قرآن گفته است: گرامىترین شما نزد خداوند با تقواترین شماست. این جمله شامل و بیانگر انسانی اندیشمند و یا خردورز نمی شود! چون هر کس که غیر اسلامی بیندیشد با تقوا نیست و کافر است. بنابراین باید دید منظور از با تقوا بودن از دید اسلام و قرآن چیست و به چه کسی با تقوا گفته میشود!؟ (دیپلم / شیراز)
ایکس – شبهه / پایگاه پاسخگویی به سؤالات و شبهات: البته سؤال ارسالی بسیار طولانی بود و مثالهایی چون «با تقوا فردی است که به وقت نیاز گردن دگراندیش (کافر) را بزند! برای الله نماز بخواند و خمس و زکات بدهد! پای پیاده و سواره به زیارت حج برود! فردی که هیچگاه به وجود الله و محمد بن عبدالله شک نکند! فردی که چون مهره ی شطرنج ابزار حکومت اسلامی باشد و ...» که به دلیل طولانی بودن حذف گردید.
الف – همانطور که بارها بیان گردید، بزرگترین مشکل ما در درک صحیح از مفاهیم و آموزههای اسلامی و بالتبع بروز سؤالات و شبهات فراوان [که زمینه سوء استفاده دشمنان و ضدتبلیغ علیه دین نیز میشود]، این است که گاه ابتدا یک معنای ناقص یا حتی غلط از واژگان و جملات فرض میکنند – بعد بر اساس آن فرض غلط یک حکم غلط میدهند و سپس به شدت به آن معانی و مفروضات و احکام خودشان میتازند و پای تاخت و تاز به اسلام میگذارند! و البته اغلب توأم با شعارهای ژورنالیستی که منجر به افترا بستن به خدا، قرآن، وحی و اسلام نیز میشود!
ب – این چه خطای توأم با زرنگی است که گفته شود: «متقی شامل و بیانگر انسان اندیشمند و یا خردورز نمیشود»؟ چرا باید القا شود که هر انسان باتقوایی حتماً دگم و نافهم است و هر کافری حتماً اندیشمند و خردورز است؟! در حالی که یقیناً انسان دُگم و نافهم، متقی نیست و انسان کافر نیز خردورز نمیباشد.
*- آیا کم است آیاتی در قرآن کریم که با ارائه ادلهی عقلی و ذکر آیات و نشانهها، فرموده است: این آیات برای مردمی است که اندیشه میکنند «فِي ذَلِكَ لَآيَاتٍ لِّقَوْمٍ يَعْقِلُونَ»؟ و آیا کم است آیاتی که با بیان نشانهها و ارائه استدلالهای عقلی، پرسیده است: پس چرا نمیاندیشید «أَفَلَا تَعْقِلُونَ»؟ چرا فکر نمیکنید «أَفَلاَ تَتَفَكَّرُونَ»؟!
*- آیا کم است آیات و احادیث و آموزههایی که در آنها تصریح شده است که عبادت انسان نافهم ارزشی ندارد و گاه تصریح شده نه تنها او را به جایی نمیرساند، بلکه سبب گمراهی بیشترش نیز میگردد؟ آیا نفرمود که حتی حمل کتاب آسمانیشان، مانند بار کردن کتاب بر الاغ است؟!
امام حسن مجتبی علیه السلام: "لَا عِبَادَةَ كَالتَّفَكُّرِ فِي صَنْعَةِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ " (بحارالانوار، ج 68، 324)
ترجمه: هيچ عبادتى همانند فكر و انديشه در آفرينش خداوند عزّوجلّ نيست.
امام رضا علیهالسلام: "لَيْسَ الْعِبَادَةُ كَثْرَةَ الصَّلَاةِ وَ الصَّوْمِ إِنَّمَا الْعِبَادَةُ التَّفَكُّرُ فِي أَمْرِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ" (همان، ص 321)
ترجمه: عبادت به زيادى نماز و روزه نيست، عبادت به انديشه نمودن در كار خداوند عزوجل است.
پس چه ظلم بزرگی است که انسان به اسلام و مسلمان و متقی، انگِ نافهمی بزند و کفار را اندیشمند و دگراندیش و فکور بخواند و بعد در اسلام و تقوا و آثارش چون و چرا کند؟!
ج – و اما کافر؛ حالا چه کسی گفته که هر کس کافر شد، حتماً بسیار اندیشمند است؟! در حالی که یقیناً انسان از به کار نیانداختن "عقل" و "بیفکری" کافر میشود. حالا اگر کفار نام خود را اندیشمند - دگراندیش - فرهیخته و روشنفکر گذاشتند، و مؤمن و متقی را متحجر و نافهم و دُگم خواندند، از تکبر آنهاست، نه این که حقیقتاً چنین باشد. اتفاقاً بر عکس است.
