در ادامه این سؤال آمده است: برخی از عرفا که به رابطه نور و اشیاء اشاره کردند که نور شیء را قابل مشاهده میکند، به نظر درست نیست، چرا که ما ابتدا برای شیء موجودیت قائل شدهایم.
ایکس – شبهه: منظور از «نور» و مثالی که آورده شده است، برای تفهیم مفهوم «پیدایش» است و نه اصل وجود خارجی آنها. منظور این است که چنان چه شیء قبل از آن که نوری به آن بتابد، در چشم ما پیدا نیست و بعد از تابش پیدا میشود، عالم امکان نیز وجود قائم بالذات ندارد و پس از افاضه وجود پیدا و پدیدار میشود.
تعریف نور این است که «به خودی خود پیداست و سبب پیدایش چیزهای دیگر میشود». آیه مبارکهی «اللَّهُ نُورُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ - خدا نور آسمانها و زمين است (النّور، 35)» نیز اشاره به همین معناست. یعنی الله جلّ جلاله خودش هستی محض است و هستی بخش و سبب پیدایش آسمانها و زمین است.
انواع رابطه با وجود:
هر مفهومی و هر چیزی در ارتباط با «وجود» از سه حال خارج نیست.
الف – واجب الوجود: یا وجود را بالضروره واجد است.یعنی رابطهاش با وجود حتمی، اجتنابناپذیر غیر قابل تخلف است و عقل از پذیرش خلاف آن ابا دارد، در این هنگام میگوییم «واجب الوجود» است.
ب – ممتنع الوجود: یا وجود برای آن مفهوم امتناع دارد، یعنی محال است که محمول، عارض این موضوع گردد و عقل از پذیرش آن ابا دارد، در این هنگام میگوییم: «ممتنع الوجود» است.
ج – ممکن الوجود: یا این که «وجود» برای آن موضوع یا مفهوم، نه ضرورت دارد و نه امتناع، یا به قولی هم قابل اثبات است و هم قابل نفی و عقل نه از قبول آن ابا دارد و نه از قبول خلافش ابا دارد، در این هنگام میگوییم: «ممکن الوجود» است.
بدیهی است که پیدایش هر چیزی که نسبتاش به وجود و عدم مساوی باشد، یعنی ممکن الوجود باشد، نیاز به عللی دارد که به آن وجود ببخشد.
مثال روش:
شهید آیت الله مطهری (ره) مثال بسیار ساده و روشنی بیان فرمودند بدین مضمون که در حمل «موضوعی» بر «محمولی» که در این بحث ما حمل وجود بر هر موضوع و مفهومی میشود، اگر اگر رابطه عدد 4 با جفت بودن را در نظر بگیریم، عقل میگوید عدد چهار جفت است، بالضروره و بالوجوب. ولی اگر بگوییم عدد جفت است، رابطه امتناعی است. یعنی عدد 5 از جفت بودن امتناع دارد و عقل این را درک میکند. اما اگر گفتیم: امروزه هوا آفتابی است، یک رابطه امکانی است، یعنی طبیعت روز نه اقتضا دارد که حتماً آفتابی باشد و نه اقتضا دارد که حتماً ابری باشد، پس آفتابی شدن، علت یا علل میخواهد.
اما نکات دیگری نیز در این مبحث باید لحاظ شود و از جمله آن که هر ممکن الوجود بالذات، به واسطه علتش واجب الوجود میشود، متهی واجب الوجود بالغیر (یا همان قائم به غیر). یعنی هر ممکن الوجودی اگر مجموع علل و شرایطش موجود شود، حتماً موجود میشود و واجب بالغیر میگردد.
پس همه ممکنات از علت خود کسب ضرورت وجود کردهاند و در عین حال که نسبت وجود و عدمشان مساوی بود، به وجود آمدند، یعنی علتی آنها را از حالت تساوی بیرون آورد و وجود بخشید که همان تجلی، خلق و ایجاد است.
کلمات کلیدی:
اعتقادی