آیا در احادیث و روایات، در باره تعارف کردن مطلب یا دستورالعملی داریم؟ در صورت مثبت بودن لطفاً سند ارایه فرمایید.
پایگاه پاسخگویی به سؤالات و شبهات (ایکس – شبهه): تا «تعارف» را چه معنا کنیم و منظور از «تعارف کردن» چه باشد؟
گاه کلمات و واژگانی در غیر از معنا و جایگاه اصلی خودشان در یک فرهنگ، محاوره و یا گویشی مصطلح میشوند و محقق به هنگام جستجو و مطالعه، چون دنبال عین آن کلمه میگردد، به نتیجهای نمیرسد. از جمله این کلمات یا واژگان، همین کلمهی «تعارف» است.
تعارف در اصل از ریشه «عَرَفَ» گرفته شده است که به معنای «شناخت» [مثل معرفت و عرفان] و یا امر پسندیده [مثل امر به معروف] به کار میرود که این معنای دوم نیز در همان «شناخت و شناساندنِ» امر یا امور پسندیده ریشه دارد. چنان چه در قرآن کریم، واژهی «تعارف» به معنای شناخت به کار رفته است:
«يَا أَيُّهَا النَّاسُ إِنَّا خَلَقْنَاكُم مِّن ذَكَرٍ وَأُنثَى وَجَعَلْنَاكُمْ شُعُوبًا وَقَبَائِلَ لِتَعَارَفُوا إِنَّ أَكْرَمَكُمْ عِندَاللَّهِ أَتْقَاكُمْ إِنَّ اللَّهَ عَلِيمٌ خَبِيرٌ» (الحجرات، 13)
ترجمه: اى مردم، ما شما را از يك مرد و زن بيافريديم، و شما را شاخهها و تيرهها كرديم تا يكديگر را باز شناسيد. هر آينه گرامىترين شما نزد خدا پرهيزگارترين شماست. همانا خدا دانا و آگاه است.
واژه «عُرف» نیز ریشه در معنای «شناخت» دارد. نه فقط در آداب و سنن فرهنگی، بومی و ملّی، بلکه در احکام نیز چنین است. به عنوان مثال: اگر ندانستیم این آب مضاف است یا نیست، میگویند: اگر نزد عُرف مضاف است، احکام مضاف بر آن مترتب است، یعنی اگر «عُرف» آن را مضاف میشناسد، پس حکم مضاف دارد.
حال با توجه به مقدمهی فوق، به موضوع «تعارف» با توجه به معنای مصطلح و عُرفی آن در فرهنگ، ادبیات و رفتار خود بپردازیم:
الف – تعارف، اگر «آگاهی بخشی به یک امر پسندیده»، مثل دعوت به میهمانی، دعوت به غذا، دعوت به نشستن در جایی خاص به عنوان احترام میهمان یا بزرگتر، دعوت به تقدم در ورود و خروج ... و هر دعوت پسندیدهی دیگری باشد، به حدّش خوب است و در فرهنگ اسلام نیز به اَشکال مختلف آن اشاره و سفارش شده است. [هر چند که کلمه تعارف، در آن دیده نشود]. چنان چه در اخبار و روایات بسیار شنیدهایم که حضرت ابراهیم علیهالسلام، سعی میکرد تا حد امکان، تمامی وعدههای غذایی خود را با دیگری یا دیگران بخورند، لذا لابد آنان را دعوت به طعام مینمود. یا به اصطلاح خودمان به آنها تعارف مینمودند.
روایت:
عبدالرحمن بن حجاج میگوید: همراهِ امام صادق عليه السلام غذا تناول مىكرديم كه سينىِ پلويى برايمان آوردند. ما با كُندى مى خورديم. فرمود: «نشد! با محبّتترين شما نسبت به ما، كسى است كه نزد ما بهتر (راحتتر) بخورد.
