ایکس – شبهه / پایگاه پاسخگویی به سؤالات و شبهات: هم واژه "فرهنگ" تعاریف گستردهای دارد و هم واژهی "دین". پس، نه فرهنگ اختصاصی به "دین" دارد و نه "دین" اختصاصی به "اسلام" دارد.
استکبار، ظلم، فسق و فساد وقتی در بافت شخصیت یک فرد، یا جامعه، یا حکومتی نهادینه شد، میشود "فرهنگِ" آنها – انواع و اقسام جهانبینیها مادی، مکاتب الحادی و قوانین مندرآوردیِ منطبق با آن جهانبینیها نیز خودش "دین" است. کافران نیز دین دارند.
پس برای روشن شدن موضوع و یافتن پاسخ درست برای سؤالهای فوق، باید حتماً به معانی این دو واژه توجه نمود.
فرهنگ و کار فرهنگی:
بنا به تعریفی، واژهی «فرهنگ» به لحاظ لغت فارسی، یعنی كلمه «فرهنگ » از دو حرف «فره» به معنای «شكوه و عظمت» و «هنگ» از ریشهی «سنگ» به معنی «كشیدن – وزن کردن» و «سنگینی» و «وقار» برگرفته شده است.
بنا به تعریفی دیگر: «فرهنگ" به مجموعه دانش، بینش و آداب و رویکردهای نظری (بینش و باور) و عملی (رفتار) یک شخص یا جامعه گفته میشود.
برخی دیگر فرهنگ را به معنای تمدن نیز گرفتهاند و میگویند: فرهنگ مشتمل بر معارف ، معتقدات، هنر، حقوق، اخلاق، رسوم و تمامی توانایی ها و عاداتی كه بشر به عنوان عضوی از جامعه اخذ مینماید.
پس هر فردی و هر جامعهای میتواند فرهنگ خاص خود را داشته باشد و اختصاصی به اسلام ندارد. حتی فرهنگ به موارد جزئی نیز اطلاق میشود، چه به باورها و رفتارهای مثبت و چه منفی – مثلاً فرهنگ نماز، یا فرهنگ رشوهخواری – فرهنگ قناعت فرهنگ اسراف – فرهنگ ازدواج – فرهنگ طلاق و ... .
پس عرصهی کار فرهنگی نیز به تناسب تمامی این معانی گسترده است و اختصاص به یک قشر خاص ندارد. فرهنگ آشپزی، فرهنگ خانهداری، فرهنگ سیاسی، فرهنگ اقتصادی، فرهنگ پوشش، فرهنگ تعاون و تعامل و ...، همه انواع فرهنگها هستند که بشر خواه نا خواه در این عرصهها فعال است.
فرهنگ دینی:
چنان که بارها بیان شده است، دین نیز اختصاصی به اسلام ندارد و اساساً در عالَم "بیدین" وجود ندارد. چرا که هر شخص یا جامعهای برخوردار از نوعی آگاهی و نگرش به عالم هستی است و بر اساس قوانینی منطبق بر آن بینش و گرایش خود عمل میکند. بنا بر این، اسلام دین است، نهیلیسم هم دین است، فراماسون هم دین است؛ و فرمود به کافران بگو شما خدای مرا عبادت نخواهید کرد و من نیز خدای شما را عبادت نخواهم کرد، پس «لَكُمْ دِينُكُمْ وَلِيَ دِينِ - دين شما براى خودتان، و دينِ من براى خودم /الکافرون، 6» یعنی آنها نیز دین خودشان را دارند.
اما گاه وقتی سخن از "دین" به میان میآید، منظور و مقصود همان دین مبین اسلام میباشد، پس وقتی گفته میشود "فرهنگ دینی"، معنا و مقصود هما "فرهنگ اسلامی" میباشد.
خب، بدیهی است که معلم، مروج و الگوی یک فرهنگ، خودش باید عالِم و عامِل بدان فرهنگ باشد [نه این که الزاما روحانی باشد].
آیا کسی که هیچ آشنایی با ورزش ندارد، میتواند فرهنگ ورزش را ارتقا بخشد؟ آیا کسی که آشنایی با سلامتی و بهداشت ندارد، میتواند فرهنگ بهداشت عمومی را گسترش دهد؟ آیا کسی که هیچ آشنایی با فرهنگ آداب و معاشرت و تعاون و تعامل ندارد – آشنایی با فرهنگ ازدواج و خانواده ندارد و ...، میتواند در این مسیرها گام مؤثری بردارد؟!
فرهنگ اسلام نیز همین طور است، منتهی با توجه به این که جهانبینی و شریعت اسلام، تمامی شئون فردی و اجتماعی را شامل میشود. پس نشر، استقرار، ثبات و گسترش آن نیز مستلزم علمِ معارف و احکام اسلامی است؛ و بدون شک هر کس بدون علم در مسیری گام بردارد، حتماً ناموفق خواهد بود.
یک حدیث:
به این حدیث بسیار گویا و شیوا از امام صادق علیه السلام که نظایری در بیانات نورانی امیرالمؤمنین علی و سایر ائمه اطهار علیهم السلام دارد، خوب دقت نمایید:
«اَلْعَامِلُ عَلَى غَيْرِ بَصِيرَةٍ كَالسَّائِرِ عَلَى غَيْرِ اَلطَّرِيقِ لاَ يَزِيدُهُ سُرْعَةُ اَلسَّيْرِ إِلاَّ بُعْداً»
ترجمه: عمل كنندهی بىبصيرت چون كسى است كه بيراهه مىرود و شتابش جز به دورتر شدن او نمیانجامد.
