آیا ممکن است مردم یک شهر یا کشوری عادت به پذیرش ظلم کنند و هیچ کاری در مقابل ظالم انجام ندهند، مثلا نان و بنزین و گازشان آزاد شود و در مقابل مردم فقط جوک و لطیفه بسازند؟
ایکس – شبهه / پایگاه پاسخگویی به سؤالات و شبهات: اگر چه ظاهر سؤال، یک القای شعاری و تبلیغاتی به نظر میرسد، اما اصل آن سؤال بسیار مهمی است که به جامعه شناسی و رفتارشناسی و ... بر میگردد و میتواند مورد مطالعات و مباحث بسیار عمیق قرار گیرد. اما چون فرصت و امکان چنین بحثهایی در این مجال مختصر و کوتاه نیست، فقط با اشاره به یک "اصل"، به چند نوع از چگونگی مواضع رفتاری "مردم" اشاره میشود.
اصل:
اصل کلی این است که "کلام" مبین اعتقادات و مواضع افراد است و تمامی مواضع خُرد و کلان همهای انسانها، چه خودشان بدانند یا ندانند، از چگونگی "جهانبینی" و اعتقادات آنها نشأت میگیرد. هر کسی نگاهی و تعریفی از عالم هستی، سیر و هدف آن دارد و به تناسب آن برای خود منافعی تعریف میکند و در جهت تحقق آن حرکت میکند و در همان راستا نیز حرف میزند. حالا نقش ارائه کنندگان انواع جهانبینیها، دعوت کنندگان و هادیان و مبلغان [حق یا باطل] چیست و چقدر تأثیرگزاری هستند؟ و نیز نقش عقل و شعور و اختیار و انتخاب انسان (و جامعه) چیست و چقدر است؟ مباحث دیگری است که باید مستقل مورد توجه قرار گیرد.
بدیهی است که اگر "حیات = زندگی" برای کسی مادیات و لذات مادی تعریف شود، یک نوع موضعگیری و رفتار دارد – اگر برای کسی عرصهی رشد و گذر به مراتب والاتر تعریف شود، چگونگی مواضع و رفتارها و گفتارهایش متفاوت میشود و ... . از این رو، در یک خانواده، یک شهر، یک کشور، یک قاره، تمام جهان و یا یک دولت، یک مجلس، یک ارگان، یک نهاد، یک سازمان، یک شرکت و ...، انواع و اقسام مواضع، رفتارها، فرهنگها، گفتارها، کُنشها و واکُنشها وجود دارد.
چند دستهبندی:
دستهبندیها فرهنگی و رفتاری جوامع کوچک و بزرگ بسیار متنوع است و هر کدام از محققان و تحلیلگران، محورهایی را ملاک مطالعهی جامعه هدف قرار دادهاند و از آن منظر، جامعه و مواضع و رفتارهایش را تعریف کردهاند؛ اما خداوند سبحان، علیم و حکیمی که ربّ و هادی انسانها و جوامع [در تکوین و تشریع] است، خود نیز تعاریفی از گروههای متفاوت مردمی، به لحاظ گرایشات و بالتبع رفتارها و گفتارها دارد که ذیلاً به تناسب سؤال به برخی از آنها اشاره میشود:
الف – تجار و مشتریان حرف مُفت:
برخی از انسانها مشتری حرف مُفت هستند. از جملات باطل و سبک خوششان میآید؛ از جوّسازی و هوچیگری لذت میبرند - تمام منافع، تفریح و حیاتشان به چرخش در بازار "حرف فروشان" محدود است و البته "حرف حسابی" را نیز خریدار نیستند، چون مسئولیت میآورد.
این گروه در بازار "حرف و کلام" بسیار "بنجل خر" هستند و نیز هزینههای بسیاری را برای آن مصروف میدارند. متقابلاً سرمایهگزاران، تجار و دلالان، فروشندگان عمده و خُرده فروشان نیز انواع و اقسام "حرف بنجل" را در بستهبندیهای متفاوت، اعم از اعتقادی، نظریهای، فرهنگی، سیاسی، اخلاقی ... و حتی جوک، طنز و ...، به آنان غالب کرده و سود خودشان را میبرند.