وی افزود: با اين حرف، من ريزههاى سفره را هم برداشتم و خوردم. امام فرمود: «حالا شد«. و برايمان روايت كرد كه از طرف انصار، سينىِ پلويى براى پيامبر خدا صلى الله عليه و آله هديه آوردند. پيامبر، سلمان و مقداد و ابوذر ـ رضى اللّه عنهم ـ را هم دعوت كردند. آنها در خوردن، كُندى مىكردند. پيامبر صلى الله عليه و آله فرمودند: «نشد! با محبّتترين شما نسبت به ما، كسى است كه نزد ما راحتتر (بی روی دربایستی و با لذت و جانانه) بخورد». پس آنها راحتتر، به خوردن ادامه دادند. امام صادق عليه السلام آن گاه، فرمود: «خدا رحمتشان كند و از ايشان خشنود باشد و بر آنان درود فرستد!«. (الكافی: ج ۶، ص ۲۷۸)
ب – همین یک روایت که مشابه آن بسیار است، نه تنها تصریح به تعارف به عنوان دعوت دارد، بلکه بیانگر این مهم است که تعارف [چه از سوی تعارف کننده و چه از سوی تعارف شونده] باید از روی راستی و صدق و نیت قلبی باشد. لذا تعارفی که مبتنی بر دروغ، ریا، خودشیرینی ... و خلاصه غیر واقع باشد، بسیار بسیار بد است.
البته گاهی انسان «حیا» میکند، این دیگر نامش «تعارف» نیست. مثلاً حیا میکند که به میهمانش بگوید: دیگر ساعت و میزان میهمانی و پذیرایی تمام شد، باید بروی تا من به سایر کارها یا استراحتم برسم. چنان چه پیامبر اکرم صلوات الله علیه و آله نیز در این امر حیا مینمودند و دیگران نیز از روی محبت و نیز جهل در اصول آداب و معاشرت، رعایت نمینمودند و وقتی جمع میشدند و دعوت یا تعارفی را استجابت میکردند، ساعتها مینشستند، لذا آیه نازل شد که او حیا میکند، اما خدا در بیان حق، حیا و تعارفی ندارد:
«يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لَا تَدْخُلُوا بُيُوتَ النَّبِيِّ إِلَّا أَن يُؤْذَنَ لَكُمْ إِلَى طَعَامٍ غَيْرَ نَاظِرِينَ إِنَاهُ وَلَكِنْ إِذَا دُعِيتُمْ فَادْخُلُوا فَإِذَا طَعِمْتُمْ فَانتَشِرُوا وَلَا مُسْتَأْنِسِينَ لِحَدِيثٍ إِنَّ ذَلِكُمْ كَانَ يُؤْذِي النَّبِيَّ فَيَسْتَحْيِي مِنكُمْ وَاللَّهُ لَا يَسْتَحْيِي مِنَ الْحَقِّ وَإِذَا سَأَلْتُمُوهُنَّ مَتَاعًا فَاسْأَلُوهُنَّ مِن وَرَاء حِجَابٍ ذَلِكُمْ أَطْهَرُ لِقُلُوبِكُمْ وَقُلُوبِهِنَّ وَمَا كَانَ لَكُمْ أَن تُؤْذُوا رَسُولَ اللَّهِ وَلَا أَن تَنكِحُوا أَزْوَاجَهُ مِن بَعْدِهِ أَبَدًا إِنَّ ذَلِكُمْ كَانَ عِندَ اللَّهِ عَظِيمًا» (الاحزاب، 53)
ترجمه: اى كسانى كه ايمان آوردهايد، به خانههاى پيامبر وارد نشويد مگر آنكه براى (خوردن) طعامى به شما اذن داده شود بىآنكه (زودتر رفته) منتظر وقت رسيدن آن (طعام) باشيد- و لكن آن گاه كه دعوت شديد وارد شويد و چون غذا خورديد پراكنده گرديد- و بىآنكه (پس از خوردن) سرگرم صحبت شويد، زيرا آن (رفتار شما) پيامبر را مىرنجاند و از شما شرم مىكند (و چيزى نمىگويد) و (لى) خداوند از بيان حق (و وظايف شما) شرم نمىكند، و چون متاعى (از وسايل زندگى) از آنان (زنان پيامبر) خواستيد از پشت پرده بخواهيد، كه آن پاكيزهتر است براى دلهاى شما و دلهاى آنان. و شما را نرسد و جايز نباشد كه پيامبر را اذيت و آزار رسانيد و نه هرگز همسران او را پس از او به همسرى گيريد، مسلّما آن (كار) نزد خداوند بس بزرگ است.
