بسم الله الرحمن الرحیم – اللهم صلّ علی محمّد و آله محمّد و عجل فرجهم؛
سلام دوستان؛
وقتی با واژهی «محبت» مواجه میشویم، نباید گمان کنیم که یک امر متداول و طبیعیِ عاطفی با شعاع تأثیر شخصی و محدود است، بلکه انگیزهی تمامی تحرکات جزیی و کلی بشر، همان "محبت" است. بگذریم.
بحث ما در این مقوله، بررسی علل ایجاد و یا از بین رفتن "محبت" و هم چنین "محبت به چی و چرا؟" – یا محبت خوب یا بد – درست یا غلط نیست، بلکه میخواهیم به «نقش محبت در هوداری و تبعیت سیاسی» بپردازیم.
اجازه دهید بحث را با بیان چند مثال ملموس همگان (در هر جناحی که باشند)، روشن کنیم. از داخل و موضوعات کوچک شروع کنیم تا شعاع وسیعتر.
تیم ورزشی:
وقتی کسی یک تیم فوتبال را دوست دارد، تمامی شاخصههای این تیم، حتی رنگ لباسشان را دوست دارد – شخصیتهای وابسته به آن را دوست دارد - امتیازات و موفقیتهای تیمش برای او بسیار پررنگتر از دیگران است و خطاها و شکستهایش را هم توجیه میکند – به حد توانش برای این محبت هزینه مادی و معنوی میپرداز ...، و هم چنان هوادار و پیرو باقی میماند. اما اگر تیمی را دوست نداشته باشد، از رنگش هم بدش میآید، چه رسد به بازی یا توانمندیهای آن تیم. جنگ ساختگی، القایی و استعماری «قرمز و آبی» را در دنیا و در کشور خودمان و میان یک ملت ندیدهاید؟!
دولتها:
هواداری و طرفداری از دولتها نیز مبتنی و متکی بر همین "محبت" است - حال به هر دلیلی که باشد. درست باشد یا غلط. به عنوان مثال ملموس:
یک موقع اکثریتی از مردم، نسبت به آقای احمدینژاد، سیاستها، عملکردها و مواضعش علاقه و محبت پیدا کرده بودند؛ حسابی از او طرفداری میکردند – به موفقیتهای او و دولتش عشق میورزیدند و افتخار میکردند، و البته ضعفها و عیبهایش را یا نمیدیدند و یا توجیه میکردند.
بعد به هر علتی (حق یا ناحق)، روی دِل عدهای برگشت. دیگر نه تنها هر چه دیگران بد کردند را نیز به او نسبت دادند، بلکه امتیازات مثبتش را نیز منفی بر شمردند. اگر گزارش کار داد: گفتند دروغ است – اگر موفقیتهای محیر العقول در عرصهی تکنولوژی هستهای دیده شد، گفتند این نچرخد و آن بچرخد – اگر بحث از پیشرفت موفقیت در نانوتکنولوژِی – داروسازی – صنایع هوا فضا و ... پیش آمد، گفتند: چه فایده، اینها همه به ضرر ما شد – اگر بحث از مسکن مهر و مالک کردن اقشار ضعیفتر به میان آمد، گفتند: بدهی بانکی بالا آورد و در ضمن آشپزخانههایش مورد پسند بانوان خانهدار نبود – اگر سخن از گسترش روابط خارجی و آن هم در حیات خلوت امریکا پیش آمده، گفتند: ارتباط یعنی امریکا، انگلیس، فرانسه و آلمان – اگر روستاها آباد شد یا تا حدودی به فقرا رسیدگی شد، گفتند: تورم میآورد ... و خلاصه بیچاره را لِه کردند و رفت. این مواضع مثبت و منفی، منطقی یا افراطی و تفریطی، همه ریشه در "محبّت" دارد.
حالا اگر همان مسائل، مشکلات و معضلات در سطح وسیعتری ظهور کند، مثلاً چرخهی هستهای نچرخد – کارخانجات تولیدی بیش از گذشته نچرخد – یک عده علناً، رسماً و مستمراً دروغ بگویند - صادرات کاهش یابد – واردات افزون شود – روند صعودی رشد علمی کشور، سیر نزولی یابد – نه تنها نرخ گوجه فرنگی [که آن را در مجلس نیز مطرح کنند]، بلکه همهی قیمتها با شیبی به اصطلاح کم، اما به سرعت سر به فلک بکشد و اسم تورم را «اصلاح قیمتها» بگذارند – قدرت منطقهای تضعیف شود – سیاست خارجی در قوس منفی قرار گیرد – ارتباط با مرتبطین کم رنگ یا قطع شود، اما ارتباط با امریکا و انگلیس و فرانسه و آلمان نیز برقرار نگردد و بدتر از گذشته شود – تحریمهایی که علتش را بداخلاقی دولت قبل در سیاست خارجی میدانستند، با این خوشاخلاقیها مضاعف شود – همه به راحتی به ملت ایران اهانت کنند و خط نشان بکشند و ...؛ دیگر صدایی از بوقهای سابق نمیشنوید! چرا؟ خب لابد همین وضعیت را "دوست" دارند.
