ایکس – شبهه: آری، خداوند متعال در قرآن کریم، با یازده قسم تأکید مینماید که خوبی و بدی هر کس را به خودش الهام میکنم:
«وَنَفْسٍ وَمَا سَوَّاهَا * فَأَلْهَمَهَا فُجُورَهَا وَتَقْوَاهَا» (الشمس، 7 و 8)
ترجمه: سوگند به نَفْس و آن كس كه آن را درست كرد * پس بدكارى و پرهيزگارىاش را به وى الهام كرد.
اما این که خداوند کریم و منان نعمات را اعطا مینماید، دلیل نمیشود که همگان حتماً از آنها متنعم گردند. نعمات الهی گنجهایی هستند برای غنای انسان فقیر؛ اما این که چه کسی سراغ گنج برود و چه کسی نرود، با خود آنهاست، لذا در ادامه آیات فوق فرمود:
«قَدْ أَفْلَحَ مَن زَكَّاهَا * وَقَدْ خَابَ مَن دَسَّاهَا» (همان، 9 و 10)
ترجمه: كه هر كس آن را پاك گردانيد، قطعاً رستگار شد * و بىترديد محروم و زيانكار (و ناامید) شد كسى كه آن را به پليدىها بیالود.
توضیح:
الف – انسان مثل ملائک یا حیوانات، موجود تک بُعدی نیست. روح دارد، جسم نیز دارد. عقل و فطرت دارد، نفس (حیوانی که لازمه حیات دنیوی است) نیز دارد. در اموری جبر بر او حاکم است، در اموری نیز اختیار دارد. فقیر و نادار است، اما استعداد غنا تا مظهریت تام اسمای الهی را نیز دارد.
از این رو، خداوند متعال و حکیم، به او «عقل و فطرت» داده، «شهوت و غضب» نیز داده است. فکر، منطق، اراده و اختیار داده، و پیامبر، کتاب و امام نیز داده است و در نهایت اختیار و انتخاب با خود اوست. لذا فرمود چون راه هدایت از گمراهی روشن است، پس او را به اعتقادات مجبور نساختم و در این که به سراغ طغیان و طاغوت رود و یا به الله جلّ جلاله ایمان بیاورد مختار است.
«لاَ إِكْرَاهَ فِي الدِّينِ قَد تَّبَيَّنَ الرُّشْدُ مِنَ الْغَيِّ فَمَنْ يَكْفُرْ بِالطَّاغُوتِ وَيُؤْمِن بِاللّهِ فَقَدِ اسْتَمْسَكَ بِالْعُرْوَةِ الْوُثْقَىَ لاَ انفِصَامَ لَهَا وَاللّهُ سَمِيعٌ عَلِيمٌ» (البقره، 256)
ترجمه: در (اصول اعتقادات) دين اكراه نيست (زيرا اذعان و باورهاى باطنى اكراهپذير نيست بلكه تابع دليل و برهان است، و...) بىترديد راه هدايت از گمراهى (به واسطه اين قرآن و عقل) روشن شده است، پس هر كه به طغيانگر كفر ورزد و به خدا ايمان آورد حقّا كه به دستگيره محكم چنگ زده كه گسستن ندارد، و خداوند شنوا و داناست.
ب – انسان ذاتاً فقیر و فطرتاً عاشق کمال است، اما در شناخت مصادیق کمال خطا میکند. در هر حال چون فقیر و عاشق کمال است، برای خود «هدف» تعیین میکند و سپس عاشق هدف خود میگردد و پس از آن به سوی محبوب حرکت میکند و باید و نبایدهای رسیدن به آن محبوب را نصب العین و برنامهی راه زندگی قرار میدهد.
آنان که هدفشان دنیا باشد، تمام توجهشان به دنیا میشود، دنیا را هدف میگیرند و به آن عشق میورزند. همین امر سبب غفلت از مبدأ و معاد میشود و دنیاگراییشان سبب پرده افتادن بر عقل و فطرتشان میگردد و خیر خود را تشخیص نمیدهند. چرا که حیات دنیوی، حیات جسمی و بدنی، یک حیات صرفاً حیوانی است (کالانعام)، و حیوان عقل و فطرت ندارد.
پس، ریشهی اصلیِ بیتوجهی و بالبتع بیبهره ماندن از گنج «عقل، فطرت و وحی»، همان محبت به دنیا و جایگزین نمودن آن به جای محبت الله جل جلاله است. ریشه، همان قرار دادن الههای (اهداف) کاذب، به جای الله جل جلاله میباشد. ریشه در کوتاهنگری و لذت خواهی ظاهری و فوری است. لذا فرمود:
«إِنَّ هَؤُلَاء يُحِبُّونَ الْعَاجِلَةَ وَيَذَرُونَ وَرَاءهُمْ يَوْمًا ثَقِيلًا» (الإسراء، 27)
ترجمه: مسلماً اينان اين دنياى زودرس را دوست دارند و روزى گرانبار (قيامت) را پشت سر مىنهند (فراموش مىكنند).
و فرمود:
«وَمِنَ النَّاسِ مَن يَتَّخِذُ مِن دُونِ اللّهِ أَندَاداً يُحِبُّونَهُمْ كَحُبِّ اللّهِ وَالَّذِينَ آمَنُواْ أَشَدُّ حُبًّا لِّلّهِ وَلَوْ يَرَى الَّذِينَ ظَلَمُواْ إِذْ يَرَوْنَ الْعَذَابَ أَنَّ الْقُوَّةَ لِلّهِ جَمِيعاً وَأَنَّ اللّهَ شَدِيدُ الْعَذَابِ» (البقره، 165)
ترجمه: و برخى از مردم به جاى خدا همتايانى (از بتها، ستارگان و اجنّه ... گرفته تا ایسمها) برمىگزينند كه آنها را چنان كه بايد خدا را دوست داشت دوست مىدارند، ولى كسانى كه ايمان آوردهاند محبتشان به خداوند بيشتر است (از محبت آنها به معبوداتشان). و اگر كسانى كه ستم كردهاند آن هنگام كه عذاب (آخرت) را مشاهده مىكنند ببينند كه قدرت و نيرو همه از آن خداست و خدا سختكيفر است (به شدت پشيمان خواهند شد).
پس، عشق به هوای نفس و محبت دنیا به عنوان هدف غایی، سبب محجوب شدن عقل و فطرت و ریشهی همه خطاها و گناهان میگردد، لذا پیامبر عظیم الشأن صلوات الله علیه و آله فرمود:
«حُبُّ الدُّنيا رَأسُ كُلِّ خَطيئَةٍ» - محبت دنیا ریشه همه خطاها (گناهان) است.
کلمات کلیدی:
گوناگون