آیا دعاهایی با مضمون نفوذ عشق در قلب معشوق وجود دارد؟ یا یه روش صذ در صد برای رسیدن به معشوق برای عشق پاک وجود دارد؟ (محصل / تهران)
ایکس – شبهه / پایگاه پاسخگویی به سؤالات و شبهات: تأثیر در الفاظ نیست، اگر چه آیات قرآن کریم تلاوت شود و یا ادعیهی مأثوره خوانده شود، چه بسیارند کسانی که خواندند و گمراهتر و دورتر شدند؛ بلکه در تفکر و معرفت (شناخت) عقلی و ایمان و باور قلبی است. فرض کنید: کسی مخاطبش را دوست نداشته باشد و مرتب به او بگوید: «من دوستت دارم!» خب، این ادعا حقیقت ندارد و به زودی در امتحانات گوناگون، کشف و معلوم میشود.
یک مثال:
یک جملهای مانند: "من دوستت دارم" را هر کسی میتواند به دلیلی بگوید؛ مثل کسی که دیکته میگوید – کسی که موضوع انشاء داده است – کسی که مثلاً آن را از عربی (انّی اُحِبّک) و یا انگلیسی (I love you )، یا آلمانی (Ich liebe dich)، به فارسی ترجمه میکند، یا کسی که این جمله را تجزیه و تحلیل میکند ... و بالاخره کسی که این جمله را برای ابراز و اظهار محبت قلبی خودش به محبوب میگوید. آیا همه یک اثر را دارد؟ پس نیّت، قصد و صدق، یا به قولی "روح" بیان است که اثر میگذارد.
دعا:
دعا نیز از یک سو بیان شناختهای عقلی و باورهای قلبی به زبان و در قالب کلمات است؛ و از طرفی ذیگر، تعلیم مفاهیم و تأدیب چگونه سخن گفتن با محبوب میباشد، ضمن آن که بیان و تکرار، سبب القاء به قلب نیز میشود. به قول مولوی در مثنوی: « آدمی فربه شود از راه گوش».
*- پس اگر در دعای شعبانیه میخوانیم:
«إِلَهِي إِنْ أَخَذْتَنِي بِجُرْمِي أَخَذْتُكَ بِعَفْوِكَ وَ إِنْ أَخَذْتَنِي بِذُنُوبِي أَخَذْتُكَ بِمَغْفِرَتِكَ وَ إِنْ أَدْخَلْتَنِي النَّارَ أَعْلَمْتُ أَهْلَهَا أَنِّي أُحِبُّكَ»
ترجمه: معبودا، اگر مرا به جرم و جریرتم گیری، تو را به عفو و گذشتت گیرم؛ و اگر مرا به گناهمگیری، تو را به آمرزشت گیرم؛ و اگر مرا به آتشم اندرسازی، به دوزخیان گویم که: منم دوستدار تو!
*- یا در "مناجات المحبّین" میخوانیم:
«اِلهى مَنْ ذَاالَّذى ذاقَ حَلاوَةَ مَحَبَّتِكَ فَرامَ مِنْكَ بَدَلاً وَمَنْ ذَاالَّذى اَنِسَ بِقُرْبِكَ فَابْتَغى عَنْكَ حِوَلاً»
ترجمه: دايا نيست كه شيرينى محبت تو را چشيده باشد و جز تو آهنگ ديگرى را بكند و كيست كه به مقام قرب تو انس گرفته باشد و درصدد روگرداندن از تو باشد ... .
هم ابراز و اظهار محبت است، هم درس، تعلیم و تأدیب به آداب مناجات است، هم تأمل در مفاهیم آن سبب تشدید معرفت و محبّت میگردد.
روموز عاشقی:
عاشقی نیز رموزی دارد و از جمله آنهاست:
یک – عاشق "غیور" و غیر را نمیپذیرد. "غیور" از اسمای خداوند منّان و محبوب است. عشق خود را قلب بندگانش قرار داد و لذا فرمود: «القَلبُ حَرمُ الله – قلب حرم الله است»، و عشق یا حتی تعلق هیچ کس دیگری را نمیپذیرد: «لا إلهَ الاّ الله».
«وَمِنَ النَّاسِ مَن يَتَّخِذُ مِن دُونِ اللّهِ أَندَاداً يُحِبُّونَهُمْ كَحُبِّ اللّهِ وَالَّذِينَ آمَنُواْ أَشَدُّ حُبًّا لِّلّهِ وَلَوْ يَرَى الَّذِينَ ظَلَمُواْ إِذْ يَرَوْنَ الْعَذَابَ أَنَّ الْقُوَّةَ لِلّهِ جَمِيعاً وَأَنَّ اللّهَ شَدِيدُ الْعَذَابِ» (البقره، 165)
ترجمه: و برخى از مردم، در برابر خدا، همانندهايى [براى او] برمىگزينند، و آنها را چون دوستى خدا، دوست مىدارند ولى كسانى كه ايمان آوردهاند، به خدا محبت بيشترى دارند (دیگران را در طول محبت او و راه او دوست دارند). كسانى كه [با برگزيدن بتها و محبوبهای بدلی، به خود] ستم نمودهاند اگر مىدانستند هنگامى كه عذاب را مشاهده كنند تمام نيرو [ها] از آنِ خداست، و خدا سختكيفر است.
