نکند شما زن و مخصوصاً بچهی اسراییلی را جزو آدم حساب نمیکنید؟! مگر چه فرقی بین بچهی اسراییلی و بچهی لبنانی و فلسطینی وجود دارد؟ خصوصاً قضیه150هزار موشک و نابودی2شهر اسراییل که اینها معادل یا شاید بیشتر از قدرت تخریبی بمب اتم است؟ (دانشجوی حسابداری/بهبان)
ایکس – شبهه / پایگاه پاسخگویی به سؤالات و شبهات: آدم بودن و آدم حساب شدن، تعاریف متفاوتی دارد که هر کدام در جایگاه خود مورد پاسخ، بحث و بررسی قرار میگیرد، لذا نمیتوان یک لفظ «آدم» را [آن هم احساسی و شعاری] به میان کشید و سپس معانی و مقاصد دیگری را بر آن حمل نمود. به عنوان مثال:
الف – به لحاظ فیزیکی، همه آحاد بشر، آدم ابوالبشر هستند، یعنی از یک زن و مرد به دنیا آمدهاند و نسب آنها به حضرات آدم و حوا (ع) میرسد و هم چنین استعداد و حق دارند که «آدم» بشوند. لذا به لحاظ «بشری» نه تنها هیچ فرقی بین مرد، زن و کودک فلسطینی و اسرائیلی وجود ندارد، بلکه بین انبیای الهی و خاتم الرسل، که اشرف مخلوقات است، با سایر ابنای بشر (حتی کفار و مشرکین) وجود ندارد، لذا فرمود:
«قُلْ إِنَّمَا أَنَا بَشَرٌ مِّثْلُكُمْ يُوحَى إِلَيَّ أَنَّمَا إِلَهُكُمْ إِلَهٌ وَاحِدٌ فَاسْتَقِيمُوا إِلَيْهِ وَاسْتَغْفِرُوهُ وَوَيْلٌ لِّلْمُشْرِكِينَ» (فصّلت، 6)
ترجمه: بگو من بشرى شما هستم، (نه از فرشتهام و نه از اجنّه، لكن) به من وحى مىشود كه خداى شما خدايى يگانه است پس مستقيماً به سوى او بشتابيد و از او آمرزش بخواهيد و واى بر مشركان.
ب – اما در مبحث «آدمیّت» موضوع فرق میکند و هر بنی بشری آدم محسوب نمیگردد، چرا که شاخصه و ملاک آدمیت، فقط نوع خلقت فیزیکی نمیباشد. به قول سعدی: «اگر آدمیت به چشم است و دهان و گوش و بینی – چه بود میان حیوان و میان آدمیّت؟!»
از این رو خداوند علیم و حکیم که خود خالق تمامی مخلوقات و از جمله نوع «بشر» میباشد، بسیاری را حیوان و بلکه پستتر میخواند، چرا که بشر وقتی به جرگهی آدمیت پای مینهد که از مراحل نباتی و حیوانی عبور کرده باشد و وارد مرحله انسانی گردد، ولیکن بسیاری در همان مرحله حیوانی درجا زده و میزنند.
«وَلَقَدْ ذَرَأْنَا لِجَهَنَّمَ كَثِيرًا مِّنَ الْجِنِّ وَالإِنسِ لَهُمْ قُلُوبٌ لاَّ يَفْقَهُونَ بِهَا وَلَهُمْ أَعْيُنٌ لاَّ يُبْصِرُونَ بِهَا وَلَهُمْ آذَانٌ لاَّ يَسْمَعُونَ بِهَا أُوْلَـئِكَ كَالأَنْعَامِ بَلْ هُمْ أَضَلُّ أُوْلَـئِكَ هُمُ الْغَافِلُونَ» (الأعراف، 179)
ترجمه: و حقّا كه ما بسيارى از جن و انس را (گويى) براى دوزخ آفريدهايم، زيرا كه دلها دارند ولى (حقايق را) بدان نمىفهمند، و چشمها دارند ولى بدان (به عبرت) نمىنگرند و گوشها دارند ولى بدان (معارف حقّه را) نمىشنوند، آنها مانند چهارپايانند بلكه گمراهترند (زيرا با داشتن استعداد رشد و تكامل، به راه باطل مىروند) و آنها همان غافلانند.
پس، همگان آدم نیستند و هر درّندهی وحشی را که شکلش شبیه آدم است را نمیتوان آدم نامید.
ج – ملاک تشخیص «آدم» با «آدمنما»، قرار گرفتن در موضع «حق یا باطل» و عقلانیت است. لذا در جنگ میان این دو نیز، موضع و جبههی حق یا باطل تعیین کننده است، نه شباهت شکلی لشکریان دو طرف.
اگر یک گروهی از روی ظلم و به صورت ددمنشانه به گروه دیگری حمله کردند، آنها را قتل عام کردند، خانههایشان را غصب و ویران کردند، از سرزمین خودشان بیرون کردند، نسلکشی و بچهکشی کردند و به این جنایات خود مباهات و افتخار نیز نمودند، البته که «آدم» نیستند؛ بلکه حیوانات وحشی شبیه انسان هستند و هویت اصلی آنان همان «كَالأَنْعَامِ بَلْ هُمْ أَضَلُّ» میباشد، هر چند که با سر و صدای تبلیغاتی و ژورنالیستی، نه تنها خود را «آدم»، بلکه آدم برتر نیز بنامند و کشتار دیگران را چون گوسفند بر خود جایز بشمارند.
