز متفاوت است و بر هر کسی استعداد لازم جهت ایفای نقشش داده شده است و هنر انسان این است که استعدادهای خود را بشناسد و به آنها فعلیت ببخشد.
عامل دیگر، سعی و تلاش هر کس میباشد، «وَأَن لَّيْسَ لِلْإِنسَانِ إِلَّا مَا سَعَى – و
(دیگر) این که براى انسان جز حاصل تلاش او نيست – النجم، 39». پس اگر کسی تنبلی کرد، نمیتواند بهانه بیاورد که لابد خدا به من استعدادش را نداده بود.
از عوامل دیگر شرایط بیرونی است. دنیا نه بهشت است و نه دار مکافات، بلکه فقط دار عمل است و انسانها با اراده رفتارها و اعمالی دارند که روی خود و دیگران اثر میگذارد. از جمله این رفتارهای مضر و خسارتبار برای خود و دیگران، «ظلم» در انواع، ابعاد و عرصههای گوناگون آن است و همین عدم رعایت «قسط» و پیشه کردن ظلم، در بُعد اقتصادی، سبب ازدیاد فواصل طبقاتی میگردد. لذا در کالم وحی مکرر بر رعایت قسط و عدل و دوری کردن از ظلم تأکید نموده است.
از دیگر عوامل، نظم در امور است. گاه یک فرد کافر، منظم و براساس برنامهریزی عمل میکند، اما یک مسلمان ممکن است که هیچ نظم و برنامهای را تدوین و رعایت نکند...، خُب معلوم است که موفق نخواهد بود. جهان منظم خلق شده است. و البته هزاران عامل دیگر نیز نقش داشته و مؤثر میباشند.
کلمات کلیدی:
اعتقادی