احمدی نژاد - امروز کشور ما در ضعیفترین دوران خود چه از نظر اقتصادی چه از نظر سیاسی و بینالمللی بسر میبرد ... تمام این مشکلات اقتصادی و سیاسی و..... که داریم از یک کلمه است و آن هم این است که اسراییل بایذ از روی نقشه جهان حذف شود، حرف امام بود و الآن که احمدی نژاد دوباره آن را زنده کردند هجمهها زیاد شد. آیا حرف احمدی نژاد درست بود که این همه فشار به مردم تحمیل کرده درست است که اسراییل یک رژیمی متجاوز و جعلی است و ...
ایکس – شبهه / پایگاه پاسخگویی به سؤالات و شبهات:
یک - نگاه و سیاست حضرت امام خمینی (ره)، نمُرده بود که احمدی نژاد آن را زنده کند. این نگاه سیاسی انقلاب و نظام جمهوری اسلامی ایران بوده و هنوز هم هست و تا آخر هم خواهد بود و هر موقع نباشد، جمهوری اسلامی ایران نیز نخواهد بود.
دو – قبلاً میگفتند: همه مشکلات به خاطر انرژی هستهای و یک دندگی و بداخلاقی احمدینژاد مقابل فشارهای غرب است – امروز میگویند: به خاطر مخالفت با اسرائیل است؟! آن را هم احمدینژاد زنده کرد؟!
سه – چطور شد که حالا این حرف امام، مقام معظم رهبری و مردم، شد حرف احمدینژاد؟!
چهار – حالا با این شعارها به چه کسی و چه مواضعی حمله میکنند؟ احمدی نژاد، یا مخالفت با اسرائیل؟!
پنج – یعنی مردم ما را اینقدر ساده و نادان فرض کردهاند؟!
*- چه کسی گفته همه مشکلات به این دلیل است – مگر هر چه دشمن دیکته میکند را باید پذیرفت؟! مگر امریکا، انگلیس، آلمان، ایتالیا، اسپانیا، ترکیه، رومانی و ... که با بحرانهای شدید اقتصادی، تورم، بیکاری، ناآرامیهای داخلی، موج اعتراضات مردمی و ... مواجه شدهاند، با موجودیت اسرائیل مشکلی دارند؟! چطور شد که فقط مشکلات ما یا به خاطر انرژی هستهای است و یا به خاطر به رسمت نشناختن یک رژیم غاصب و جلاد که قصد ایران را نیز دارد.
*- پس، اگر ما هم چنان نوکر امریکا و انگلیس و اسرائیل بودیم نیز با مشکلات عدیدهی اقتصادی که اکثراً بالبتع و بازتاب مشکلات اقتصادی غرب است، مواجه میشدیم. آیا میدانید که فرانسه به مرز ورشکستگی رسیده و انگلیس از این مرز رد شده و صدایش را در نمیآورند و امریکا بدهکارترین و بحرانزدهترین اقتصاد جهان است؟! چرا میخواهند به ما القا کنند که همه مشکلات شما به خاطر دشمنی امریکا با شماست و علت آن نیز دشمنی اسرائیل با شماست؟ اگر خدایی ناکرده به این مرحله سقوط کردید، خواهند گفت: بزرگترین ریشه مشکلات شما، جمهوری اسلامی به رهبری ولی فقیه است.
در هر حال در سؤال فوق چند بحث مطرح است که باید کاملاً به آن دقت نمایید:
موج سواری برای رسیدن به قدرت:
در نزدیکی پایان دورهی هر دولتی، دو اتفاق داخلی رخ میدهد: یکی این که مردم گلهمندیها و نارضایتیهایی از دولت وقت دارند؛ دیگر آن که رقیب روی موج این نارضایتیها سوار میشود. به عنوان مثال: دولت هاشمی به خاطر نارضایتی مردم از دولت موسوی و آن تنگنظریهای متمایل به رژیمهای سوسیالیستی [با الگو قرار دادن چکسلواکی] قدرت گرفت – دولت خاتمی، بر موج نارضایتی مرم از منش دیکتاتور مآبانه و گسترش سرمایهداری و رشد آقازادهها و بلوکه شدن ثروت در دست آنان در دولت هاشمی سوار شد و قدرت گرفت. شعار آزادی و قانونمندی سر داد و شعارهایی مثل آقازادهها – عالیجنابان سرخ پوش و ... همه تولید آنها بود – نبینید که الآن همه یک کاسه شدهاند؛ این به خاطر ترس از به قدرت رسیدن شخص یا جریان دیگری است که باز هر دو را از صحنه خارج کند، وگرنه قبلاً با هم نه تنها رقیب، بلکه حتی دشمن به نظر میآمدند.