آیا جز این است که عمدهی سرمایهگزاریهای چند میلیارد دلاری در عرصه سینما، موسیقی، شبکههای تلویزیونی، شبکههای ماهوارهای، شبکههای اجتماعی در فضای مجازی، مطبوعات ...، و حتی تریبون و منبر، به خاطر فروش "حرف مفت"، آن هم به قمیت گران [دنیا، آخرت، هویت و حیثیت شخصی و اجتماعی، منافع فردی و ملی و انسانی] به خریداران آن میباشد؟
«وَمِنَ النَّاسِ مَن يَشْتَرِي لَهْوَ الْحَدِيثِ لِيُضِلَّ عَن سَبِيلِ اللَّهِ بِغَيْرِ عِلْمٍ وَيَتَّخِذَهَا هُزُوًا أُولَئِكَ لَهُمْ عَذَابٌ مُّهِينٌ» (لقمان، 6)
ترجمه: و برخى از مردم كسانىاند كه سخن بيهوده را خريدارند تا [مردم را] بى [هيچ] دانشى از راه خدا گمراه كنند، و [راه خدا] را به ريشخند گيرند براى آنان عذابى خواركننده خواهد بود.
ب – ارزان فروشها:
برخی از مردم هستند که گاه تلاش بسیاری میکنند و سرمایههای مادی و معنوی بسیاری به دست میآورند و یا آن که از سرمایههای خدادادی که هزینهای بر آن نپرداختهاند برخورد میگردند؛ مثل مردمی که نفت خدا داد دارند، یا با تلاش فراوان و قبول مشقّات و پرداخت هزینههای کلان مادی و معنوی، به سرمایههای مادی و معنوی، از جمله استقلال، هویت، دین، رهایی از استعمار، هویت انسانی و ملّی و ... دست یافتهاند و یا به تکنولوژیهای گوناگون، از جمله: هستهای، تسلیحات نظامی، صنایع هوا – فضا، نانو، شبیهسازی و ... دست یافتهاند – یا از قدرت سیاسی در جهان برخوردار شدهاند؛ اما حاضرند همه را برای "یک مشت دلار"، آن هم به شکل "وعده" و به همراه تهدید و تحقیر بدهند و گاه همه را برای یک لبخند طاغوت نیز میدهند. خوب اینها خیلی "ارزان فروش" هستند. نشانههای حقانیت، صلابت، قدرت، علم، حکمت، استقلال، رشد، رفاه و ... بالاخره دین و دنیا و آخرت خود و مردم را که همه "آیات الهی" است را به ارزانترین قیمت میفروشند. آنگونه که خداوند متعال میفرماید، بدترین عذاب متوجه این گروه است، چون در آخرت خدا با اینها قهر میکند و حتی یک کلام (اگر چه تنبیهی) با آنان نمیگوید و نظر لطفی هم به آنان نمیاندازد، چرا که عهد خود با خدا، با اسلام، با مردم در راه خدا و ... را به ارزانترین قیمت فروختند:
«إِنَّ الَّذِينَ يَشْتَرُونَ بِعَهْدِ اللّهِ وَأَيْمَانِهِمْ ثَمَنًا قَلِيلاً أُوْلَـئِكَ لاَ خَلاَقَ لَهُمْ فِي الآخِرَةِ وَلاَ يُكَلِّمُهُمُ اللّهُ وَلاَ يَنظُرُ إِلَيْهِمْ يَوْمَ الْقِيَامَةِ وَلاَ يُزَكِّيهِمْ وَلَهُمْ عَذَابٌ أَلِيمٌ» (آلعمران، 77)
ترجمه: كسانى كه پيمان خدا و سوگندهاى خود را به بهاى ناچيزى مىفروشند، آنان را در آخرت بهرهاى نيست و خدا روز قيامت با آنان سخن نمىگويد، و به ايشان نمىنگرد، و پاكشان نمىگرداند، و عذابى دردناك خواهند داشت.
این گروه نیز برای توجیه اهداف و عملکرد خود و فریب مردم، «حرف مُفت» زیاد میزنند.
ج – بندگانِ بندگان، با رفتاری منافقانه:
گروه دیگری از مردم، اگر چه اظهار ایمان به توحید و معاد مینمایند، اگر چه ظاهرالصلاح و یا حتی به ظاهر مؤمن هستند، اما معبودشان، طواغیت و گروههای دیگری از مردم و بندگانِ مثل خودشان میباشد. این گروه، حرف از خدا و معاد میزنند، اما گرفتاری و عذابی که از ناحیهی گروهی دیگر از مردم بر آنان تحمیل شود (مثل جنگ، ترور، محاصره و تحریم اقتصادی، قطع ارتباط و ...) را بسیار سختتر از عذاب الهی میدانند. رفتار این گروه، بسیار منافقانه است. تا میتوانند، در جلب رضایت خشنودی طواغیت، مستکبرین، ظالمین، بیدینها، بیقیدها و ... میکوشند، اما اگر خدا به مؤمنین نصرت و ظفری برساند، اینها در اول صف هستند و مدعی هستند که ما با شما بودیم، زحمت کشیدیم، مصیبت دیدیم، کار و تلاش کردیم [پس سهیم هستیم]، و جالب آن که اگر رو دهید، به سهم نیز قائل نیستند، بلکه میگویند: «کلاً واس ماس – همش واس ماس».
