ایکس – شبهه / پایگاه پاسخگویی به سؤالات و شبهات – مستحضرید که حتی پاسخ کوتاه به هر یک از سؤالاتی که فقط در یک جملهی کوتاه و چند کلمهای مرقوم نمودهاید، مستلزم نوشتن دست کم یک کتاب میباشد. مثل این است که [اگر شما مهندس ساختمانی هستید]، کسی در یک ایمیل سؤال کند: "چگونه میتوانیم برجی صد طبقه، زیبا، محکم، ضد زلزله و سایر حوادث، دارای بخشهای تجاری، اداری، مسکونی، تفریحی بسازیم که در ضمن توجیه اقتصادی نیز داشته باشد و برای شخص، جامعه، شهر و کشور نیز مفید واقع گردد؟!"
بله، در قرآن کریم تصریح شده است که زیاندیدهترینِ زیانکاران، کسانی هستند که یک عمر راه را غلط رفتهاند، اما همیشه گمان کردهاند که راه درست را آنها رفته و کار درست را آنها انجام میدهند!
«قُلْ هَلْ نُنَبِّئُكُمْ بِالْأَخْسَرِينَ أَعْمَالًا * الَّذِينَ ضَلَّ سَعْيُهُمْ فِي الْحَيَاةِ الدُّنْيَا وَهُمْ يَحْسَبُونَ أَنَّهُمْ يُحْسِنُونَ صُنْعًا» (الکهف، 103 و 104)
ترجمه: بگو: آيا (میخواهید) شما را از زيانكارترين مردم در عملها (ى دنيویشان) خبر دهيم * (آنان) كسانى هستند كه سعیشان در زندگى دنيا هدر رفته، و با اين حال مىپندارند كه كار نيك انجام مىدهند!
الف – اما خداوند متعال که هادی تمامی مخلوقات خود میباشد، انسان را در هالهای از ابهامات رها نکرده است که نداند چه کند؟ تمامی انبیا و اوصیا و نیز وحی برای رفع این ابهامات ارسال شدهاند.
ب – منتهی همه باید دقت کنند که هر فیضی از مجرای خودش و با وسائل مربوط به خودش اعطا میگردد؛ پس کسب آن نیز جز با قرار گرفتن در همان راه و توسل به همان وسایل ممکن نیست. به عنوان مثال مربوط به موضوع، اگر فرمود: من برای هدایت بشر «رسول را همراه کتاب و میزان» ارسال نمودم، کسی نمیتواند بگوید که من از طریق دیگری هدایت خواهم شد.
اگر فرمود: هدف، دعا و خواستهی روزمره و دائمی شما، "اهدِنَــــا الصِّرَاطَ المُستَقِيمَ" باشد، و آن که این وحی را اخذ کرد و به ما ابلاغ نمود، خود مصداق عینی و عملی آن را بیان کرد و فرمود: " صراط مستقیم من هستم و پس از من علی و اولادش (علیهم السلام)" هستند، هر کس گمان گند که از طریق دیگری جز تأسی به آنان میتواند در صراط مستقیم حرکت کند، دچار وهم شده و خود را فریب داده است.
ج – در هر حال انسان، موجودی تک بُعدی نیست که با انجام یک یا چند فرمان، هدایت شود؛ بلکه به تعبیر امیرالمؤمنین علیه السلام، عالَمِ صغیر است و جهان هستی در او پیچیده شده است. انسان عقل و فطرت دارد – نفس حیوانی نیز دارد – روح و جسم دارد - در اموری مجبور است، در اموری اختیار نیز دارد – هدفگراست، منفعت طلب نیز هست – امیدوار و مأیوس میشود – شهوت و غضب حیوانی و نیز حبّ و بُغض انسانی هم دارد و ... .
از این رو، برای هدایتش، هم از حقایق عالم هستی به او گفته شده و هم "چه باید و نباید کرد"ها در هر امری از امور فردی یا اجتماعی برایش تدوین و تبیین شده است.
