ایکس – شبهه: اولاً اگر کسی لجاجت دارد، به او هیچ نگویید، چون هیچ فایدهای ندارد.
«إِنَّ الَّذِينَ كَفَرُواْ سَوَاءٌ عَلَيْهِمْ أَأَنذَرْتَهُمْ أَمْ لَمْ تُنذِرْهُمْ لاَ يُؤْمِنُون» (البقره، 6)
ترجمه: در حقيقت كسانى كه كفر ورزيدند چه بيمشان دهى چه بيمشان ندهى بر ايشان يكسان است [آنها] نخواهند گرويد.
عناد و لجاجت، راه عقل، فطرت، علم، بصیرت و به طور کلی فهم را میبندد. البته در هر موضوعی و نه فقط در توحید.
ثانیاً باید دقت نمود که «خدا وجود ندارد» با «خدا الکتریسته، انرژی و ... است»، تفاوت دارد، چرا که یکی در مقام انکار است و دیگری در مقام توصیف، هر چند توصیف غلط.
ثالثاً ابتدا لازم است هر دو گروه تعریف مشخص خود را از «خدا» ارائه دهند و سپس تکذیب کرده و یا توصیف نمایند. پس اگر کسی هیچ تعریفی ندارد، نه میتواند بگوید که «نیست» و نه میتواند او را به الکتریسته یا انرژی یا هر چیز دیگری «توصیف» نماید.
الف – رد کردن وجود خدا دلیل عقلی میخواهد، هم چنان که قبول آن دلیل عقلی میخواهد. پس با شعار، ادعا، تئوری، نظریه، فرضیه ... به انضمام لجاجت، نمیتوان داعیه رد وجود خدا را نمود.
کسی که معتقد است خدا الکتریسته است، قطعاً نه تعریف درستی از خدا دارد و نه از الکتریسته. بدیهی است هیچ پدیدهای که قبلاً نبوده و بعداً به وجود آمده و دائم در حال تغییر و تبدیل است (حدوث و فنا)، خدا نیست. از جمله الکتریسیته یا انرژی، یا ماده اولیه و ... .
ب – عقل، علم و وحی اثبات نموده است که هیچ چیزی خود به خود و بدون عامل پدید آورنده به وجود نمیآید و این سلسله علل ادامه دارد تا برسد به وجودی که «هستی» عین ذات اوست. پس او پدیده نیست که پدید آورنده بخواهد – سابقه نیستی ندارد که به وجود آمدنش علت بخواهد – نقص و کاستی به او راه ندارد که با غیر به کمال رسد. حال چه کسی ثابت کرده که الکتریسته، انرژی، ماده اولیه و ...، دارای چنین ویژگیهایی میباشند؟! با عقلانیت و دلایل عقلی به اثبات رسیده است و یا با علم تجربی و دلایل حسّی؟!
بدیهی است وجودی که هستی محض باشد، کمال محض است، لذا حد پذیر نیست؛ وقتی حد پذیر نبود، دوییت نیز به او راه ندارد، تجزیه و ترکیب نمیشود؛ پس واحد و احد است، لم یلد و لم یولد است و به همین دلیل مثل و مانندی نیز ندارد و «لیس کمثله شیء» میباشد. حال آیا انرژی یا ماده و ... چنین هستند؟!
ج – بیگ بنگ (یا انفجار بزرگ اولیه) یک تئوری است. اگر اثبات شود، پیدایش خود را به اثبات رسانده است نه این که وجود خالق را نفی نماید.
ج/1 – نظریه بیگ بنگ مدعی است که عالم هستی با یک انفجار پدید آمده است. بدیهی است که عدم منفجر نمیگردد. پس باید چیزی بوده باشد که آن منفجر شده باشد.
ج/2 – اگر مدعی شوند که آن چیز همان ماده اولیه بوده است، دور تسلسل آغاز میشود، چرا که سؤال خواهد شد که آیا آن ماده ازلی بوده است؟ قطعاً پاسخ منفی است، چرا که ماده، محدود، مرکب و قابل تجزیه است، پس هستی عین ذات آن نیست و نمیتواند ازلی باشد. امکان عدم و وجود در آن مساوی است، (ممکن الوجود است)، پس برای پیدایش او علتی لازم میآید.
ج/3 – مدعی میشوند که «انرژی» عامل پیدایش خلقت است و این انرژی ازلی است، یعنی همیشه بوده و همیشه خواهد بود. حال سؤال پیش میآید که «انرژی» چیست؟ آیا ماده است یا غیر ماده؟ قطعاً نمیتوانند بگویند که غیر ماده است، چرا که غیر ماده را قبول ندارند، لذا باید بگویند که ماده و مادی است. پس همان قوانین ماده که پدیده (مخلوق) و محدود و متغیر و مرکب و تجریهپذیر ... و ممکن الوجود است، به آن هم اطلاق میشود.
ج/4 – مدعی میشوند که بیگ بنگ یک تصادف است و عالم هستی تصادفی ایجاد شده است! در حالی که تصادف به آن معنایی که انتزاع میکنند، اصلاً در عالم وجود ندارد. این که ما علت وقوع حادثه یا پیدایش پدیدهای را ندانیم، دلیل نمیشود که علتی وجود نداشته باشد، مضافاً بر این که سؤال میکنیم چه چیزی با چه چیزی یا با خودش تصادف کرده است؟ آیا عدم با عدم تصادف کرده است و بعد عالم هستی پدید آمده است؟! آیا ممکن است که از عدم هستی پدید آید؟
ج/5 – برخی نیز مدعی شدهاند که انرژی یک نیرو و توان فوق العاده و ناشناخته است و سپس تمامی صفات الله (اسماء الله) را بر آن حمل میکنند و میگویند: انرژی چنین اوصافی دارد! این دیگر همان لجاجت است، یعنی به ضرورت وجود چنین واجب الوجودی اذعان میکنند، اما نمیخواهند نام الله، یا خدا را بر زبان بیاورند.
ج/6 – علم تجربی که موقوف به تجربه حسی است، میتواند اثبات کند که زمین هست، جاذبه هست، کهکشان هست، انرژی هست و ...، اما چگونه میتواند اثبات کند که خدا نیست؟! مگر میتواند تمامی عالم هستی را تجربه کند و سپس نتیجه دهد؟!
ج/7 – بروز یک انفجار بزرگ و پیدایش عالم ماده (نه همه عوالم وجود) از آن، میتواند صحت داشته باشد، اما چه دلیلی بر نفی وجود خداست؟ بالاخره پیدایش ماده، حرکت، تغییر، انفجار و پیدایش حکیمانه پدیدهها و نظم عالم هستی و ... که قابل رؤیت و شناخت میباشد، خالقی علیم و حکیم میخواهد.
پس، حتی ماتریالیستها نمیتوانند منکر «واجب الوجود» گردند، اما لجاجت دارند که اسم خدا به میان نیاید. لذا میگویند: «هست»، ولی «خدا نیست». این همان لجاجت و عناد است.
کلمات کلیدی:
اعتقادی توحید