خداوند در قرآن فرموده است که ما کوهها را میخهای بر زمین قرار دادیم، پس چرا در نپال که بزرگترین رشته کوهها را شامل میشود زلزله آمده، این کوهها مگر برای ثبات زمین نیست؟ البته من مشکلی با کلام خدا ندارم، ولی دکتر رفتم، تا حجابم را دید خواست قرآن را رد کند این سوال را کرد؟ (الهیات / تهران)
ایکس – شبهه – پایگاه پاسخگویی به سؤالات و شبهات: اگر از وی سؤال میکردید که حالا این آیه در کجای قرآن آمده، متوجه میشدید که اصلاً نمیداند، بلکه فقط چیزی شنیده و حالا آن را واسطه و بهانهی تکفیر قرار داده است. البته خودتان بدانید که در سوره البناء، آیه 7 بیان شده است.
اگر فقط سؤال یا شبهه داشت، سپس مطالعه میکرد و اگر به پاسخ نرسید، در جایش و از اهل علمی سؤال میکرد، هیچ اشکالی نداشت، اما وقتی تا حجاب میبینند (حتی در مطب)، خونشان به جوش میآید و اعصابشان متشنج میگردد، مشکل در قرآن و کوهها نیست، بلکه در قلب خودشان است.
میبینید که به رغم تحصیلات عالیه و ادعا روشنفکری، چقدر در جهل و عنادشان متعصباند؟! در عین فریاد آزادی (البته فقط برای بدحجابی و فساد)، چگونه وقتی یک مؤمن و مقید را میبینند، به انفعال میافتند و حرص میخورند؟! این مصداق همان آیه قرآن کریم است که فرمود: برخی تا یادی از خدا میشود، قلبشان مشمئز میگردد.
«وَإِذَا ذُكِرَ اللَّهُ وَحْدَهُ اشْمَأَزَّتْ قُلُوبُ الَّذِينَ لَا يُؤْمِنُونَ بِالْآخِرَةِ وَإِذَا ذُكِرَ الَّذِينَ مِن دُونِهِ إِذَا هُمْ يَسْتَبْشِرُونَ» (الزّمر، 45)
ترجمه: چون سخن از خداى يگانه مىشود، دلهاى كسانى كه به آخرت ايمان ندارند متنفر مىشود و چون سخن از خدايان ديگر مىشود خشنود مىگردند.
*- چقدر جاهل و متعصباند؟ خب چرا به ایشان نگفتید: آقای دکتر، پول ویزیت دادم تا بیماری مرا تشخیص داده و مداوا کنید، اینجا هم مطب است. پس به کار خودتان مشغول شوید و وقت مرا نگیرید. چرا نفرمودید: اگر تا حالا نفهمیدی، اکنون در این پنج دقیقه وقت مداوا نیز نمیفهمی، پس وظیفهات را انجام بده، بعد برو مطالعه کن یا از اهلش که علمی دارند، سؤال کن. از یک معلم متوسطه خارجی که ایمان و اسلامی هم ندارد بپرسی، یک چیزهایی یاد میگیری.
*- استادِ بیدین تاریخ یا هنر، تا دانشجو را میبیند، این رسالت را بر دوش خود احساس میکند که حتماً وقت کلاس تاریخ یا هنر را به رد کردن خدا و ضد تبلیغ علیه اسلام و قرآن اختصاص دهد – پزشک بی دین، تا بیمار متدین را میبیند، وظیفه خود میبیند که حتماً علیه دین سخنپراکنی کند و ...! این چه عناد و لجاج هدفدار و متعصبانهای است؟! حالا اگر عکسش اتفاق بیافتد، چه میشود؟! او با یک ژستی عالمانه و روشنفکرانه نمیگوید: اینجا مطب و من نیز پزشک معالج هستم – اینجا کلاس تاریخ یا هنر است، از قوم فلان یا نقاشی بگو، چرا از خدا و پیامبر و اسلام میگویی؟!
*- خب، المحدلله به همان علوم تجربی که ژستش را میگیرند، به اندازه یک محصل متوسطه و تنبل نیز اشراف ندارند.