«وَمِنَ النَّاسِ مَن يَقُولُ آمَنَّا بِاللَّهِ فَإِذَا أُوذِيَ فِي اللَّهِ جَعَلَ فِتْنَةَ النَّاسِ كَعَذَابِ اللَّهِ وَلَئِن جَاء نَصْرٌ مِّن رَّبِّكَ لَيَقُولُنَّ إِنَّا كُنَّا مَعَكُمْ أَوَلَيْسَ اللَّهُ بِأَعْلَمَ بِمَا فِي صُدُورِ الْعَالَمِينَ * وَلَيَعْلَمَنَّ اللَّهُ الَّذِينَ آمَنُوا وَلَيَعْلَمَنَّ الْمُنَافِقِينَ» (النعکبوت، 10 و 11)
ترجمه: و از ميان مردم كسانىاند كه مىگويند به خدا ايمان آوردهايم و چون در [راه] خدا آزار كشند، آزمايش مردم را مانند عذاب خدا قرار مىدهند و اگر از جانب پروردگارت پيروزى رسد حتما خواهند گفت ما با شما بوديم آيا خدا به آنچه در دلهاى جهانيان است داناتر نيست.
پس این گروه نیز گفتارها (يَقُولُ) پوچ، باطل و گمراه کننده بسیار دارند.
مسخرههای مسخره کننده:
برخی از مردم، چون خودشان شخصیتهای مسخرهای هستند، هر چیزی را مسخره میکنند. اصلاً برایشان فرقی ندارد که موضوع چیست و تا چه درجهای، جدی، مهم، نقشآفرین و سرنوشتساز است – امتیازی مثبت است یا منفی – نفع است یا ضرر – رشد است یا سکون و عقبگرد – پیروزی است یا شکست – دشمن ستیزی است، یا خودزنی و ...، اینها فقط "مسخره" میکنند. وضعیت و شدت مسخره کردن اینان تا به حدی است که خداوند متعال میفرماید: ای حسرت که هر رسولی به سویشان آمد، مسخرهاش کردند، در واقع هر هادی و رشد دهنده و امتیازی را مسخره میکنند.
«یا حَسْرَةً عَلَى الْعِبَادِ مَا يَأْتِيهِم مِّن رَّسُولٍ إِلاَّ كَانُوا بِهِ يَسْتَهْزِؤُون» (یس، 30)
ترجمه: دريغا بر بندگان! كه هيچ فرستادهاى بر آنها نمىآمد مگر اينكه پيوسته او را استهزا مىكردند.
اصلاحگران فاسد:
عدهای از مردمان در هر قشر و جامعهای هستند که خود را صالح، اصلاح طلب و اصلاحگرا و اصلاح کننده میخوانند، اما این نیز "حرف مُفت" و نیرنگ و فریب است، به تعبیر قرآن کریم، میخواهند با خدا و مردم خدعه کنند - چرا که فاسد هستند و جز فساد (تباهی) کاری نمیکنند، اما تا انتقاد کنید و تذکر دهید که این قدر فساد نکنید، بسیار مدعیانه و متکبرانه و با تأکید شدید میگویند: ما اصلاحگریم – و البته بسیار هم بیشعور هستند! این نیز یک نوع حرف مفت و جوک است:
«وَإِذَا قِيلَ لَهُمْ لاَ تُفْسِدُواْ فِي الأَرْضِ قَالُواْ إِنَّمَا نَحْنُ مُصْلِحُونَ * أَلا إِنَّهُمْ هُمُ الْمُفْسِدُونَ وَلَكِن لاَّ يَشْعُرُونَ» (البقره، 11 و 12)
ترجمه: و چون به آنان گفته شود در زمين فساد مكنيد، مىگويند ما خود اصلاحگريم * بهوش باشيد كه آنان فسادگرانند ليكن نمىفهمند.
تمامی مستکبران، دیکتاتورانِ قدرت طلب، در سرتاسر دنیا همین گونه است.