د – بدیهی است همانطور که شکل این حیوانات درّنده با شکل آدم شباهت دارد، شکل جنگ میان این دو نیز میتواند شبیه به هم باشد و تفاوت در همان موضع «حق و باطل» است.
بدیهی است پیامبر اکرم صلوات الله علیه و آله که «رحمة للعالمین» بود، هم چنین امیرالمؤمنین امام علی – امام حسن مجتبی و امام حسین و بزرگانی چون حضرت عباس یا حضرت علی اکبر علیهمالسلام، در جنگهایی که دشمنان بر آنان تحمیل میکردند، در مقابل ضرب شمشیر دشمنان، حلوا، شیرینی و گل پخش نمیکردند، بلکه متقابلاً میجنگیدند. پس اگر بر کشتهی سپاه حق گریستیم و او را شهید خواندیم و متقابلاً بر کشته سپاه باطل خوشحال شدیم، او را لعن کرده و اهل جهنم خواندیم، معنا ندارد که کسی بپرسد: «مگر آنها آدم نیستند؟!» خیر، نیستند.
و – و اما در خصوص کشته شدن زنان و کودکان نیز دقت شود که ما حتی بر کشته شدن چهارپایان و مار و عقرب نیز دلمان میسوزد، چه رسد به عدهای «بشر». اما باید دید که مقصر این جنایات و عاملین این خونریزیها چه کسانی هستند؟ مثل این است که قاتلی ده نفر را بکشد، اما وقت قصاص و اعدام یکی بگوید: چرا او را میکشید، مگر آدم نیست؟!
وقتی جنگی در گرفت و جناح ظالم و آدمکش، حملات وحشیانه، کشتار جمعی و قتل عام کور را آغاز نمود، دیگر در مقام دفاع نمیتوان مدعی شد که جناح حق باید ابتدا گزینش کند و بگوید: چون شما غزه را بمباران کردید، ما حق داریم که تلآویو را بمباران کنیم، منتهی لطف کنید خانمها و بچهها بروند آن طرف تا ما این طرف را بزنیم! پس اگر زنی یا کودکی کشته شد، مقصر همان جناح ظالم و حامیانشان میباشند.
صدام تهران و سایر شهرها را بمباران و موشکباران میکرد، به ناچار باید بصره و بغداد هدف قرار میگرفت، حال یکی بگوید: مگر در بصره زن و کودک وجود ندارد، پس چرا شما نیز متقابلاً زدید؟!
ز– اما این که (در پاسخ قبل) گفته شد: «حالا ما باید نگران کی باشیم؟» سخن حقی است. بیش از 80 سال است که گروهی به نام صهیونیسم آمدهاند و مردم فلسطین را قتل عام میکنند، با افتخار میگویند هر کس را خواستیم ترور نیز میکنیم – آدم ربایی (حتی کودکان) میکنند، اعضای آنها را به سرمایهداران صهیونیست میفروشند و با افتخار میگویند: کودک فلسطینی نیز یک دشمن بالقوه است و باید او را کشت – میلیونها انسان مظلوم را از خانه و کاشانه و سرزمین خود اخراج و آواره کردهاند و هر از چند گاهی اردوگاه آوارگان را نیز بمباران میکنند و صبرا و شتیلای دیگری به وجود میآورند – مردمانی را از کشورهای دیگر آوردهاند و در شهرکهایی که بر ویرانه خانههای فلسطینیان احداث کردهاند، اسکان داده و مدعی میشوند که اینجا سرزمین ماست؟! شعار از نیل تا فرات میدهند و از یک نقطه کوچک آغاز نموده و اکنون کل سرزمین را غصب کردهاند و هنوز به این کشتارهای مستقیم و غیر مستقیم ادامه میدهند و ...، حال ما باید نگران حمله به دو شهر باشیم و یا وزن بمبهای ریخته شده را کیلو کنیم و بگوییم «احتمالاً چند زن و کودک هم کشته شدهاند، مگر آنها آدم نیستند؟!» این دلسوزی شعاری، چه معنا، مفهوم، منطق، مقصد و پیامی دارد؟! نوع دوستی؟! حقوق بشر؟! صلح طلبی؟!
و البته باکی نداریم که بگوییم، هر کس در فلسطین به نام اسرائیل ساکن شده است و از این رژیم حمایت میکند، یا اصلاً در اسرائیل زندگی نمیکند، اما حامی این رژیم غاصب و جنایتکار است، خودش نیز مثل آنان، کمک آنان و دشمن است. کودکانشان نیز قربانی ظلم بزرگترهایشان میگردند.
البته رقم شلیک 150 هزار موشک از طرف فلسطینیها، قابل تأمل است، ولی در این که جمع وزن بمبهایی که بر سر مردم فلسطین، لبنان و غزه ریخته شده از میلیونها تن گذشته است، تردیدی وجود ندارد. – حالا ما باید دلمان برای کی بسوزد؟!
- تعداد بازدید : 2565
- 13 بهمن 1392
- نسخه قابل چاپ
- اشتراک گذاری
کلمات کلیدی: سیاسی معاد