از امام باقر العلوم علیهالسلام پرسیده شد: عقل چیست؟ فرمود چیزیست که به وسیله آن خدا پرستش شود و بهشت به دست آید. آن شخص گوید: گفتم پس آنچه معاویه داشت چه بود؟! فرمود: آن نیرنگست، آن شیطنت است، آن نمایش عقل را دارد ولى عقل نیست. (اصول کافی، ج1، کتاب اعقل و جهل)
یعنی عقل باید سبب رشد انسان گردد و او را به کمال و فلاح برساند، و اگر علومی به دست آمد و در آن اندیشه و تفکر هدفدار و جهتدار وجود نداشت و انسان و جامعه انسانی را به کمال انسانی نرساند، ادای عقل است، نه خود عقل.
د – چه کسی گفته که "متقی" گردن میزند و کافر دائماً جویای علم و اندیشه و پویای مسیر سعادت بشر است؟! عادت کفار این است که همیشه صفات حمیدهی متقین را به خود اختصاص میدهند و صفات رذیلهی خود را به متقین نسبت میدهند!
امروزه کدام گروه گردن میزند؟ کدام گروه قتل عام و نسل کشی میکند؟ مسببین و عاملین این همه جنگ، جنایت، کُشتار، چپاول و ناامنی در جهان کیانند؟ در گذشته کدام گروه بودند؟ متقین یا به کفارِ متعصب و دگمی که نام خود را فرهیختگان، روشنفکران، دگر اندیشان و ... گذاشتهاند؟! در صدر اسلام، کدام گروهها، شصت جنگ را در طی ده سال بر پیامبر اکرم صلوات الله علیه و آله تحمیل کردند؟ امروز در کجای دنیا جنگ و جنایت و نسل کُشی وجود دارد که مسببین و عاملیناش، امریکا و انگلیس و روشنفکرانِ بیدین نیستند؟! اگر طالبان، القاعده و داعشی هم در جهان اسلام پیدا شود، ساخته و پرداختهی همان کفار و صهیونیستهاست. آیا کسی پیدا میشود که واقعاً منکر این حقایق و واقعیتها باشد؟ و آیا اگر کسی به رغم تمامی شواهد و مستندات و حتی اقرارها، منکر شد، میتوان نامش را دانشمند و روشنفکر و عاقل گذاشت؟!
معنی تقوا:
باید ابتدا دانست و فهمید که "تقوا" یعنی چه؟ بعد جستجو کرد که "متقی"، یعنی کسی که دارای تقواست، کیست؟
"تقوا" در اصل از ماده "وقی، یقی، وقایه" به معناى قرار دادن خویش در پناهگاه است.[مفردات راغب، ج1،ص 881] و در اصطلاح شرع، به معناى خویشتن دارى در برابر غفلتها و گناهان است.
پس تقوا یک نیروی بازندارنده درونی، نسبت به طغیان هوای نفس، کجاندیشیها، بدخواهیها، گناهان و رفتارهای بد و مُهلک است.
تقوا در قرآن:
در قرآن کریم، توصیفات ژرف و علم افزایی در خصوص "تقوا" شده است. در یک آیه تقوا را "لباس"، پوشش و سپر مخافظ از بدیها و گزندها توصیف مینماید، همان گونه که لباس تن، بدن را از گزندهای حرارتی، برودتی، اشعه، حشرات و ... حفظ میکند و عورات را میپوشاند و سبب زینت نیز میگردد:
«يَا بَنِي آدَمَ قَدْ أَنزَلْنَا عَلَيْكُمْ لِبَاسًا يُوَارِي سَوْءَاتِكُمْ وَرِيشًا وَلِبَاسُ التَّقْوَىَ ذَلِكَ خَيْرٌ ذَلِكَ مِنْ آيَاتِ اللّهِ لَعَلَّهُمْ يَذَّكَّرُونَ» (الأعراف، 26)
ترجمه: اى فرزندان آدم در حقيقت ما براى شما لباسى فرو فرستاديم كه عورتهاى شما را پوشيده مىدارد و [براى شما] زينتى است و[لى] بهترين جامه [لباس] تقوا است؛ اين از نشانههاى [قدرت] خداست باشد كه متذكر شوند.
*- در آیهی دیگری، "تقوا" را بهترین زاد و توشه برای این سفر طولانی و سخت در رسیدن به کمال و تقرب به هستی و کمال محض (الله جلّ جلاله) بیان میدارد، البته برای «اولی الالباب»، یعنی برای اهل فهم و درایت و بصیرت. چرا میفرماید: «ای خردمندان، ای اندیشمندان، ای صاحبان فکر، تقوا داشته باشید؟!» چون بدون تعقل، تفکر، علم و بصیرت، نمیشود "تقوا"ی درستی داشت.
