ایکس – شبهه: داراییها تنها علل سعادت و شقاوت نیستند که بگوییم چرا دو نفر که برخوردار از موهبات همگون میباشند، متفاوت و حتی متضاد میشوند؟ بلکه علل بسیاری برای سعادت یا شقاوت، موفقیت یا شکست، رشد یا انحطاط، ایمان یا کفر، تقوا یا معصیت و ... وجود دارد.
داراییها اغلب حکم ابزار و امکانات را دارند و هیچ دلیلی نیست که دو نفر از یک ابزار یک نوع استفاده ببرند. مثل دو نفر که عقل معاش دارند، یکی آن را صرف کسب درآمد حلال میکند و دیگری صرف حقهبازی و کلاهبرداری؛ دو نفر سرمایه و ثروت دارند، یکی در راه خیر مصرف میکند و دیگری در راه شرّ؛ دو نفر علم واحدی دارند، یکی در راه رشد خود و جامعه به کار میبندد، دیگری در راه هلاکت خود و مردم.
ریشه این تفاوتها و استفادههای متضاد از نعمات واحد الهی، به «توجه» بر میگردد و «توجه» نیز همیشه به سوی «محبوب» است. پس محبوب هر چه شد، توجه بدان سو جلب میگردد و «توجه» به هر سمتی متمایل شد، انسان بدان سو رهسپار میگردد.
انسان، روح دارد که اصل اوست، بدن هم دارد که لازمه حیات او در دنیای مادی است. هر کدام نیز نیازها و خواهشهایی دارند و بدیهی است که نیاز روح معنوی است، چون سنخ خودش معنوی است و نیاز جسم مادی است، چون خودش از ماده است. پس مهم است که انسان کدام را اصل بداند و به کدام توجه کند؟!
خداوند متعال و منّان، همه چگونگیهای روحی، روانی، جسمی، معنوی و مادی انسان را برای او تعریف کرده است. ابتدا و انتهایش را بیان داشته است «انا لله و انا الیه راجعون»، موهبات اعطاییاش، از عقل گرفته تا نفس را بر شمرده است و میفرماید: کتابی برایت فرستادم که در آن شرح خودت است، عقل هم که دادهام، پس در آن تعقل کن:
«لَقَدْ أَنزَلْنَا إِلَيْكُمْ كِتَابًا فِيهِ ذِكْرُكُمْ أَفَلَا تَعْقِلُونَ» (الأنبیاء، 10)
ترجمه: در حقيقت ما كتابى به سوى شما نازل كرديم كه ياد (شرح) شما در آن است آيا نمىانديشيد.
هدف را معرفی کرده «و الیه المصیر» و نقشهی راه را نیز در عقل که نبی درونی است و فطرت که سرشت آفرینش اوست تبیین کرده است و هم چنین برایش نبی بیرونی (انبیا) و کتاب و نیز امام و اسوه و رهبر هم فرستاده است و متذکر شده است که این نعمات را دادم، اما همه چیز به همان «توجه» خودت بر میگردد، پس اگر تو متوجه «دین فطری – خداپرستی فطری است» خود باشی، راه درست و برنامه درست را مییابی:
«فَأَقِمْ وَجْهَكَ لِلدِّينِ حَنِيفًا فِطْرَةَ اللَّهِ الَّتِي فَطَرَ النَّاسَ عَلَيْهَا لَا تَبْدِيلَ لِخَلْقِ اللَّهِ ذَلِكَ الدِّينُ الْقَيِّمُ وَلَكِنَّ أَكْثَرَ النَّاسِ لَا يَعْلَمُون» (الرّوم، 30)
ترجمه: پس حقگرايانه روى دل خود را به سوى اين دين (دين اسلام) كن همان طريقه و آيين فطرى خدا كه مردم را بر پايه آن آفريده و سرشته، (و) هرگز تبديلى در آفرينش (تكوينى) خدا نباشد (و در آيين تشريعى او هم نبايد باشد)، اين است دين ثابت و استوار، و لكن بيشتر مردم نمىدانند.
اما، عدهای، همهی توجه خود را معطوف به این بدن و حیات مادی میکنند و بدن انسان، خواهشها و نیازهایش نیز هیچ فرقی با بدن حیوان ندارد. در چنین شرایطی انسان «متوجه» سایر داراییهای خود چون «عقل و فطرت» نمیشود و بالتبع به «وحی» نیز توجه نمیکند، لذا این داراییها به او سودی نمیرساند و چون توجهشان معطوف به زندگی حیوانی است، مانند یک حیوان زندگی میکنند و با این غفلت خود و سرمایههایشان را به آتش کشیده و میسوزانند:
«وَلَقَدْ ذَرَأْنَا لِجَهَنَّمَ كَثِيرًا مِّنَ الْجِنِّ وَالإِنسِ لَهُمْ قُلُوبٌ لاَّ يَفْقَهُونَ بِهَا وَلَهُمْ أَعْيُنٌ لاَّ يُبْصِرُونَ بِهَا وَلَهُمْ آذَانٌ لاَّ يَسْمَعُونَ بِهَا أُوْلَـئِكَ كَالأَنْعَامِ بَلْ هُمْ أَضَلُّ أُوْلَـئِكَ هُمُ الْغَافِلُونَ» (الأعراف، 179)
ترجمه: و حقّا كه ما بسيارى از جن و انس را (گويى) براى دوزخ آفريدهايم، زيرا كه دلها دارند ولى (حقايق را) بدان نمىفهمند، و چشمها دارند ولى بدان (به عبرت) نمىنگرند و گوشها دارند ولى بدان (معارف حقّه را) نمىشنوند آنها مانند چهارپايانند بلكه گمراهترند (زيرا با داشتن استعداد رشد و تكامل، به راه باطل مىروند) و آنها همان غافلانند.
پس، تمام این تفاوتها و تضادها در عین دارایی واحد، به «محبوب» و «توجه» به او بر میگردد. وقتی محبوب خدا نشد، حتماً دنیا میشود و «حبُ الدّنیا، رَأس کُلّ خَطیئة» یعنی: محبت دنیا ریشه همه گناهان است.
بت پرستان زمان حضرت ابراهیم علیهالسلام، توجه خود را معطوف ستاره و ماه و خورشید کردند و آنها را معبود و ربّ خود قلمداد نمودند و از ایشان خواستند که او نیز بدان سو توجه نماید. ایشان توجه کردند و گفتند که اینها همه غروب و افول دارد و من افول کنندگان (فانیها) را دوست ندارم. پرسیدند پس چه چیزی را دوست داری و توجهت به کجاست؟ فرمود:
«إِنِّي وَجَّهْتُ وَجْهِيَ لِلَّذِي فَطَرَ السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضَ حَنِيفًا وَمَا أَنَاْ مِنَ الْمُشْرِكِينَ» (الأنعام، 79)
ترجمه: به يقين من روى (توجه دلِ) خود را به سوى كسى كه آسمانها و زمين را پديد آورده متوجه نمودم در حالى كه با اخلاص و حقگرايم. و من از شركآوران نيستم.
آری، توجه دل به سوی محبوب است. خواه دنیا و مظاهرش باشد و خواه خدا.
کلمات کلیدی:
گوناگون