*- آیا کوهها میخهای زمین هستند، یعنی نباید زلزله بیاید؟!
*- مگر با زلزله زمین متلاشی و نابود میشود که پرسیده شود: پس نقش کوهها چه شد؟!
*- چه شد که نفهمید یک معنای "مثل میخ"، کوبیده شدن در زمین است، یعنی روی سطح قرار نگرفته است که با یک حرکت به جای دیگر پرتاب شود، بلکه تا کیلومترها در اعماق زمین ریشه دارند، مثل میخی که به دیوار کوبیده باشند.
*- مگر گردش زمین با آن سرعتش، از هر زلزلهای شدیدتر نیست، پس چرا متلاشی نمیشود؟!
*- زمین دائماً در حال حرکت و گردش سریع است، اما سطح آن عموماً ساکن است، گاه هم زلزلهای رخ میدهد، تکانی از اعماق با درجهای پوسته را نیز تکان میدهد، آیا علم ثابت نکرده که این ثبات دائمی در عین حرکت دائمی و متزلزل و پاشیده نشدن، به خاطر وجود کوههاست؟ آیا از نظر علمی، رخ داد یک زلزله، منافاتی با وجود و نقش کوه در زمین دارد؟!
*- در کدام کتاب علوم طبیعی خواندهاند که اگر کوه مثل میخ زمین است، پس نباید زلزله بیاید و اگر زلزله آمد، پس کوه چنین نقشی ندارد؟!
*- چه شد که به رغم تحصیلات عالیه، آن هم در علوم تجربی، نفهمید که نگهداشتن زمین، فقط در مقابل زلزله نیست، بلکه در مقابل باد هم هست، بلکه در مقابل گسترش آب دریا هم هست، بلکه در مقابل ممانعت از گسترش گرما، سرما، خشکی و رطوبت و یا نگهداشتن آنها که سبب پیدایش جنگلها و مراتع میشود نیز هست و ... .
به ایشان بگویید: شما اسلام و قرآنی که هرگز در آن مطالعه نکردید و نگرویدید را کاری نداشته باشید، کمی جغرافیا و زمین شناسی بخوانید؛ ابتدا در حد یک دیپلمه آگاهی کسب کنید، بعد اظهار نظر نمایید.
به ایشان بگویید: آن چه شما را آزار میدهد، معارف قرآنی و حجاب من نیست، بلکه کفر خودتان است، منتهی نفس و تکبر اجازه نمیدهد که متوجه شوید و بفهمید؛ لذا نادانسته، لجاجت میکنید. بعد میگویید: مسلمانان عوام و متعصب هستند! نادانی و تعصب شما که خیلی شدیدتر و عمیقتر است. نقش کوهها در زمین را گرفتید، به زلزله نپال وصل کردید تا قرآن را رد کنید!
«إِذْ جَعَلَ الَّذِينَ كَفَرُوا فِي قُلُوبِهِمُ الْحَمِيَّةَ حَمِيَّةَ الْجَاهِلِيَّةِ فَأَنزَلَ اللَّهُ سَكِينَتَهُ عَلَى رَسُولِهِ وَعَلَى الْمُؤْمِنِينَ وَأَلْزَمَهُمْ كَلِمَةَ التَّقْوَى وَكَانُوا أَحَقَّ بِهَا وَأَهْلَهَا وَكَانَ اللَّهُ بِكُلِّ شَيْءٍ عَلِيمًا» (الفتح، 26)
ترجمه: براى اينكه آنها كه كافر شدند حميتهاى جاهليت را در دل پروريدند و خدا در مقابل آن نيروى درونى كفار، نيروى سكينت بر رسول و بر مؤمنين نازل كرد و كلمه تقوى را نيروى جدا ناشدنى ايشان كرد، و ايشان سزاوارترين كس به آن بودند و اهليت آن را داشتند و خدا به هر چيزى دانا است.
- تعداد بازدید : 7325
- 30 اردیبهشت 1394
- نسخه قابل چاپ
- اشتراک گذاری
کلمات کلیدی: قرآن