«و... َتَزَوَّدُواْ فَإِنَّ خَيْرَ الزَّادِ التَّقْوَى وَاتَّقُونِ يَا أُوْلِي الأَلْبَابِ» (البقره، 197)
ترجمه: ... و براى خود توشه برگيريد كه در حقيقت بهترين توشه پرهيزگارى است و اى خردمندان از من پروا كنيد.
*- در آیهی دیگری، "تقوا" را سبب آرامش از اضطرابها و تشویشها و چالشهایی که کفار درگیر آن هستند و مصون ماندن از "تعصبات جاهلی" یا خرافههای سنّتی و مدرن، و نیز امری لازم برای مؤمنین بر شمرده است:
«إِذْ جَعَلَ الَّذِينَ كَفَرُوا فِي قُلُوبِهِمُ الْحَمِيَّةَ حَمِيَّةَ الْجَاهِلِيَّةِ فَأَنزَلَ اللَّهُ سَكِينَتَهُ عَلَى رَسُولِهِ وَعَلَى الْمُؤْمِنِينَ وَأَلْزَمَهُمْ كَلِمَةَ التَّقْوَى وَكَانُوا أَحَقَّ بِهَا وَأَهْلَهَا وَكَانَ اللَّهُ بِكُلِّ شَيْءٍ عَلِيمًا» (الفتح، 26)
ترجمه: آنگاه كه كافران در دلهاى خود تعصب [آن هم] تعصب جاهليت ورزيدند، پس خدا آرامش خود را بر فرستاده خويش و بر مؤمنان فرو فرستاد و آرمان تقوا را ملازم آنان ساخت و [در واقع] آنان به [رعايت] آن [آرمان] سزاوارتر و شايسته [اتصاف به] آن بودند و خدا همواره بر هر چيزى داناست.
با تقواترینها، کاملترینها هستند:
«يَا أَيُّهَا النَّاسُ إِنَّا خَلَقْنَاكُم مِّن ذَكَرٍ وَأُنثَى وَجَعَلْنَاكُمْ شُعُوبًا وَقَبَائِلَ لِتَعَارَفُوا إِنَّ أَكْرَمَكُمْ عِندَ اللَّهِ أَتْقَاكُمْ إِنَّ اللَّهَ عَلِيمٌ خَبِيرٌ» (الحجرات، 13)
ترجمه: اى مردم، بىترديد ما همه شما را از يك مرد و زن آفريديم، و شما را قبيلهها(ى بزرگ و كوچك) قرار داديم تا همديگر را بشناسيد (جهت ارتقای معرفت و شناخت)، مسلّما گرامىترين شما در نزد خدا پرهيزكارترين شماست همانا خداوند بسيار دانا و آگاه است.
بیتردید، هر کافری، به غیر از آن که به حقایق عالم هستی جاهل است، بسیار متکبر و مستکبر نیز هست. کفر ابلیس از تکبرش بود و کفر همگان نیز همینطور است. این تکبر پرده بر نور عقل و فطرت میاندازد و انسان خودنگر، خودبین و خود خواه میشود و به جز "نفس خویش" نمیبیند.
این تکبر، سبب شده تا کافر، ضمن آن که منکر خدا و حتی گاه دشمن خدا شود، در عین حال (چون عقل و فطرتش گواهی به حق میدهد) انتظار داشته باشد که نه تنها نباید هیچ فرقی بین او و متقین نباشد، بلکه او نیز باید به رغم کفر و فسقاش به کمال رسیده و به آستان ربوبی مقرّب گردد؟! این اندیشه و آرمان، یعنی: عین جهالت و تکبر! - از این رو کافر معترض میشود که چرا متقیترینها، مقربترینها هستند؟! پس ما که خود را اندیشمند، نو اندیش، دگر اندیش، فرهیخته و دانشمند میدانیم چه؟! میگوید: چه معنایی دارد که فقط کسی که به خداوند متعال و بازگشت به سوی او (مبدأ و معاد الهی) معقتد است، تقوا دارد، اقامه نماز میکند، گناه نمیکند، ظلم نمیکند و ...، مقرب باشد، اما من که فلان ژن را کشف کردم و یا فلان موتور و سایر ابزار را ساختم، مقرّب نشوم؟!
خب باید به او گفت: ای مدعیِ عقل، فکر، هوش و زکاوت! هر چه را هدف بگیری، به همان نزدیک شده و میرسی. هر چه را معبود بگیری، بندگی همان را میکنی. هر چه را محبوب غایی بدانی، به همان نزدیک میشوی. پس هر که به تقوای الهی متقیتر بود، به او نزدیکتر است، یعنی انسان کاملتری است.
- تعداد بازدید : 12538
- 15 خرداد 1394
- نسخه قابل چاپ
- اشتراک گذاری
کلمات کلیدی: قرآن
نظرات کاربران
خیلی خوبه حرف نداره