بین الملل:
یک موقع رهبری، سیاستمداری، رییس جمهوری، دولتی و مجلسی (مثل جمهوری اسلامی ایران)، امریکا را به خاطر دشمنیها، چپاولها، خونریزیها و اهداف مستکبرانهاش، دشمن خود میدانند و امریکا و انگلیس را دوست ندارند. پس حتی دست او را که ظاهراً برای دوستی دراز شده است را به فرموده رهبری، دست چدنی در دستکش نرم میبینند – حتی لبخند و مذاکره او را نیز فریب میدانند ... و خلاصه هر چه فریاد دارد بر سر امریکا میزنند.
اما یک موقع برخی محبت به امریکا و انگلیس، قلب آنها را پر کرده است. حالا اگر فحش هم بدهند، میگویند: به خاطر شرایط داخلی خودشان به ما فحش دادند، منظورشان واقعاً فحش به ما نبود – اگر تحریم را تشدید کنند، میگویند خب ما باید کاری کنیم که نگرانیهای آنها بر طرف شود – اگر رسماً تهدید به جنگافروزی کنند که دیگر جای توجیه ندارد، میگویند: این دشمنیها نتیجهی بداخلاقیهای خود ما در گذشته میباشد، پس ما باید خودمان را اصلاح کنیم!
خب، این مواضع مثبت و منفی، درست و غلط، حق یا ناحق، همه از «محبّت» نشأت میگیرد.
نظامات سیاسی:
در بررسی نظامات سیاسی دقت کنید. آن که رژیم ستمشاهی را دوست دارد، نه تنها هیچ یک از رذالتها و ضلالتهای آن دورهی سیاه را نمیبیند – نه تنها هیچ ظلمی در دورهی استعمار کشور و استثمار و حتی استحمار این ملت را نمیشناسد، بلکه با مثالهای سبک مثل این که دلار چند بود و الان چند است و ...، میگوید: آن رژیم بهتر بود.
کسی که این انقلاب و این نظام را دوست ندارد، هیچ چیزش را دوست ندارد، حتی استقلالش را هم دوست ندارد، هیچ عملکرد و دستآوردی را نیز نمیبیند و اگر ببیند نیز سیاهنمایی میکند و مدام چشم را بسته و دهان را باز کرده و میگوید: مگر این انقلاب چه کرده است؟
اما کسی که دوست دارد؛ به اسلام، به قرآن، به نظام اسلامی، به کشور اسلامی، به ملت مسلمان و ایرانی، به فرهنگ اسلام و فرهنگ ملی خود و ...، عشق میورزد، موفقیتهایش که جای خود، حتی تهدید و تحریمش را نیز به جان میپذیرد و اگر بپرسی تا کنون چگونه گذشت؟ میگوید: «وَ ما رَأیتُ الاّ جمیلاً».
دنیا و آخرت:
گرایش به دنیا و مادی و ماده گرایی و هم چنین گرایش به آخرت و معادگرایی هم ریشه در "محبت" دارد. بعضی عشق به دنیا دارند و برخی عشق به معاد دارند. برخی «یحبون الله» هستند و برخی دیگر غرق در «حبّ الدّنیا» و هر کدام برای رسیدن به "محبوب" تلاش میکنند و هر کدام سعی دارند موانع این وصال را کنار زده و از میان بردارند. لذا طواغیت و مستکبرین در یک صف و موحدین و مؤمنین در صف مقابل قرار میگیرند.
خدا و شیطان (طاغوت):
همه این "محبت"های واسطهای، در طول محبت به محبوب اصلی قرار میگیرد که یا «الله جلّ جلاله» است یا «ابلیس و سایر شیاطین جنّ و انس».
خط کشی:
از این رو خداوند متعال با محوریت مقولهی «ولایت» که به معنای شدت دوستی، تا حدی که یکی دیگری را زیر چتر حمایتی خود درآورد میباشد، میفرماید: چه کسانی را دوست بگیرید و چه کسانی را دوست نگیرید. به چه چیزهایی و یا چه کسانی محبت داشته باشید و به چه چیزها و چه کسانی "محبت" نداشته باشید.
*- هم در اطاعت خودش میفرماید که تبعیت شما از "محبت" شما نشأت میگیرد و همان محبت سبب غفران و رحمت میشود:
«قُلْ إِن كُنتُمْ تُحِبُّونَ اللّهَ فَاتَّبِعُونِي يُحْبِبْكُمُ اللّهُ وَيَغْفِرْ لَكُمْ ذُنُوبَكُمْ وَاللّهُ غَفُورٌ رَّحِيمٌ» (آلعمران، 31)
ترجمه: بگو: اگر خدا را دوست مىداريد پس پيروى از من كنيد تا خدا نيز شما را دوست بدارد و گناهانتان را ببخشايد، و خدا بسيار آمرزنده و مهربان است.
