ایکس – شبهه / پایگاه پاسخگویی به سؤالات و شبهات: بیتردید توضیح کامل ممکن نیست. نه بضاعت علمی ما به آن حد است، نه اشراف ما که هنوز پشت لایههای ضخیمتر حجاب نفس ماندهایم به حداقل قابل قبولی رسیده است؛ و نه این مقوله آن قدر ساده است که بتوان حتی در یک یا دو کتاب به آن پرداخت.
الف – اجمالاً اشاره میشود که "حجاب" به هر چه مانع از کشف و شهود حقایق بیشتر گردد، گفته میشود. به عنوان مثال: پوست ما حجابی است که گوشت دیده نشود و پلک چشم حجابی است که هر چند کوچک به نظر میآید، اما مانع دیدن هر چیزی میگردد. و همین طور هر چیزی میتواند مانع و حجابی برای دیدن چیز دیگری باشد.
ب – حجاب (مانع) نه تنها الزاماً "بد" نیست، بلکه در بسیاری از موارد خوب، لازم و ضروری است. چنان چه لایههای بیرونی بدن انسان و حیوان، از یک سو آن چه در درون است را حفاظت میکند و از سوی دیگر مانع و حجابی برای دیده شدن آنهاست.
ج – در عالم معنا نیز همینطور است و اساساً عکس (تصویر) عالَم معنا (بالا) در مرتبه نازلهاش همین طبیعت است. در عالم معنا نیز حجابهایی بسیار جذاب و معرفت بخش وجود دارد که به آنها «حُجُب نوری» گفته میشود، مثل همین دنیا که گاه شدت نور سبب میگردد که آدمی نبیند – حجابهایی هم از شدت تاریکی مانع دیدن میشوند که به آنها «حُجُب ظلمانی» گفته میشود.
جمال و حجاب و احکام:
به رابطه "جمال"، "حجاب" و "احکام" دقت کنیم. هر آن چه در عالَم دیده میشود، تجلی جمال الهی است، اما همه لایه در لایه و حجاب در حجاب است. به عنوان مثال: همه سطح کوه یا سطح اقیانوس را میبینند، اما همین سطح حجاب است؛ مثل چادر است. اما هر کس نزدیکتر و مقربتر شود، محرمتر میگردد و حجابهای یکی پس از دیگری برایش برداشته میشود. مثل یک کوهنورد، سنگشناس، غواص، دانشمند و محقق و ...، اما هر چه جلوتر رود، همان چیزی که برایش کشف و مشهود میشود، خودش حجابی است برای دیدن عمق آن – پس باید مقربتر و مَحرمتر گردد.
زن، آینه جمال الهی است. برای همه جز محارم خود در حجاب است. اما جذبههایی دارد که حتی برای هر محرمی به جز "شوهر" در حجاب میماند. چه جذبه مادی مثل بدن و شهوت جنسی، چه جذبه معنوی مانند "عشق".
حجابها در سیر الیالله:
در سیر الیالله، به هدفِ نایل آمدن به "لقاء الله" نیز همین قواعد و قوانینی که مرتبهی نازلهی آن را در طبیعت میبینیم حاکم است، منتهی در مراتب بالاتر و کاملتر.
چرخ با این اختران ، نغز و خوش و زیباستی
صورتی در زیر دارد آنچه در بالاستی
صورت زیرین اگر با نردبانِ معرفت
بَررود بالا همان با اصل خود یکتاستی (میرفندرسکی)
پس سالک باید مرحله به مرحله، با معرفت و تقرب خود، حجابها را کنار بزند.
*- بیتردید "حجاب اول"، نفس است که مربوط به بدن است و بدن نیز حیوانی است. پس انسان باید از این مرحله گذر کند. بین میل به انواع شهوات (خوردن، خوابیدن، جماع و ...) در میان انسانهای کامل یا عرفا و انسانهای معمولی یا غافل فرقی نیست، به جز آن که او نفس را مهار کرده و افسارش را به عقل داده و عقل نیز نبی درونی است – اما این افسار عقل و خودش را به حیوان نفس سپرده است تا هر کجا که میخواهد او را ببرد.
*- حجاب خودبینی و تکبر – حجاب عُجب – حجاب جهل ...، همه حجب ظُلمانی هستند و حتی گاه عبادت و علم نیز حجاب میشود. چنان چه در روایت آمده: «العِلمُ هُوَ حِجابُ الأکبَر – علم حجاب اکبر است» - ندیدیم که علم برخی به جای روشنایی بخشی، سبب تکبر، غرور و حتی کفر آنها میگردد؟!
این دنیا خودش حجاب است، تا برزخ دیده نشود، برزخ حجاب قیامت است. چشم بصیر که حجابها را کنار زده، از همین جا برزخ را نیز میبیند، چنان که میگویند: فلانی چشم برزخی دارد – کسی که بیشتر حجابها را کنار زده، قیامت و حیات اخروی را نیز میبیند و به همین دلیل ایمان و یقینش کاملتر میشود.
