وحدت – المکاسب / نظر امام خمینی دربارهی اهل سنت چه بوده؟ آیا آنها را به عنوان برادر قبول نداشتهاند؟ پس چرا از یک سو در جای جای صحیفه امام میفرماید "برادران اهل سنت؟" ولی در المکاسب خود در ذیل باب "غیبت" میفرماید: "غیر از شیعیان کس دیگری برادر ما نیست و حتی میفرماید که احترام ندارند و ...؟" (کارشناسی)
ایکس – شبهه / پایگاه پاسخگویی به سؤالات و شبهات: نظر حضرت امام خمینی رحمةالله علیه در باره برادری مسلمانان اهل مذاهب متفاوت و نیز ضرورت اجتناب ناپذیر "وحدت" و ناکام گذاشتن دشمنانِ اسلام و مسلمین در ایجاد تفرقه و سوء استفاده از آن، همان است که از روز اول فرمودند و در وصیتنامه نیز با تأکید بیشتر، متذکر گردیدند.
البته همانطور که شاهدیم، دشمنان سعی دارند تا نه تنها چنین اتفاقی نیافتد، بلکه فاصله، اختلاف و حتی دشمنی هر روز عمق و گستره بیشتری یابد، و حتی مسلمین، به نام اسلام، به جان هم بیافتند. لذا از هر راهی وارد میشوند و به هر حیلهای متوسل میگردند، که از جمله آنان استناد به این دسته از بیانات و یا برخی از روایات است، که آن را نیز درست نخواندهاند، بلکه فقط در سایتها، وبلاگها، شبکههای وهابی که نه شیعه هستند و نه سنّی، فرافکنی کرده و میکنند.
از آنها بپرسید: " آیا تا کنون حتی جلد اول کتاب المکاسب المحرمة از امام خمینی (ره)، یا حتی همین صفحه را خودتان خواندهاید؟ و اگر احیاناً خواندهاید، چیزی هم فهمیدهاید؟
*- بدیهی است وقتی این جمله را به حضرت امام نسبت میدهند، معلوم است که نخواندهاند، چرا که جمله از امام نیست. بلکه المکاسب یک کتاب فقهی است و در آن به بسیاری از اقوال و روایات منقول اشاره شده است و از جمله همین بیان است.
در این بحث، روایتی از خالد مطرح میگردد، سپس به روایتی از الحرث بن المغیرة اشاره میشود و سپس توضیح داده میشود که مانند روایت عبدالله بن سنان است که گفته است ...، و بعد اشاره دارد که فهم این روایات فقهی، به چگونگی تفسیر "غیبت کردن" و نیز "برادر" میگردد. البته بحث آن مفصل است.
الف – دقت شود که هر موضوعی، حوزه و ادبیات خود را دارد و گزارههایش باید حتماً در همان حوزه و با همان ادبیات مورد بحث قرار گیرد. به عنوان مثال: خیلی فرق است بین "شراب" در قرآن که خدا ساقی آن میشود، تا شراب در شعر حافظ یا شراب در میخانه. یعنی این سه کلمه اشتراک لفظی دارند، اما اشتراک معنوی ندارند.
حوزه، چهارچوب و ادبیات فقه که استنباط، استخراج و بیان احکام است نیز با حوزههای دیگر متفاوت است. در بحث مزبور، سخن از "برادری" معنوی، اعتقادی یا سیاسی نیست، بلکه سخن از "غیبت کردن" و موارد جایز یا غیر جایز آن است.
یک اصل کلی این است که غیبت برادر دینی حرام است، پس بحث میشود که اولاً "غیبت" یعنی چه و ثانیاً "برادر" در این مبحث به چه کسانی اطلاق میگردد. یک اصل دیگر این است که "غیبت مسلمان" اشکال دارد، که آن وقت همه مسلمانان را شامل میگردد. یک بحث این است که غیبت در برخی از موارد جایز و حتی واجب میشود. مثل تحقیق در خواستگاری یا دادخواهی از ظلم. یک بحث این است که فسق آشکار غیبت ندارد ...، و در مکاسب یا سایر کتب فقهی، همه این موارد مورد بحث، تحلیل و بررسی قرار گرفته است. پس اگر کسی در این میان یک جمله را از مقطعی برید و سپس بر سر آن جنجال راه انداخت، شما دقت کنید و تردید نفرمایید که:
«فِی قُلُوبِهِم مَّرَضٌ فَزَادَهُمُ اللّهُ مَرَضاً وَلَهُم عَذَابٌ أَلِیمٌ بِمَا كَانُوا یكْذِبُونَ» (البقره، 10)
ترجمه: در دلهاى آنها بیماریى (از كفر و شك و نفاق) است، خدا هم بر بیماریشان بیفزود و بیفزاید و آنها را در مقابل آنكه دروغ مىگفتند عذابى دردناك است.
