ایکس – شبهه / پایگاه پاسخگویی به سؤالات و شبهات: وقتی به دنبال دلایل عقلی میگردیم، نباید اجازه دهیم که قصههای تخیلی و اساطیری، جایگزین دلایل عقلی گردد.
الف – وجود و اقسام آن [واجب الوجود و ممکن الوجود]، به دلایل عقلی به اثبات میرسد و وقتی ثابت شد، خود به خود حیات واجب الوجود اثبات شده است، حتی اگر هیچ نشانهی دیگری نباشد.
ب – عقل در اصل هستی شک و تردید ندارد که نیاز به اثبات آن داشته باشد، چرا که به محض شک در هستی، وجودش اثبات میشود، مثل این که گفته بود: «من شک میکنم، پس هستم».
همانگونه که «هستی» مبرهن است، محض بودن آن نیز مبرهن است، چرا که اگر توأم با نقص و نیستی باشد، دیگر هستی نیست. پس هستی محض (کمال محض) وجود دارد و از آن جهت که هستی محض است، دوئیت، کثرت، محدودیت و فنا نیز به او راه ندارد.
ج – مبارزه و جنگیدن برای رسیدن به قدرت یا جانشینی، همه خود دال بر نقص است. یعنی برای حصول کاستیها و برخورداری از ناداریها. اینها همه صفات مخلوق ناقص است نه خدا.
ج – برای عقل اثبات شده است که هیچ چیزی به خودی خود به وجود نمیآید، چرا که «ممکن الوجود» یعنی نسبتش با «وجود و عدم» برابر است، لذا برای پیدایش علت میخواهد. از این رو هر چه که وجود دارد، با وجود خودش نشانهی وجود و حیّ بودن به وجود آورنده است. هر چه که هست، دلیل و نشانه و آیهی اوست:
«إِنَّ فِي خَلْقِ السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضِ وَاخْتِلاَفِ اللَّيْلِ وَالنَّهَارِ وَالْفُلْكِ الَّتِي تَجْرِي فِي الْبَحْرِ بِمَا يَنفَعُ النَّاسَ وَمَا أَنزَلَ اللّهُ مِنَ السَّمَاء مِن مَّاء فَأَحْيَا بِهِ الأرْضَ بَعْدَ مَوْتِهَا وَبَثَّ فِيهَا مِن كُلِّ دَآبَّةٍ وَتَصْرِيفِ الرِّيَاحِ وَالسَّحَابِ الْمُسَخِّرِ بَيْنَ السَّمَاء وَالأَرْضِ لآيَاتٍ لِّقَوْمٍ يَعْقِلُونَ» (البقره، 164)
ترجمه: به يقين در آفرينش آسمانها و زمين، و آمد و شد شب و روز، و كشتىهايى كه در دريا به سود مردم جريان دارند، و آبى كه خداوند از آسمان نازل كرده و با آن زمين را پس از مرگش زنده نموده، و در آن از هر نوع جنبندهاى پراكنده كرده، و گرداندن بادها (از سويى به سويى)، و ابرى كه در ميان آسمان و زمين مسخّر است، (در هر يك از اين امور هفتگانه) نشانههايى است (از توحيد و قدرت و حكمت خدا) براى گروهى كه مىانديشند.
د – حتی لفظ «خدای دیگر» معنا و مفهومی ندارد، چه رسد به آن که استدلال تکذیبی نیز بخواهد، چرا که همین قدر که بیان شد «خدایی دیگر»، یعنی آن خدایی که فرض نموده بودید، اصلاً خدا نبوده است.
خدا خالق است و هر چه به غیر از اوست، مخلوق است. دو خدا، دو هستی، دو کمال محض و ... نیز معقول نمیباشد، چرا که مستلزم محدود بودن هر دو خواهد بود که در این صورت هر دو را وارد نقص و نیستی میکند که از صفات مخلوق میباشد.
کلمات کلیدی:
اعتقادی