دولت احمدینژاد نیز بر موج ضدیت مردم با بیعرضگی دولت خاتمی در تمامی عرصهها و نیز مونوپل ثروت، قدرت، رانت و ... سوار شد و قدرت گرفت. تلاش برای دور کردن مردم از فرهنگ انقلابی و اسلامی – تغییر تمامی بافت دانشگاه و به قدرت رساندن غربزدهها در هیئتهای علمی - تعلیق انرژی هستهای، بیدینی مسئولان حتی در سطح وزیر (مثل مهاجرانی)، فاصله بسیار از اهداف و شعارهای اساسی نظام جمهوری اسلامی ایران – شعارهای اختلاف انگیز و قرار دادن مردم مقابل یک دیگر و خلاصه به ضعف کشیدن سیاست خارجی ایران در منطقه و جهان، تا جایی که ناوهای امریکایی به خلیج فارس بیایند و تهدید حمله نظامی تا سه هفته، یا دو هفته دیگر نموده و امتیاز بگیرند ... و تعطیلی کامل اقتصاد داخلی و ...، ضعفهایی در دولت خاتمی بود که دولت احمدینژاد روی موج آنها به قدرت رسید.
دولت روحانی نیز بر ضدیت با احمدی نژاد در تمامی عرصهها بر سر کار آمد. هر چه ضعف داشت، بزرگ شد و هر چه قدرت داشت، ضعف نشان داده شد، هر چه نساخت مورد انتقاد قرار گرفت و هر چه ساخت، بیفایده و مضر قلمداد شد. دشمنی دیرینه و نهادین امریکا، انگلیس، اسرائیل و کلاً صهیونیسم بینالملل با جمهوری اسلامی ایران، به گردن بداخلاقی احمدینژاد افتاد – ضعف او در توجه به بازار از یک سو و مشکلات جهانی بحران اقتصادی، به اضافه تشدید تحریم، به اضافه توطئههای اقتصادی صاحبان ثروت و سرمایه و ارز و ...، همه به گردن او افتاد – بی تدبیر و بیسواد معرفی شد – رمال و دعانویس معرفی شد ... و روحانی با یک کلید و شعار "تدبیر و امید" بر سر کار آمد.
پس هر کدام، روی موج مخالفت مردم با دولت وقت رأی آوردند.
همه چیز بدتر شد:
امروز مردم شاهد این هستند که همه چیز به مراتب بدتر شده است (به قول سؤال کننده، مملکت در ضعیفترین دوران خود به سر میبرد). البته نه این که تنها مقصر الا و لابد دولت یازدهم باشد؛ خیر، این چنین هم نیست، اما چون این دولت مقصر هر مشکلی (اگر چه باندهای سیاسی و اقتصادی بر مردم تحمیل میکردند) را دولت احمدینژاد معرفی میکرد، حالا توپ به زمین خودش افتاد و مردم علت هر مشکلی را ضعف سیاسی و مدیریتی دولت روحانی قلمداد میکنند.
یادتان نیست که میگفتند: حتی به دکتر جلیلی نیز رأی نمیدهیم، چون خودروی پراید دارد و یک لیوان آبش را هم محاسبه میکند که از بیتالمال نباشد...، پس مثل احمدینژاد است.
امروز مردمی که گمان میکردند اگر احمدینژاد برود و روحانی بیاید و ساز کنار آمدن با آمریکا کوک شود، همه چیز حل میشود، میبینند که هم آمریکا وقیحانهتر شاخ و شانه میکشد – هم هر چه لبخندهای ظریفانه ظریف پهنتر میشود، ابروهای امریکا و متحدانش بیشتر گره میخورد - و هم موقعیت منطقهای نیز در اوج تزلزل قرار گرفته و اقتصاد داخلی هم که بدتر از بد شده است ...، و همه اینها در شرایطی است که ظاهراً دولت ایران به بدترین شرایط برای توافق، گردن مینهد – لبخندزنان همه چیز را از دست میدهد – منتقدان در به اصطلاح فضای باز ایجاد شده فقط فحش میخورند – بازار نیز همان نفسی که میکشید را نیز دیگر نمیکشد و ...، لذا مردم به شدت ناراحت و ناراضی و حتی پشیمان هستند. اما چه میشود کرد؟ خود کرده را تدبیر نیست، هر چند که دولت جدید با شعار "تدبیر" به میدان آمده باشد.