به چند مثال قرآنی، حدیثی و احکامی دقت نمایید:
ب – در قرآن کریم از سویی میفرماید که مشرکین نجس هستند (نجس یعنی دوری و اجتناب از آنها ضروری است و احکام ظاهری و باطنی دارد) – از سوی دیگر میفرماید: مسیحیان قائل به تثلیث (پدر، پسر و روج القدس) هستند؛ در واقع میفرماید که مشرک شدهاند، اما در مقام فقهی آنها نیز "اهل کتاب" محسوب میگردند.
در قرآن کریم میفرماید مشرکین برای خدا مثل و مانند و فرزند قائل شدهاند که به مثابهی کفر است – از سوی دیگر میفرماید که مسیحیان، حضرت عیسی و یهودیان حضرت عُزَیر و سپس خود را فرزندان خدا (ابناء الله) میخوانند؛ پس یعنی مشرک و کافر شدهاند، اما در بیان فقهی، همه اهل کتاب و اهل توحید محسوب میگردند.
د – در روایات بسیاری آمده است که هر کس "رسول الله و اهل بیت علیهمالسلام" را کنار بزند، اهل ولایت نباشد، کتاب را برای خود کافی بداند و ...، از جرگه توحید و اسلام منحرف شده است، اما در بیان فقهی، همهی مسلمانان، از تمامی مذاهب، حتی در دوران حضور اهل بیت (ع) نیز مسلمان محسوب میشدند.
هم چنین در احادیث وارد شده که ترک کنندهی نماز از اسلام خارج میشود، اما به لحاظ فقهی نمیتوانید یک ترک کننده نماز را که اقرار به توحید، معاد و اسلام دارد را کافر قلمداد نمایید. و البته بحثهای بسیار مفصل و پیچیدهای دارد.
برادری با مسلمانان اهل سنت:
تردیدی نیست که تمامی کسانی که به توحید، معاد و نبوت پیامبر اکرم (ص) اعتقاد داشته باشند، مسلمان هستند و مسلمانان نیز برادر یک دیگر قلمداد میگردند، مگر آن که دشمن اهل بیت (ع) و یا ناصبی باشند (که اهل سنّت چنین نیستند). یا مثل این وهابیها که نه شیعه هستند و نه سنّی، بلکه فقط یک تشکیلات انگلیس بنیان میباشند که نام اسلام را حمل میکنند و اگر فرصت یابند، مثل گذشته حتی مکه و مدینه را تخریب میکنند، یا داعش و تفکیری به راه میاندازند تا مسلمانان را به نفع اهداف صهیونیستی، قتل عام کنند.
*- پس، بیان اعتقادی، بیان عرفانی، بیان سیاسی و بیان فقهی و حوزه و چارچوبهایشان متفاوت میباشند. به عنوان مثال: در مقولهی اعتقادات، حتی در مهدویت، شیعه و سنی عقیدهی مشترکی دارند، اما در موضوع شخص حضرت مهدی علیهالسلام، اختلاف نظر است. آنها وجود ایشان را قبول ندارند و میگویند: یک روزی به دنیا میآید. بدیهی است که در این خصوص وحدت نظر هم نیست، چه رسد به برادری. اما این اختلاف نظر، در حوزه فقه یا سیاست و ...، تعاریف و احکام دیگری دارد.
