ایکس – شبهه / پایگاه پاسخگویی به سؤالات و شبهات: قاصعه یعنی کوبنده. این خطبه را از آن جهت که در مذمت ابلیس و تکبرش در بارگاه کبریایی احدیث و کوبنده اوست، قاصعه خواندهاند. اما در این خطبه، به حکمت و فلسفه امتحان و آزمون الهی – که مورد سؤال بسیاری میباشد – اشاره شده که همانا "جدا کردن حق و باطل و نیز دور کردن انسان از تکبر و خودبزرگبینی" میباشد. بخشی از این خطبه، به شرح ذیل میباشد:
خطبه 192
وَ لَوْ اَرادَ اللّهُ اَنْ يَخْلُقَ آدَمَ مِنْ نُور يَخْطَفُ الاَْبْصارَ ضِياؤُهُ؛
اگر خداوند مى خواست آدم را از نورى كه روشنى اش ديده ها را بربايد،
وَ يَبْهَرُ الْعُقُولَ رُواؤُهُ، وَ طيب يَأْخُذُ الاَنْفاسَ عَرْفُهُ لَفَعَلَ؛
و زيبايى آن خردها را مات و مبهوت كند، و از مادّه خوشبويى كه بوى خوشش نفسها را بگيرد بيافريند مى آفريد؛
وَ لَوْ فَعَلَ لَظَلَّتْ لَهُ الاعْناقُ خاضِعَةً، وَ لَخَفَّتِ الْبَلْوى فيهِ عَلَى الْمَلائِكَةِ، وَلكِنَّ اللّهَ سُبْحانَهُ يَبْتَلى خَلْقَهُ بِبَعْضِ ما يَجْهَلُونَ اَصْلَهُ؛
و اگر بدين صورت مى آفريد گردنها در برابرش خاضع، و آزمايش فرشتگان سهل و آسان مى شد، ولى خداوندِ پاك بندگانش را به برخى از امورى كه به حقيقت و ريشه آن آگاه نيستند آزمايش مى كند،
تَمْييزاً بالاخْتِبارِ لَهُمْ، وَ نَفْياً للاسْتِكْبارِ عَنْهُمْ، وَ اِبْعاداً لِلْخُيَـلاءِ مِنْهُـمْ .
تا خالص از ناخالص جدا شود، و كبر و نخوت از آنان برطرف، و خودخواهى و خودپسندى از آنان دور گردد.
ضرورت عبرت آموزى
فَاعْتَبِرُوا بِما كانَ مِنْ فِعْلِ اللّهِ بِاِبْليسَ، اِذْ اَحْبَطَ عَمَلَهُ الطَّويلَ، وَ جَهْدَهُ الْجَهيدَ، وَ كانَ قَدْ عَبَدَاللّهَ سِتَّةَ آلافِ سَنَة ـ لا يُدْرى اَمِنْ سِنِى الدُّنْيا اَمْ سِنِى الاْخِرَةِ ـ عَنْ كِبْرِ ساعَة واحِدَة.
از برنامه حضرت حق در رابطه با شيطان عبرت بگيريد، كه اعمال طولانى، و سختكوشى او را به خاطر يك ساعت تكبر تباه كرد، در صورتى كه خداوند را شش هزار سال بندگى كرد كه معلوم نيست ازسالهاى دنيايى است يا سالهاى آخرتى (كه هر روزش هزارسال دنيايى است).
فَمَنْ ذا بَعْدَ اِبْليسَ يَسْلَمُ عَلَى اللّهِ بِمِثْلِ مَعْصِيَتِهِ؟
چه كسى پس از ابليس با آلوده شدن به گناهى چون گناه او از عذاب حق سالم مى ماند؟
كَلاّ! ما كانَ اللّهُ سُبْحانَهُ لِيُدْخِلَ الْجَنَّةَ بَشَراً بِاَمْر اَخْرَجَ بِهِ مِنْها مَلَكاً،
حاشا؟ خداوند هرگز انسانى را به عملى وارد بهشت نمى كند كه به خاطر همان عمل فرشته اى را از آنجا بيرون كرد;
اِنَّ حُكْمَهُ فى اَهْلِ السَّماءِ وَ اَهْلِ الأَرْضِ لَواحِدٌ،
امر و فرمانش در حق آسمانيان و زمينيان مساوى است،
وَ ما بَيْنَ اللّهِ وَ بَيْنَ اَحَد مِنْ خَلْقِهِ هَوادَةٌ فى اِباحَةِ حِمًى حَرَّمَهُ عَلَى الْعالَمينَ.
و بين خداوند و اَحدى از بندگانش صلح خاصى وجود ندارد تا به خاطر آن آنچه را بر جهانيان حرام كرده بر او مباح كند.
کلمات کلیدی:
نهج البلاغه