هفت:
در "هفت" رمز و رموزی هست منطبق با عالم هستی در مراتب خودش. آسمانها هفت طبقه - زمین هفت طبقه - سوره حمد هفت آیه (المثانی) – ایام هفته هفت روز ... تا "هفت شهر عشق". جالب است بدانیم که اگر اسمهای تکراری اهل عصمت علیهمالسلام را حذف کنیم، باقیمانده "هفت اسم" میشود. [محمد، علی، فاطمه، حسن، حسین، جعفر، موسی – صلوات الله علیهم اجمعین].
*- اراده، مشیت، وحی و اوامر الهی، از عرش اعلی مرتبه به مرتبه نازل میگردد تا زمین برسد و حتی نازلتر میشود تا از قلب معصوم صلوات الله علیه، در قالب و حجاب حرف (کلام) و عمل (سنّت)، به دیگران ابلاغ گردد.
پس از دریافت پیام، مراتبی طی میشود تا به "عقل و قلب" برسد و اگر در این فرودگاه نشست، در قالب جمیع عبادات [از تفکر گرفته، تا ذکر یا انجام حدود الهی]، صعود میکند و باید عوالم معرفت، ایمان، عشق، اخلاص و ... را پشت سر گذارد تا مقبول و مرضی محبوب واقع شود.
*- این گذر سخت است، دشوار است، گاه محال یا غیر ممکن به نظر میرسد، اما خداوند سبحان کسی را رها نکرده است، و نور برای روشنایی راه و کنار زدن حجابهای ظلمانی و هم چنین کشتی نجات برای گذر سلامت از طوفان و سیل بلایا فرستاده است: «إنَ الحُسَین مِصباح الهُدی وَ سَفینَةُ النّجاة»
روایت:
هشام به حضرت موسی ابن جعفر «ع» میگوید: به چه علت تکبیرات مستحبه اول هر نماز هفت تکبیر شد؟ امام (ع) میفرماید: خداوند هفت آسمان و زمین را هفت طبقه و حجب را هفت حجاب خلق کرد، وقتی رسول اکرم شبانگاه به معراج رفت و میان او و مقام پروردگار، قاب قوسین او ادنی بیشتر فاصله نبود، خداوند تبارک و تعالی برای رسول اکرم یک حجاب از هفت حجاب را برداشت. رسول اکرم هم یک تکبیر گفتند. حضرت رسول کلماتی را که در اول نماز میخوانند را قرائت فرمودند. حجاب دوم برداشته شد، باز رسول اکرم تکبیر گفتند، و هر حجابی که برداشته میشد یک تکبیر می گفتند تا حجابهای هفت گانه مرتفع شد و هفت تکبیر کامل شد. بعد از گفتن هفت تکبیر، خداوند متعال فرمود: الان به مقام مخصوص من رسیدی. پس نام مرا بر زبان جاری کن. (امام خمینی رحمة الله علیه، سرّ الصلوة ص 129)
درس:
امام خمینی رحمة الله علیه: اول شرط تحقق سیر الی الله، خروج از بیت مظلم نفس و خودی و خود خواهی است. چنانچه در سفر حسی عینی، تا انسان به منزل و جایگاه خویش است، هر چه گمان مسافرت کند، بگوید من مسافرم، مسافرت تحقق پیدا نکند، مگر به خروج از منزل و اختفای آثار بد، همین طور این سفر عرفانی الی الله و مهاجرت شهودی، تحقق پیدا نکند مگر به خروج از بیت مظلم نفس و اختفای آثار آن. تا جولان تعینات و دعوت اذانِ کثرت در کار است، انسان مسافر نیست، گمان مسافرت است و دعوی سیر و سلوک است؛ قال الله تبارک و تعالی:
«وَ مَنْ یَخْرُجْ مِنْ بَیْتِهِ مُهاجِرًا إِلَی اللّهِ وَ رَسُولِهِ ثُمَّ یُدْرِکْهُ الْمَوْتُ فَقَدْ وَقَعَ أَجْرُهُ عَلَی اللّهِ وَ کانَ اللّهُ غَفُورًا رَحیمًا»[النساء، 100]
ترجمه: و كسى كه در راه خدا از وطن چشم مىپوشد و مهاجرت مىكند، اگر به موانعى بر مىخورد به گشايشهايى نيز بر خورد مىنمايد و كسى كه هجرتكنان از خانه خويش به سوى خدا و رسولش درآيد و در همين بين مرگش فرا رسد، پاداشش به عهده خدا افتاده و مغفرت و رحمت كار خدا و صفت او است.
(چهل حدیث امام «ره»، ص 625)
جهت کسب معرفت بیشتر، باید کتبی چون: لقاء الله از مرحوم میرزا جواد آقا ملکی تبریزی – سرّ الصلوة و چهل حدیث از امام خمینی رحمة الله علیه را به دقت و به دفعات مطالعه نمود.
کلمات کلیدی:
گوناگون