مردم را احمق میدانند:
این گروه، برای این که بر مسند قدرت باشند تا به اهداف و منافع خود برسند، همیشه دم از "مردم" میزنند و خود را مُصلح جامعه نشان میدهند، اما اگر به خودشان بگویید که پس شما هم مثل مردم و مردمی باشید، میگویند: این مردم احمق هستند؛ و البته این ادعا، بیانگر سفاهت و حماقت خودشان است:
«وَإِذَا قِيلَ لَهُمْ آمِنُواْ كَمَا آمَنَ النَّاسُ قَالُواْ أَنُؤْمِنُ كَمَا آمَنَ السُّفَهَاء أَلا إِنَّهُمْ هُمُ السُّفَهَاء وَلَكِن لاَّ يَعْلَمُونَ» (همان، 13)
ترجمه: و چون به آنان گفته شود همان گونه كه مردم ايمان آوردند شما هم ايمان بياوريد مىگويند آيا همان گونه كه كم خردان (احمقها) ايمان آوردهاند ايمان بياوريم؟! هشدار كه آنان همان كمخردانند ولى نمىدانند.
برخی فقط جدل میکنند:
این مورد را که همگان بسیار شاهدند؛ مبحثی را که هیچ علمی به آن ندارند، مطرح کرده و به شدت بر سر آن جدل میکنند. این عارضه، فقط مبتلابه عدهای بیکار در اتوبوس، تاکسی، مهیمانی یا فضای مجازی نیست، بلکه گاه میبینید در ردهها بالاتر و امور بسیار مهمتر، با جهلشان وارد میشوند، حرفی میزنند، شعاری میدهند، جوی میسازند، کاری میکنند، و بر سر آن جدل هم میکنند.
«وَمِنَ النَّاسِ مَن يُجَادِلُ فِي اللَّهِ بِغَيْرِ عِلْمٍ وَيَتَّبِعُ كُلَّ شَيْطَانٍ مَّرِيدٍ» (الحج، 4)
ترجمه: و برخى از مردم در باره خدا بدون هيچ علمى مجادله مىكنند و از هر شيطان سركشى پيروى مىنمايند.
«وَمِنَ النَّاسِ مَن يُجَادِلُ فِي اللَّهِ بِغَيْرِ عِلْمٍ وَلَا هُدًى وَلَا كِتَابٍ مُّنِيرٍ» (الحج، 8)
ترجمه: و از [ميان] مردم كسى است كه در باره خدا بدون هيچ دانش و بىهيچ رهنمود و كتاب روشنى به مجادله مىپردازد.
مردم شهر، کشور و جامعه:
پس اگر مردم یک شهر، کشور، قاره یا کلاً جامعه انسانی، ولایت طواغیت و فراعنه و نوکران آنها را به جای "ولایت الله" گردن نهادند – اگر جهانبینی القایی آنها را پذیرفتند – اگر چشم و گوششان به نمادها و شعارها و سخنان مفت و گمراه کنندهی آنها بود – اگر به خنده الکی آموزش دیدند و عادت کردند – اگر حرف مفت را به سخن حق ترجیح دادند – اگر به جای آن که هر چه رسول (ص) داد بگیرند و هر چه نداد واگذارند، هر چه فراعنه و عمّالشان و نوکرانشان دادند گرفتند و هر چه ندادند را رها کردند و نخواستند و حتی گفتند "مهم نیست، به قهر طاغوت نمیارزد، اصلاً میخواهیم چکار؟ و ...، بعید نیست که حتی اگر تو سر آنها زدند، همه سرمایهها و نوامیس مادی و معنویشان را مورد تهاجم قرار داده و به یغما بردند، اینها نیز فقط لبخند بزنند، شعر بسرایند و جوک بگویند.
«... وَمَا آتَاكُمُ الرَّسُولُ فَخُذُوهُ وَمَا نَهَاكُمْ عَنْهُ فَانتَهُوا وَاتَّقُوا اللَّهَ إِنَّ اللَّهَ شَدِيدُ الْعِقَابِ» (الحشر، 7)
ترجمه: ... و آنچه را فرستاده ما به شما داد (از احكام و معارف و اموال) بگيريد و از آنچه شما را منع و نهى كرد باز ايستيد، و از خدا پروا نماييد، كه خداوند سخت كيفر است.
- تعداد بازدید : 1972
- 20 خرداد 1394
- نسخه قابل چاپ
- اشتراک گذاری
کلمات کلیدی: سیاسی