زنده کردن یاد و خاطره احمدینژاد توسط مخالفانش:
اگر دقت کنید، اکنون نه احمدینژاد حرفی میزند و نه موافقانش، اما اتحاد مخالفانش، دوباره در تلاشند تا نام او را زنده کنند، خب چرا؟! باید تأمل کرد.
حالا دولت یازدهم، باید اولاً خوب [به ویژه در عرصه تولید و اقتصاد داخلی] کار کند – چون رییس دولت یک روحانی است، بیشتر به اهداف و آرمانهای امام، انقلاب و رهبری نزدیک باشد – مقابل رهبری شاخ و شانه نکشد – سیاست بینالمللی و منطقهای را قویتر کند – تورم را نسبتاً مهار کند – نرخ اشتغال را نسبتاً رشد دهد – بداخلاقی و بد دهنی نکند – به قول خودش یک عده باسواد را سر کار بیاورد - حالا که مجلس و نیز دولت سایهی هاشمی پشتیبان اوست، با قدرت بیشتری تمامی مشکلات را حل کند ...؛ و ثانیاً برای آن چه در سیاست خارجی یا داخلی دارد، توجیه منطقی داشته باشد.
اما این دولت هم خودش و هم مردم میدانند که نه تنها گامی جلو نرفتهاند، بلکه در هر عرصهای (حتی رتبه تولید علمی) عقبگرد کردهاند – که إن شاء الله در فرصت باقیمانده جبران شود.
خب دولت چه کند؟ بر کدام موج باید سوار شود؟ نگران است که اگر چنین پیش رود، مردم بگویند صد رحمت به احمدینژاد و آن مشایی کذاییاش. دست کم برای کشور خوب کار کردند. ایران را یک کشور هستهای کردند، بالاترین رتبههای علمی در دنیا را کسب کردند؛ صنایع نانو، شبیهسازی، داروهای استراتژیک و ...، در آن زمان رشد کرد – قدرتهای استکباری و عمّال داخلی آنها مهار شده بودند – روستا آباد شد – مردم خانهدار شدند ... و البته ضعفهایی هم داشت، اما دیگه نه اینجوری.
پس چارهای نیست جز آن که دوباره موضوعی تحت عنوان «احمدینژاد» دوباره مطرح شود، بغض ایجاد شده نسبت به آن دوران دوباره سرباز کند و تشدید گردد و ... – این است که به ویژه در این دو سه ماههی اخیر، تمامی جریانهای همسو، تلاش در زنده کردن نام و خاطرهی احمدینژاد را با جوّسازیهای مجدد دارند. در حالی که اگر مخالف او هستند، دیگر حتی نباید نامش را به زبان آورند، بلکه خود را با عملکردهای موفق در هر عرصهای مقبولتر و محبوبتر نمایند.
اسرائیل:
تا به حال میگفتند: هر چه میکشیم به خاطر انرژی هستهای، غنیسازی اورانیوم تا حتی 20 درصد، ساخت سانتریفیوژ، به اضافهی محل ندادن دولت بداخلاق احمدینژاد به تهدیدهای غرب استکباری است – دولت بیسواد و بیتدبیری که روابط بینالملل نمیداند – به جای امریکا و انگلیس، با چند کشور فقیر ارتباط میگیرد و ...! اما اکنون میبییند حتی اگر همه چیز را دو دستی و با لبخند و تعظیم نیز تقدیم کنند، همان آش است و همان کاسه، تازه آمریکا هار تر و گستاخ تر نیز شده است. تهدیدها بیشتر – تحریمها جدیتر – اقتصاد راکدتر و ...؛ پس گام بعدی در فرار به جلو، زودتر برداشته میشود، چون هدف نهایی همین است؛ یعنی به رسمیت شناختن، تعظیم و تکریم اسراییل.
منتهی دو سویه میزنند، چرا که "احمدی نژاد" نباید فراموش شود، پس میگویند: مشکلات همه به خاطر به رسمیت نشناختن اسرائیل توسط حضرت امام (ره) است که شعار آن را نیز احمدی نژاد آن زنده کرد؟!!!
این دیگر اوج احمق فرض کردن مردم و ظلم به این انقلاب، به این نظام و به این مردم و کشور است. این اندیشه، کشاندن ایران به دام امریکا در تحقق «نقشه جدید خاورمیانه، با تجریه کشورها» میباشد – این توطئه، کشاندن ایران به سرنوشت افغانستان، عراق، سوریه و یمن است.