اما به طور کلی شاید بتوان مجموعهی ساختار او را به دو بخش عمدهی "ایمان و عمل" تقسیم نمود که تکامل آنها مستلزم امور ذیل میباشد:
1- شناخت: که مستلزم تعقل، تفکر، تدبر، بصیرت، مطالعه و کسب علم میباشد؛
2- ایمان: باور کردن، هدف گرفتن، در حیطهی و زمرهی آن حقایق هستیِ شناخته شده در آمدن است. شناخت خدا، با ایمان به خدا فرق دارد. ابلیس هم خدا را میشناخت، اما ایمانش ضعیف بود – و البته "ایمان"، مرحلهی پس از "اسلام" است. اول باید تسلیم حق بود، تا ایمان کامل و استوار گردد.
3- عمل: منظور همان "عمل صالح" است، نه هر فعلی که انسان انجام میدهد – که البته هر فعل مؤمن، باید عمل صالح باشد، یعنی بهترین عمل - اما عمل صالح، پس از شناخت و ایمان، اصول و محورهایی دارد که باید مورد توجه قرار گیرد، مانند:
1/3 – اخلاص در عمل – که این یک فعل خارجی نیست، بلکه به همان ایمان بر میگردد. اخلاص، نیت و هدف در عمل است که باید سعی کند خالصاً و مخلصاً برای خدا باشد - منیّت در آن نباشد، حب نفس در آن نباشد - ریا در آن نباشد - هدف صرفاً اطاعت و عبادت معبود باشد - مقصد و مقصود، رضایت او باشد.
2/3 – آگاهی و بصیرت – انسان باید بداند که "چه باید بکند" و آن کار را "چگونه باید انجام دهد"؟ احکام در هر موردی، تکلیف او را در "چگونه باید انجام دهد" معین کرده است، لذا در گام نخست کافیست که به قصد قربت، به انجام واجبات و ترک محرمات اهتمام ورزد – اما بصیرت، امر دیگری است، نیاز به دوری از سطحی نگری، ژرف نگری، عاقبتاندیشی و تعمق لازم دارد – در هر کاری.
3/3 – دشمن شناسی – هیچ انسانی به کمالی نمیرسد، مگر آن که آفات آن کمال را نیز بشناسد و از آن دوری یا با آن مقابله کند. مثلاً میگوییم: میکروب، آفت یا دشمن سلامتی تن است. پس باید بداند که دشمن سایر او کمالات او کیست؟ چیست؟ تاکتیکش چیست؟ از کدام راه میآید؟ چه میکند؟ از کدام خلاء او نفوذ میکند ... و چگونه دفع و نابود میشود؟
4/3 – الگو پذیری - از همه مهمتر "الگو یا اسوه" است. چرا که انسان فطرتاً موجودی الگوپذیر است. انسان با دانستن کلمات و مفاهیم، هدایت نمیشود، بلکه به دنبال مصادیق خارجی و عینی میگردد. لذا در تمامی رفتارها و اعمال خود، نمونهی مطلوب را الگوی خویش قرار میدهد. و خداوند متعال پیامبر اکرم و اهل بیت او صلوات الله علیهم اجمعین را – که انسان کامل هستند – الگوی ما قرار داده است. از این رو لازم است که در تمامی امور شخصی یا اجتماعی، به آنان تأسی نماییم.
هر کس آنان را الگو قرار ندهد، قطعاً و یقیناً دیگران را الگو قرار خواهد داد؛ و چون "حق" را کنار گذاشته، به الگوها و رهبران باطل تأسی خواهد کرد.
*** در فرازهای بیانات آیت الله حائری شیرازی، در توصیه به دانشجویان، که توجه به سوره والعصر بیان شده است، توجه، تعمق و تدبر نمایید:
*- فایل صوتی
کلمات کلیدی:
گوناگون