ایکس – شبهه / پایگاه پاسخگویی به سؤالات و شبهات (نکتهها/به قلم شما).: سخنان دکتر روحانی در زنجان، جنجال برانگیز شد، به ویژه سفارش به بخشش با تأسی به بخشش جناب حرّ توسط سیدالشهداء ابا عبدالله الحسین علیه السلام. اگر چه اسمی از این دو عنصر آورده نشد، اما کنایه به گونهای بود که همگان تعبیر کردند، منظور وی " موسوی و کروبی" میباشد.
اگر چه نگرانیم که چرا رییس جمهور اهل سیاست و روحانی میباشند، هر گونه عدم بخشش را به مثابه (تفرقه) میدانند؟ و اگر چه به فرض که توبهای و در پی آن بخششی صورت پذیرد، دلیل نمیشود تا عناصر فتنه به صحنه سیاست بازگردند و معنای توبه و بخشش این نیست، اما در هر حال، موضوع این نوشتار مختصر، نه سخنان رییس جمهور میباشد و نه آن چه در بازتاب این سخنان طرح شده است، بلکه اندک دفاعی از حق حرّ است که در قیاسی معالفارق ضایع شد.
انصافاً چه ربطی و چه شباهتی بین حرّ بن یزید ریاحی، با میرحسین موسوی و شیخ مهدی کروبی وجود دارد؟
*- حرّ، از وقتی خودش را شناخته بود، اسلامی به جز اسلام معاویهای و یزیدی ندیده بود و اصلاً با مباحثی چون ولایت، امامت، امام حسین علیهالسلام، آشنایی نداشت، که اگر داشت، یا راه امام را سد نمیکرد و یا چون مابقی لشکریان یزید و عمر سعد تا آخر میجنگید.
اما، موسوی و کروبی، نه تنها امام، ولایت و ولایت فقیه را میشناختند و مدعی پیروی خط امام بودند، بلکه اساساً با همین انقلاب، با همین نظام و با همین ولایت فقیه در اذهان عمومی مطرح و معروف شدند، وگرنه کسی نبودند – چنان چه اکنون که رو برگرداندند، معلوم شد کسی نیستند.
*- حرّ، فرمانده یک لشکر بود. یک افسر نظامی بود که طبق فرمان عمل میکرد و هنگامی که متوجه شد، این لشکر اکنون لشکر کفر است که در مقابل امام و مقام ولایت ایستاده است و فرماندهان بالاترش نیز مستکبرین، ظالمین و جنایتکاران هستند، خود را نجات داد.
لذا اگر قرار باشد که مقایسه شود، باید با فرماندهان نظامی ارتش در دوران منحوس پهلوی مقایسه شود که هوشیار شدند و با بازگشت به آغوش اسلام، ولایت و مردم، خود را نجات دادند، خدمت کردند و برخی نیز به فیض شهادت رسیدند.
اما، میر حسین و کروبی، فرماندهان و مسئولین خود امام بودند، به اصطلاح "صحابه" بودند، با انقلاب اسلامی و خون شهدا رشد کرده بودند، اما مثل امرای نظامی امام حسن مجتبی علیهالسلام، فریب خورده و به سپاه معاویه پیوستند و مقابل ولایت و مردم مسلمان صف کشی کردند، دستشان به خون آلوده شد و ... .
*- حرّ، هیچگاه به امام حسین علیهالسلام تعرضی نکرد و اجازه نداد که سپاهیانش نیز تعرضی کنند. فقط گفت: فرمان دارم اجازه ندهم که به کوفه وارد شوید، یا به مدینه برگردید یا راه سومی را پیش بگیرید.
اما موسوی و کروبی، شورش خیابانی به راه انداختند، سبب به آتش کشیده شدن قرآن، مساجد و پرچمها و سیاهیهای عزاداری برای سید الشهداء علیهالسلام شدند و به امید رسیدن لشکریان عمر سعد و یزید، برای شورشیان پیام میفرستادند و به کف و صوت "از سروش تا گوگوش" دل بستند!
*- حرّ، با ادب بود. معروف است که حرّ را ادبش نجات داد. حتی هنگامی که برای بار سوم راه امام را بست و امام به او تشر زد که "مادرت به عزایت بنشیند"، ادب کرد و گفت: "من نمیتوانم به مادر شما که فاطمه زهراء و سیدة النساء است، چیزی بگویم".