مرگ بر اسرائیل – قد و قوارهها:
انقلاب اسلامی و سپس استقرار نظام جمهوری اسلامی ایران، به مثابهی از دست دادن و مخاطره افتادن منافع امریکا و انگلیس (صهیونیسم بیناللمل) در ایران و منطقه بوده و هست. لذا از همان زمانی که مردم به جای "جاوید شاه"، "الله اکبر" گفتند، فریاد شیطان علیه این ملت بلند شد و از همان ابتدا که مرگ بر اسرائیل گفتند: فغانش درآمد، چرا که فهمید آغاز بیداری اسلامی در منطقه و بیداری سیاسی در جهان و افول رژیم غاصب و پوشالی اسرائیل است.
اما جالب است امروزه که حتی مردمان امریکایی و اروپایی علیه اسرائیل و جنایاتش و در دفاع از فلسطین تظاهرات میکنند، به مردم عزیز و بصیر ایران القا میکنند که مشکلات شما از همین ناحیه است و این ادبیات امام بود که احمدینژاد دوباره آن را زنده کرد؟!!!
این القائات در حالی توسط دشمنان خارجی و نوکران داخلی آنان القا میشود، که این سیاست، استراتژی و ادبیات علیه امریکا و اسرائیل، هیچ گاه در ایران حتی افول هم نیافت که بخواهد بمیرد و امثال احمدی نژاد آن را زنده کنند. [هر چند که اگر این را به خود احمدینژاد بگویند، خواهد گفت: اگر چنین است، من بدان افتخار میکنم].
شعار مرگ بر امریکا و مرگ بر اسرائیل، شعاری است که مردم پس از هر نماز جماعت، به عنوان یک "ذکر" ارزشمند و مرضی الله جلّ جلاله به زبان میآورند و ضمن تکرار آن در انواع تظاهراتها، سالی یک بار هم اختصاصاً تظاهرات قدس بر پا میکنند.
پس نه احمدینژاد در این قد و قواره بود که اگر این شعار مرده بود، زندهاش کند و دیگران در این قد و قوارهها هستند که این استراتژی و شعار را در میان ملت ما بکَشند. منتهی بدانیم که هدف نهایی دشمنان، به تسلیم و ذلت درآوردن ما مقابل اسرائیل است.
و البته مسائل بسیار عجیبتری هم در راه است، اینها فقط آماده کردن ذهن مردم است، در آینده دور یا نزدیک، با جهتگیریها و مواضع بسیار عجیبتری نیز مواجه خواهیم شد که ابتدا به صورت جوّ در مطبوعات یا فضای مجازی مطرح میشود، بعد کم کم سازش در دست نوازندگان آن دیده میشود و آواز گوش خراشش، همه جا شنیده خواهد شد. منتظر باشید، چنان که بسیاری در مقابل منتظرند.
«فَأَعْرِضْ عَنْهُمْ وَانتَظِرْ إِنَّهُم مُّنتَظِرُونَ» (السجده، 30)
ترجمه: پس، از ايشان روى برتاب و منتظر باش كه آنها نيز در انتظارند.
«وَقُل لِّلَّذِينَ لاَ يُؤْمِنُونَ اعْمَلُواْ عَلَى مَكَانَتِكُمْ إِنَّا عَامِلُونَ * َانتَظِرُوا إِنَّا مُنتَظِرُونَ» (هود، 122)
ترجمه: و به كسانى كه ايمان نمىآورند بگو: (بر همين) حال و منزله خود هر چه توانيد به جا آوريد، كه همانا ما نيز (به وظايف خويش) عامليم.
مقام معظم رهبری:
ما طرفدار مظلومیم، مخالف با ظالمیم؛ این موضعگیریای است که امام بصراحت انجام میداد و این یکی از خطوط اصلی است. امروز هم به همین دلیل مسئلهی فلسطین برای ما یک مسئلهی اصلی است؛ این را همه بدانند. مسئلهی فلسطین از دستور کار نظام جمهوری اسلامی خارج نخواهد شد. مسئلهی فلسطین، عرصهی یک مجاهدتِ واجب و لازم اسلامی است، هیچ حادثهای ما را از مسئلهی فلسطین جدا نمیکند. ممکن است کسانی در صحنهی فلسطین باشند که به وظایفشان عمل نکنند، حساب آنها جدا است امّا مردم فلسطین، ملّت فلسطین، مجاهدان فلسطینی مورد تأیید و حمایت ما هستند. (14/3/1394)
- تعداد بازدید : 2150
- 21 خرداد 1394
- نسخه قابل چاپ
- اشتراک گذاری
کلمات کلیدی: سیاسی