ادامهی سؤال: در واقع خداوند حسرتی که انسان از انجام ندادن کارهای خوب و انجام کارهای بد در آن دنیا در دلش بوجود می آید را به آتشی شعله ور تشبیه کرده و طبقات جهنم، میزان حسرت آدمهاست و خلاصه همهی این آیات عذاب و بهشت و جهنم و ... تشبیه و مثال هستند و واقعا وجود ندارند. آیا دلیل قانع کننده و پاسخ منطقی برای این شبهه وجود دارد؟
ایکس – شبهه / پایگاه پاسخگویی به سؤالات و شبهات: اوست که باید دلیل قانع کننده برای این ادعای خود بیاورد. دلیل نمیشود که چون دکترای فلسفه دارد، هر چه که او گفت حجت باشد و حتی وحی حجت نباشد و گفته او دلیل نخواهد، اما خلافش، هر چند آیه قرآن باشد، دلیل و برهان بخواهد.
الف – دکترای فلسفه، دست کم باید این اصل را بداند که هر ابزار شناختی، محدودهای دارد. چنان چه امور حسی با عقل و فلسفه به اثبات نمیرسند و امور عقلی نیز با حس به اثبات نمیرسند. با حس نمیشود اثبات کرد که دور و تسلسل باطل است و با عقل نمیشود اثبات کرد که رنگ برگ در بهار سبز و در پاییز زرد است.
ب – اگر صرف عقل و استدلال عقلی برای هر شناختی کفایت مینمود، خداوند متعال دیگر نبی و وحی نمیفرستاد، چون عقل را به همگان داده است. بله، ریشه و کلیات در توحید و نبوت، با عقل شناخته میشود، عناصر مادی و محسوس نیز با حسّ شناخته میشوند، اما عرصه یا عالمی که نه عقل به آن راه دارد و نه حسّ، را چگونه میتوان شناخت؟ فقط با "نقل" و "وحی".
ج – از اخبار آخرت شروع میکنند و بعد به احکام دنیا نیز میرسند و میگویند همه مثال و تشبیه و کنایه و استعاره است. مثلاً نه عقل میفهمد و اثبات میکند که چرا باید نماز صبح را در زمان معینی و در دو رکعت و بدین شکل خواند و نه احساس چنین شناختی را حاصل میکند. بلکه فقط "وحی" یا همان "نقل" حجت است. اما بعدها میگویند: این هم مثل است، منظور این است که مثلاً روزی چند وقت با خدا حرف بزنید، حالا هر طور که خواستید این کار بکنید و استدلال دروغین میآورند که مگر نفرمود: افلا تعقلون؟ آیا عقل حکم میکند که صریح وحی را بگوییم "مَثَل" است؟!
د – بله، در قرآن کریم هم سخن از "مِثل" و هم سخن از "مَثَل" وجود دارد، اما هر کدام تعریف و جایگاهی دارند و چنین نیست که هر کسی بتواند هر چه را دلش خواست، "مَثَل" تلقی کند. مَثَل، همان که در سؤال نیز بیان شد، برای فهم و درک بیشتر است و نفی واقعیت.
گاهی "مِثل" به معنای شبیه و مانند است، چنان فرمود: «لَيْسَ كَمِثْلِهِ شَيْءٌ – برای خدا مثل و مانندی وجود ندارد» و یا میفرماید: "اگر میتوانید "مِثل" این سوره را بیاورید و ...؛ یک جا برای انتقال مفهوم یک معنا، مثالی مادی میآورد، "مِثل" این که میفرماید: "مَثَل" کسانی که کتاب الهی را در دست دارند و حمل میکنند، اما نه میفهمند و نه به آن باور و عمل دارند، مَثَل الاغی است که کتاب حمل می کند؛ و یا میفرماید: "مَثَل" کسانی که به غیر از او اولیایی میگزینند، "مَثَل" عنکبوت و خانهسازیاش است:
«مَثَلُ الَّذِينَ اتَّخَذُوا مِن دُونِ اللَّهِ أَوْلِيَاء كَمَثَلِ الْعَنكَبُوتِ اتَّخَذَتْ بَيْتًا وَإِنَّ أَوْهَنَ الْبُيُوتِ لَبَيْتُ الْعَنكَبُوتِ لَوْ كَانُوا يَعْلَمُونَ» (العنکبوت، 41)
ترجمه: مثل كسانى كه غير از خدا (و در برابر او) براى خود سرپرست و ياور برگرفتهاند (در سستى و بىنفعى آنچه بدان اعتماد كردهاند) مثل عنكبوت است كه خانهاى بر خود بر گرفته، و بىشك سستترين خانهها خانه عنكبوت است، اگر مىدانستند.