در همان حال صدای اذان از میان جمعیت کم تعداد همراهان امام بلند شد و امام به نماز ایستادند. حرّ با خود فکر کرد که چه نماز جماعتی بهتر از این که نوه رسول خدا صلوات الله علیه و آله، امامت آن را داشته باشد؟ لذا به همراه لشکریانش آمد و به امام اقتدا کرد – و همین اقتدای به امام سبب شد تا بالاخره به امام اقتدا کند و به شهادت برسد.
اما موسوسی و کروبی، پس از سالها نمایش اقتدا، این جماعت را شکستند و به ولایت و امامت امریکا، انگلیس و اسرائیل و نوکران بیجیر و مواجب آنها اقتدا کردند.
«... وَالَّذِينَ كَفَرُواْ أَوْلِيَآؤُهُمُ الطَّاغُوتُ يُخْرِجُونَهُم مِّنَ النُّورِ إِلَى الظُّلُمَاتِ أُوْلَـئِكَ أَصْحَابُ النَّارِ هُمْ فِيهَا خَالِدُونَ» (البقره، 256)
و كسانى كه كفر ورزيدند سرپرستان آنها طغيانگرانند كه آنها را از نور (هدايت) به سوى تاريكىها (ى گمراهى) بيرون مىبرند. آنها اهل آتشند كه در آنجا جاودانند.
*- حرّ، به دنبال پست و مقام و مال دنیا نبود. آن هنگام که راه امام را سد کرد، نه تنها مانند یزید، ابن زیاد، عمر سعد، شمر و خولی و ...، به دنبال پست و مقام نبود و عطش جنایت، خونریزی و براندازی نداشت، بلکه اصلاً مایل نبود جنگی رخ دهد و گمانش بر این بود که بالاخره صلحی برقرار خواهد شد؛ و آن هنگام که توبه کرد و به سوی امام بازگشت نیز ثابت کرد دنبال دنیا نیست.
اما حرص موسوی و کروبی چه بود؟
*- حرّ، با تمام نادانیها و کوتاهیهای اولیهاش، مسلمان بود، دینی داشت، نگران معادش بود که برگشت و شهید شد. علم و آگاهی زیادی نداشت، اما اولاً ایمان و اخلاص داشت و ثانیاً بصیرت.
اما موسوی و کروبی چه داشته و دارند؟ ایمان، اسلام، ولایت، دنیا و آخرت خود را برای چه مقصد و مقصودی هزینه کردند؟
نه شما امام حسین (ع) هستید و نه موسوی و کروبی حرّ:
ما باید از قرآن، از پیامبر اکرم صلوات الله علیه و آله، از سنّت، سلوک، سیاستها، تاکتیکها و اخلاق و عملکرد آنان در هر موضوع، عرصه و موقعیتی درس بگیریم، نه این که آنها و اعتقادات پاک مردم را وسیلهی تحقق اهداف خود کنیم و با تفسیر به رأی و یا حتی تحریف حقایق و وقایع تاریخی و پیام آنها، در اذهان عمومی نیز ایجاد اعوجاج نماییم. باید مراقب بود. خداوند قهار با کسی شوخی ندارد.
دقت کنیم که:
اولاً: حرّ توبه کرد، آن هم نه در کلام و یا با صدور بیانیه، بلکه در عقل و قلب و عمل.
بازگشت تا افساد خود را اصلاح کند و در این راه به شهادت رسید.
و اگر مثل این دو لجوج هم چنان لجاجت و عناد داشت که به جز رسوایی دنیا و آخرت و سقوط در جهنم و لعنت همیشگی مردم، عاقبتی برایشان متصور نبود.
ثانیاً: حرّ، را امام حسین علیهالسلام بخشید، یعنی «ولی امر مسلمین» بخشید که اگر ایشان نبخشیده بودند، مردم هرگز نمیبخشیدند.
پس بنده و شما و هیچ کس دیگری نیز امام حسین علیهالسلام نیستیم، امام امت و ولی امر مسلمین نیز نیستیم. ما مردم هستیم؛ لذا هیچگاه نمیبخشیم و اجازه هم نمیدهیم ظلمی که به ما شده است را دیگران از طرف ما ببخشند.
نه رجال سیاسی و مذهبی، نه حتی قوه قضاییه و نه شخصیتهای مشهور داخلی و خارجی، حقی بر این بخشش ندارند.
مگر آن که ولی امر مسلمین ببخشند و مردم به واسطهی بخشش ایشان، آنها ببخشند. البته اگر توبه کنند. حالا حرّ شدن توفیقی میخواهد که إن شاء الله شامل همه ما شود. منبع:
یادداشت
- تعداد بازدید : 1693
- 1 آبان 1393
- نسخه قابل چاپ
- اشتراک گذاری
کلمات کلیدی: یادداشت