تعارفات دروغ:
متأسفانه فرهنگ تعارفات دروغ بین ما بسیار رواج دارد. به عنوان مثال:
*- دوست یا همکارش را درب منزل دیده و قسم میخورد: «به خدا اگر نیایی تو، ناراحت میشوم»، در حالی که خودش هم میداند که اگر تو بیاید ناراحت میشود، چرا که نه خودش و نه خانوادهاش اکنون آمادگی پذیرایی میهمان را ندارند.
*- یا لباسی که خریده را به قوم و خویش یا دوستش نشان میدهد و او نیز تعریف کرده و میگوید: «مبارک است»، اما این دست بر نمیدارد و اصرار پشت اصرار که «این را تو بردار و اگر برنداری، ناراحت میشوم»، در صورتی که میداند کلّی پول این لباس را داده و اگر او بردارد، بدجوری دلخور و از تعارفش پشیمان میشود.
*- وارد فروشگاه میشوید و کالایی را انتخاب میکنید و قیمت میپرسید، فروشنده نیم ساعت آیه و قسم میخورد که اصلاً قابل شما را ندارد و پول نمیگیرم. در حالی که دروغ میگوید، مغازه را باز کرده که جنس بفروشد و پول بگیرد.
یک حکایت:
یکی از هم وطنان، پس از چندین سال زندگی در اروپا و دوری از وطن، به کشور باز گشته بود. برای خرید لباسی وارد فروشگاه (بوتیکی) شد، لباس را دید، پُرو کرد و برداشت. از فروشنده پرسید: چقدر باید بدهم؟ او نیز طبق تعارفات دروغ و معمول، اصرار میکرد که بخدا پول نمیگیرم، قابل شما را ندارد، اصلاً این هدیه من به شما و ... – خلاصه طرف یکی دوبار به حساب تعارف و احترام گذاشت و اصرار کرد، اما وقتی اصرار فروشنده را دید، خُب باور کرد و لباس را برداشت و خارج شد. قدمی بر نداشته بود که فروشنده با اخمهای در هم کشیده و صدای خشن و لحن بد، جلوی همه مشتریهای فریاد زد: خانم کجا میری؟ نمیخواهی پول لباس را بدهی؟! خریدار گفت: خودت اصرار کردی که این یک هدیه است! فروشنده گفت: حالا ما یک تعارفی کردیم، شما باید لباس را بردارید و راه بیافتید – من چه آشنایی با شما دارم که به شما هدیه بدهم؟!
پس، ادب، احترام، محبّت، رعایت ارزشها و فرهنگ جامعه خوب است و نباید به اسم بیتعارفی، بی ادب و بینزاکت و بیفرهنگ شد، اما تعاریف نیز باید با صدق باشد و نباید مبتنی بر دروغ، ریا، به اصطلاح خالیبندی و ... باشد.
بله، صاحبخانه حیا میکند، اما میهمان باید رعایت کند – میهمان حیا میکند، صاحبخانه باید در تعارف از روی صدقش، خجالت او را بریزد؛ تا با هم از روی صدق و محبت بیتعارف شوند:
روایت:
*- عنبسة بن مصعب نقل کرده است: نزد امام صادق عليه السلام رسيديم، در حالى كه قصد رفتن به مكّه داشت. دستور داد سفره آوردند و برايمان گستردند. سپس فرمود: «بفرماييد« (یعنی دعوت یا به قول ما تعارف)، و ما شروع به خوردن كرديم. امام عليه السلام فرمود: «ثابت كرديد، ثابت كرديد! مىگويند: دوستىِ افراد را از خوردنشان بشناسيد«. پس، خجالتمان از بين رفت و خورديم.
*- امام کاظم علیهالسلام فرمودند: پيامبر خدا صلى الله عليه و آله هرگاه برايش مهمان مىآمد، غذايش را با او مىخورد و دست از سفره نمىكشيد تا آن كه مهمان ، دست مىكشيد. (الكافی: ج ۶ ص ۲۸۶ ح ۴)
*- پیامبر اکرم صلوات الله علیه و آله فرمودند: از حقوق میهمان است كه تا دَمِ در، با او بروى و بدرقهاش كنى. (عيون أخبار الرضا عليه السلام: ج ۲ ص ۷۰ ح ۳۲۳)
اینها همه نمونههایی از تعارفات صحیح و از روی صدق است.
- تعداد بازدید : 7440
- 5 آذر 1392
- نسخه قابل چاپ
- اشتراک گذاری
کلمات کلیدی: قرآن