د – بدیهی است که درک و تصور مفاهیم معنوی، برای انسان سخت و مشکل است، مگر آن که یک مثال مادی و قابل تصور و تجسم برایش آورده شود. [همین که میگوییم، مِثل خودش یک نمونه است] مِثل آن که کسی به شما بگوید: من نمیفهمم که یک سرمایه مادی یا معنوی چگونه به باد میرود؟ و شما گردی یا پودری کف دست بریزید و در آن فوت کنید و بگویید: "مِثل این مَثَل" – خب معنایش این نیست که سرمایه مادی یا معنوی مثال و خیال است و به باد نمیرود، بلکه واقعیت دارد.
ﻫ – پس صِرف این که خداوند علیم و حکیم در کلام وحی "مِثل و مَثَل" آورد، معنایش این است که مفهوم به مثال تعین یابد و درک شود، نه این که هر حقیقت و یا واقعیتی، مثال و خیال و ضرب المثل قلمداد گردد.
*- بله، حسرت و پشیمانی خود عذابی است چون آتش سوزان و یکی از اسامی قیامت "یوم الحسرة" و دیگری "یوم التغابن = روز پشیمانی" میباشد، چنان چه نامهای دیگرش "یوم القیامة" -"یوم الحساب" - "یوم الجزاء" - "یوم الجمع" – "یوم الفصل" و ... میباشد و شما میتوانید برای هر کدام مثالی قابل تصور از نمودهای مادی در این عالَم را نیز بیاورید، مثلاً بگویید: حج یاسعی بین صفا و مروه، مَثَلی از قیامت و محشر است؛ یا رفتن مردم به سوی نماز عید فطر مانند آمدن مردم به محشر است، اما معنایش این نیست که در آنجا قیام – حشر - حسرت - پشیمانی، حساب و کتاب - جزاء (پاداش یا مکافات) – جمع – فصل و ... واقعیت نداشته باشد، چون شما (در آیات یا احادیث) مثال آوردهاید. یا اگر به صراحت فرمود: عذاب آتش، عذاب قل و زنجیر، عذاب آب سوزان، عذاب آتش و ...، بگویند اینها همه مثال است. آن وقت لابد خواهند گفت مقامات معنوی و لذایذ مادی بهشت نیز مثال است و در نتیجه کل دین، دین، دنیا و قیامت و حیات اخروی مثال است و واقعیت و حقیقتی ندارد... .
*- و این چنین تخیلات و تصورات غیر قابلِ اعتنا، جای دین، حقایق عالم هستی، واقعیتها و حتی دستورات دینی را خواهد گرفت.
*- پس اعتقاد این آقای دکترای فلسفه، نه استدلال عقلی دارد – نه ریشهی علمی دارد و نه مبتنی بر وحی است، و فقط غوطهور شدن در عالَم امثال و تصورات و تخیلات خویش است، که البته مطابق با اهدف و میل خودش است، نه منطبق با حقایق و واقعیتها و صراحت وحی.
*- همین برداشت و صغری و کبری و نتیجه گرفتن جناب دکترای فلسفه یا مانند او، از آیات قرآنی، خودش نوعی تمثیل است که به عنوان دلیل مطرح میکنند، و حق تعالی مکرر به تمثیلهای خطای آنان اشاره نموده و فرموده است که ببینید چگونه مثال میآورند؟! و میافزاید: از این مثالها برای خدا نیاورید، خدا علم دارد، نه شما.