حرمت:
لفظ "حرمت" نیز در بیان عامیانه، بیان اعتقادی و بیان فقهی متفاوت است. خُب باید دانست که حرمت و حرام در هر کجا چه معنایی دارد. به عنوان مثال: تمامی مذاهب اسلامی، بر اساس نص صریح قرآن کریم، ماههای حرام را قبول دارند - نام کعبه معظمه نیز "بیت الله الحرام" است - شراب، زنا و قمار نیز در فقه همه مذاهب "حرام" قلمداد شدهاند،. اما آیا معنانی و احکامشان یکیست؟
بیتالله "حرمتی" دارد که احکامی بر آن مترتب میگردد - ماههای حرام نیز حرمتی دارند و احکامی، مثل ممنوعیت جنگ در این ماهها - و معاصی نیز حرام هستند، یعنی نباید به آنها نزدیک شد.
پس اگر لفظ "حرمت، احترام، یا حرام" در فقه آمد، حتی در هر موضوعش، معنا و مفهوم خاص خود را دارد.
پس در بحث فوق، موضوع حرمت داشتن یا نداشتن، حرام بودن یا نبودن، یا در چه موارد حرام بودن یا نبودن "غیبت" از مسلمان غیر شیعه است. هم چنان که در مورد غیبت شیعه از شیعه نیز همین بحثها مطرح است و احکام خود را دارد.
سیاست:
تمامی این مباحث اعتقادی و فقهی، در عرصه تعاملات اجتماعی و سیاسی، به ویژه در مقابله با دشمن واحد و نیز توجه به اهمّ امور، ادبیات و چارچوب جداگانهای دارد. این که دیگر حکم عقل است و نباید در آن تشکیک گردد. لذا گاه حتی در احکام نیز تأثیرگذار میگردد. چنان چه به خودی خود، شیعه نمیتواند به غیر از خاک، سنگ و یا موارد پنجگانه روی چیزی سجده کند، اما در اجتماع مسلمین مثل حج (مکه) بلا مانع است.
وقتی مسلمانان با دشمن کافر، ملحد و محاربی مواجهاند که دین، دنیا، آخرت، سرمایه، هویت، ملیت، ثروت و تمامی نوامیس مادی و معنوی آنها را قصد کرده است و به صورت علنی لشکرکِشی، قتل عام و نسلکشی میکند، همه مسلمانان از هر مذهبی، باید با یک دیگر نه تنها وحدت کنند، بلکه رابطه برادری داشته باشند. نه این که اصول را در راه فروع قربانی کنند.
پس ادعا و دعوت به وحدت و برادری، به ویژه در بیانات حضرت امام خمینی (ره) و نیز مقام معظم رهبری و سایر مسلمانان مؤمن و بصیر، درست، راست و صادق است، اعتقادات و احکام نیز هر یک جای خود و معتبر هستند.
دو فراز از امام خمینی (ره):
«اگر بخواهیم اسلام و حكومت الله برقرار باشد و دست استعمار و استثمارگران خارج و داخل از كشورتان قطع شود،این انگیزه الهی را كه خداوند تعالی در قرآن كریم بر آن سفارش فرموده است از دست ندهید و در مقابل این انگیزه كه رمز پیروزی و بقای آن است فراموشی هدف و تفرقه و اختلاف است».
وحدت از اصلی ترین كلیدواژه های گفتمان امام راحل(ره) است كه همواره بر آن تأكید نموده و كید دشمنان و مخالفان را برای بر هم زدن این رمز بقای انقلاب هشدار داده است.
«بی جهت نیست كه بوقهای تبلیغاتی در سراسر جهان و ولیدههای (فرزندان) بومی آنان، تمام توان خود را صرف شایعها و دروغ های تفرقه افكن نمودهاند و میلیاردها دلار برای آن صرف میكنند. بی انگیزه نیست سفرهای دائمی مخالفان جمهوری اسلامی به منطقه و معالاسف در بین آنان از سردمداران و حكومتهای بعض كشورهای اسلامی كه جز منافع شخص خود فكر نمیكنند و چشم و گوش بسته تسلیم آمریكا هستند دیده میشود.»
«توصیه این جانب به مسلمین و خصوص ایرانیان به ویژه در عصر حاضر آن است كه در مقابل این توطئه عكسالعمل نشان داده و به انسجام وحدت خود به هر راه ممكن افزایش دهند و منافقان را مأیوس كنند».
- تعداد بازدید : 10244
- 15 مهر 1393
- نسخه قابل چاپ
- اشتراک گذاری
کلمات کلیدی: سیاسی