*- هم در انحرافات و ایجاد اعوجاجات میفرماید که ریشه و سببش «محبت» دنیاست:
«الَّذِينَ يَسْتَحِبُّونَ الْحَيَاةَ الدُّنْيَا عَلَى الآخِرَةِ وَيَصُدُّونَ عَن سَبِيلِ اللّهِ وَيَبْغُونَهَا عِوَجًا أُوْلَـئِكَ فِي ضَلاَلٍ بَعِيدٍ» (ابراهیم [علیهالسلام]، 3)
ترجمه: همانها كه زندگى دنيا را دوست دارند و بر آخرت ترجيح مىدهند و (مردم را) از راه خدا بازمىدارند و آن را كج و منحرف مىطلبند (قوانين آن را منحرف معرفى مىكنند و مردم را از آن منحرف مىسازند) آنان در گمراهى دور و درازى هستند.
*- هم نتیجه و اثر کل نبوت و رسالت را در «مودت اهل بیت علیهم السلام» بیان میدارد و میفرماید این همان "بشارتی" است که همه انبیا (که همه مبشر هستند) دادهاند:
«ذَلِكَ الَّذِي يُبَشِّرُ اللَّهُ عِبَادَهُ الَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ قُل لَّا أَسْأَلُكُمْ عَلَيْهِ أَجْرًا إِلَّا الْمَوَدَّةَ فِي الْقُرْبَى وَمَن يَقْتَرِفْ حَسَنَةً نَّزِدْ لَهُ فِيهَا حُسْنًا إِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ شَكُورٌ» (الشّوری، 23)
ترجمه: اين همان [پاداشى] است كه خدا بندگان خود را كه ايمان آورده و كارهاى شايسته كردهاند [بدان] مژده داده است. بگو: «به ازاى آن [رسالت] پاداشى از شما خواستار نيستم، مگر دوستى درباره خويشاوندان.» و هر كس نيكى به جاى آورد [و طاعتى اندوزد]، براى او در ثواب آن خواهيم افزود. قطعاً خدا آمرزنده و قدرشناس است.
نکته:
پس ریشهی تمامی هواداریها و طرفداریها و تبعیتها و الگوپذیریها و مواضع و رفتارها، در «محبّت» است، لذا در مواضع موافق یا مخالف سیاسی، در هواداریها و تبعیتها، باید ببینیم که چه چیزی یا چه کسی را دوست داریم که سبب این مواضع شده است و آیا این دوستی و محبت ما درست است، حق است، نتیجه میدهد، یا خیر؟! نکند دشمن را دوست گرفتهایم؟ نکند ما او را دوست داریم، اما او ما را دوست ندارد و در این معامله با خیانت، جنایت، ظلم و ورشکستگی مواجه میشویم – چرا انسان باید دشمنش را دوست داشته باشد و خود را فریب دهد؟!
«يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لَا تَتَّخِذُوا عَدُوِّي وَعَدُوَّكُمْ أَوْلِيَاء تُلْقُونَ إِلَيْهِم بِالْمَوَدَّةِ وَقَدْ كَفَرُوا بِمَا جَاءكُم مِّنَ الْحَقِّ يُخْرِجُونَ الرَّسُولَ وَإِيَّاكُمْ أَن تُؤْمِنُوا بِاللَّهِ رَبِّكُمْ إِن كُنتُمْ خَرَجْتُمْ جِهَادًا فِي سَبِيلِي وَابْتِغَاء مَرْضَاتِي تُسِرُّونَ إِلَيْهِم بِالْمَوَدَّةِ وَأَنَا أَعْلَمُ بِمَا أَخْفَيْتُمْ وَمَا أَعْلَنتُمْ وَمَن يَفْعَلْهُ مِنكُمْ فَقَدْ ضَلَّ سَوَاء السَّبِيلِ» (الممتحنة، 1)
ترجمه: اى كسانى كه ايمان آوردهايد، دشمن من و دشمن خودتان را دوستان خود مگيريد، شما با آنها طرح دوستى مىافكنيد در حالى كه آنها به آنچه از حق براى شما آمده كفر ورزيدهاند، آنها رسول خدا و شما را به خاطر ايمانتان به خداى يكتا كه پروردگار شماست (از وطنتان) بيرون مىكنند، ( پس با آنان اظهار دوستى نكنيد)؛ اگر (از وطنتان) براى جهاد در راه من و طلب خشنودى من بيرون آمدهايد، (در حالی که) شما دوستى خود را پنهانى به آنها مىرسانيد، در حالى كه من به آنچه پنهان داريد و آنچه آشكار كنيد داناترم. و هر كس از شما چنين كند پس حقّا كه راه راست را گم كرده است.
- تعداد بازدید : 1574
- 25 خرداد 1395
- نسخه قابل چاپ
- اشتراک گذاری
کلمات کلیدی: یادداشت