«انظُرْ كَيْفَ ضَرَبُواْ لَكَ الأَمْثَالَ فَضَلُّواْ فَلاَ يَسْتَطِيعْونَ سَبِيلاً» (الإسراء، 48)
ترجمه: ببين چگونه براى تو مثلها زدند و گمراه شدند، در نتيجه راه به جايى نتوانند برد. [هر گونه تمثیل و مثالی در بیان کفار بود، از این که بگویند ما استخوانهایمان در خاک میپوسد، تا این که پیامبر اعظم صلوات الله علیه و آله را به ساحر، شاعر، مجنون و ... تمثیل کنند].
«فَلاَ تَضْرِبُواْ لِلّهِ الأَمْثَالَ إِنَّ اللّهَ يَعْلَمُ وَأَنتُمْ لاَ تَعْلَمُونَ» (النّحل، 74)
ترجمه: پس براى خدا مثلها [ى ناروا و شرك آميز] نزنيد، خدا مىداند و شما نمىدانيد.
نکته مثالی:
اگر خداوند متعال در آیات متعدد کریمه، از خلقت یک پشه، تا خلقت انسان از نطفه یا حتی بدون پدر، تا خلقت زمین و آسمان و هر چه در آنها هست، مثالی آورد تا انسان پی به علم، حکمت، قدرت و جمال و جلالی الهی ببرد و فرمود آیا در آنها تفکر و تعقل نمیکنید، معنایش این است که آنها وجود خارجی ندارند و یا [العیاذ بالله]، علم و قدرت و حکمت خدا مثال است و وجود ندارد؟! لذا فرمود:
«أَنزَلَ مِنَ السَّمَاء مَاء فَسَالَتْ أَوْدِيَةٌ بِقَدَرِهَا فَاحْتَمَلَ السَّيْلُ زَبَدًا رَّابِيًا وَمِمَّا يُوقِدُونَ عَلَيْهِ فِي النَّارِ ابْتِغَاء حِلْيَةٍ أَوْ مَتَاعٍ زَبَدٌ مِّثْلُهُ كَذَلِكَ يَضْرِبُ اللّهُ الْحَقَّ وَالْبَاطِلَ فَأَمَّا الزَّبَدُ فَيَذْهَبُ جُفَاء وَأَمَّا مَا يَنفَعُ النَّاسَ فَيَمْكُثُ فِي الأَرْضِ كَذَلِكَ يَضْرِبُ اللّهُ الأَمْثَالَ» (الرّعد، 17)
ترجمه: (اوست كه) از آسمان آبى (به صورت باران و برف و تگرگ) فرو فرستاد پس رودخانههايى (هر يك) به اندازه گنجايش خود روان شدند و سيل كفى را بر روى خود برداشت و نيز از آنچه (در كورهها) جهت به دست آوردن زيور و زينت يا وسايل زندگى بر آن آتش مىافروزند (مانند خاك مخلوط معادن) كفى است همانند كف سيل. خداوند اين چنين حق و باطل را مثل مىزند (حقايق، آب و فلزاتند، و باطلها كفهاى آنها)، اما آن كف به كنارى رفته نابود مىشود و اما آنچه مردم را سود مىبخشد (نظير آبها و فلزات ذوب شده) در زمين مىماند. خداوند مثالها را اين چنين مىزند.
«وَتِلْكَ الْأَمْثَالُ نَضْرِبُهَا لِلنَّاسِ وَمَا يَعْقِلُهَا إِلَّا الْعَالِمُونَ» (العنکبوت، 43)
ترجمه: و اينگونه مثالها را براى مردم مىزنيم، ولى آنها را تعقل نمىكند (و به غور و حقيقت آنها پى نمىبرد) مگر دانشمندان (اهل علم).
کلمات کلیدی:
قرآن معاد قیام