دقت کنیم که ایشان در این بیان نورانی، صرفاً به "علم" نیز تأکید ننمودهاند، بلکه "بصیرت"، یعنی عمق نگری در دانایی را مورد تأکید قرار دادهاند و افزودند: هر کس بیبصیرت عمل کند، هر چه با شتابتر هم برود، از مقصدش دورتر میشود.
*- البته منظور این نیست که همه باید بروند فقیه و مجتهد و آیت الله بشوند، همه بروند ملاصدرا و بوعلی و مرحوم آیت الله بهجت (رحمة الله علیهم) بشوند – بلکه یعنی هر کسی باید در عرصهای که وارد میشود، به حد خودش و شعاع تأثیرش، علم و نیز بصیرت داشته باشد.
کار دین:
کار دین [البته مقصود همان دین الهی اسلام میباشد]، شناساندن مقصد حقیقی و هدایت و راهنمایی به سوی آن، میباشد.
این رشد و هدایت از سویی مستلزم معرفت و شناخت حقایق عالم هستی است و از سوی دیگر مستلزم شناخت و رعایت قوانین (احکام) هر کاری میباشد. حتی خود سازی اخلاقی هم احکام دارد، نماز و روزه هم احکام دارد، تهیه خوراک نیز احکام دارد، تجارت و معامله و هنر نیز احکام دارد و ... .
پس، شاعر، رومان نویس، فیلمساز، تاجر، سیاستمدار، همسر (زوج و زوجه) و ...، باید به حد خود با هدف آشنا باشد، در کار خود آن را قصد کنند و به سوی آن گام بردارند. لذا حتماً باید علم و بصیرت نیز داشته باشند. چه "علم" نظری در باورها و اعتقادات و چه علم عملی در احکام، چه تخصصی و فنّی در اجرا.
انسانها سه دسته هستند:
امیرالمؤمنین علیه السلام، انسانها را از این لحاظ به سه دسته تقسیم میکنند: یا خودشان علم حقیقی دارند و مقصد نهایی را خوب میشناسند – یا علم ندارند، اما چون جویای علم هستند، دنبال علم و عالم میروند و یا اسیر، دستخوش و بازیچهی امواج و جوّها قرار میگیرند.
«يَا كُمَيْلَ بْنَ زِيَادٍ، إِنَّ هَذِهِ الْقُلُوبَ اءَوْعِيَةٌ فَخَيْرُهَا اءَوْعَاهَا، فَاحْفَظْ عَنِّي مَا اءَقُولُ لَكَ: النَّاسُ ثَلاَثَةٌ: فَعَالِمٌ رَبَّانِيُّ وَ مُتَعَلِّمٌ عَلَى سَبِيلِ النَّجاةِ، وَ هَمَجٌ رَعَاعٌ، اءَتْبَاعُ كُلِّ نَاعِقٍ يَمِيلُونَ مَعَ كُلِّ رِيحٍ، لَمْ يَسْتَضِيئُوا بِنُورِ الْعِلْمِ وَ لَمْ يَلْجَؤُوا إِلَى رُكْنٍ وَثِيقٍ» (نهج البلاغه، حکمت 139)
ترجمه: «اى كميل، دلها چونان ظرفهايند و بهترين آنها نگهدارندهترين آنهاست. پس، هر چه مىگويم به خاطر بسپار.
مردم سه دستهاند؛ عالمى ربّانى - و آموزندهاى (متعلم، جویای علم) كه در راه راست گام برمىدارد - و ديگر همج الرّعاع (مگسهای کوچکی که روی گوش بدن گوسفند، خر یا سایر حیوانات مینشیند و با هر حرکتی، جا به جا میشود). آنها تبعیت کنندگان از هر آوازی (صدایی) هستند، به هر طرف که باد بوزد مایل میشوند (به قول امروز حزب باد هستند)؛ نه به فروغ نور دانش روشن شدهاند و نه به رکن استواری پناه بردهاند.»
پس آدمی، برای رشد، کمال در هر امری، به عِلم و عالِم نیازمند است و اگر هدف او خداست و به دین اسلام متدین است، بیتردید به عالم دینی نیازمند است، خواه روحانی باشد یا غیر روحانی. هم چنان که یک فرد [هر چند دکترای فیزیک اتمی باشد]، برای حفظ سلامتی و یا بازیافت بهبود خود پس از بیماری، به پزشک نیازمند است.
فرهنگسازی و کار فرهنگی اختصاصی به روحانیون ندارد:
مقام معظم رهبری:
«نخبگان موظفند، حوزه موظف است، دانشگاه موظف است، رسانهها موظفند، تریبوندارها موظفند؛ مدیران بسیاری از دستگاهها، بخصوص دستگاههائی که با فرهنگ و تربیت و تعلیم سروکار دارند، موظفند؛ کسانی که برای دانشگاهها یا برای مدارس برنامهریزی آموزشی میکنند، در این زمینه موظفند؛ کسانی که سرفصلهای آموزشی را برای کتابهای درسی تعیین میکنند، موظفند. اینها همه یک وظیفهای است بر دوش همه. باید ما همگی به خودمان نهیب بزنیم. در این زمینه باید کار کنیم، حرکت کنیم.» (24/7/1391)
کلمات کلیدی:
گوناگون