دو – معشوق دائماً عاشق (مدعی عشق) را امتحان میکند. البته نه این که برای او سؤالات امتحانی طرح میکند و یا الزاماً حوادث خاصی را پیش میآورد، بلکه تمامی باورها، رفتارها، گفتارها و ...، همه بیانگر است که محبوبش کیست؟ پس اگر رفتاری موافق با این "محبت" داشته باشد، شامل "محبت" متقابل نیز میگردد و اگر مخالف با آن باشد، معلوم میشود که در ادعایش صادق نمیباشد.
«الَّذِي خَلَقَ الْمَوْتَ وَالْحَيَاةَ لِيَبْلُوَكُمْ أَيُّكُمْ أَحْسَنُ عَمَلًا وَهُوَ الْعَزِيزُ الْغَفُورُ» (الملک، 2)
ترجمه: همان كه مرگ و زندگى را (براى شما آدميان) پديد آورد تا شما را بيازمايد كه كدامتان نيكوكارتريد و اوست مقتدر شكستناپذير و آمرزنده.
سه – معشوق، غفلت و فراموشی عاشق (مدعی عشق) را بر نمیتابد و نمیپذیرد، چرا که تمامی توجه و حواس انسان، معطوف به محبوب و معشوق است. دائم به فکر اوست، دائم در ذکر (یاد) اوست، و دائم متوجه اوست، در هر حالی. از این رو فرمود:
«وَاذْكُرِ اسْمَ رَبِّكَ بُكْرَةً وَأَصِيلًا * وَمِنَ اللَّيْلِ فَاسْجُدْ لَهُ وَسَبِّحْهُ لَيْلًا طَوِيلًا» (الإنسان، 25 و 26)
ترجمه: و نام پروردگارت را بامدادان و شامگاهان ياد كن * و پاسى از شب را براى او سجده كن و بخشى طولانى از شب او را تسبيح گوى.
چهار – به قول عرفا و حکما: «محبّ مایل به لقای محبوب است»، یعنی عاشق همیشه دوست دارد که به دیدار معشوقش بشتابد و به این وصال برسد. خداوند منّان ما را دوست دارد و ما همیشه در محضر او هستیم، اما آیا ما نیز مایل به لقاءالله هستیم و خود را برای این دیدار آماده و زینت کردهایم؟
«قُلْ يَا أَيُّهَا الَّذِينَ هَادُوا إِن زَعَمْتُمْ أَنَّكُمْ أَوْلِيَاء لِلَّهِ مِن دُونِ النَّاسِ فَتَمَنَّوُا الْمَوْتَ إِن كُنتُمْ صَادِقِينَ» (الجمعة، 6)
ترجمه: بگو: اى كسانى كه يهودى هستيد، اگر مىپنداريد كه شما دوستان خداييد نه مردم ديگر، پس آرزوى مرگ كنيد اگر راستگوييد (تا به جوار رحمت و نعمت دوست برسيد)
از این رو محبین او، دنیا را فراق و دوری و زندان میبینند و شهادت طلب نیز هستند.
پنج - ...
روش صد در صد:
پس روش صد در صد در حفظ و تشدید محبت، همان "توجه به محبوب" است. یعنی جهت گیری در عقل، قلب، ذکر (یاد و خاطر)، عمل، گفتار و ... .
ببینید، وقتی کفار برای حضرت ابراهیم علیه السلام که "خلیل الله" بود، خورشید و ماه و ستاره را به عنوان معبود مطرح کردند، ایشان نفرمودند که من اینها را به عنوان خالق یا معبود یا رب قبول ندارم، بلکه نقطهی اوج باور را که «محبت» است ملاک قرار داد و فرمود: «لا أُحِبُّ الآفِلِينَ – افول کنندگان را دوست ندارم / الأنعام، 76»
در این کلام، مفاهیم بلندی نهفته است، از جمله آن که: خیلیها ممکن است به دلایل عقلی و فلسفی قبول نداشته باشند که خورشید و ماه و ستاره، معبود و محبوب هستند، اما دلیل نمیشود که خدا را دوست داشته باشند – خیلیها خدا را قبول دارند، اما او را دوست ندارند (مثل ابلیس و بسیاری از کفار) – و در نهایت آن که انسان همیشه به سوی محبوب میرود و نه معروف (شناخته شده).
بعد از ایشان میپرسند که پس چه؟ ایشان در پاسخ، "توجه = جهت گیری خالصانه و بدون شرکِ قلب و عقل و بالتبع عمل" را محور قرار داده و میفرمایند:
«إِنِّي وَجَّهْتُ وَجْهِيَ لِلَّذِي فَطَرَ السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضَ حَنِيفًا وَمَا أَنَاْ مِنَ الْمُشْرِكِينَ» (الأنعام، 79)
ترجمه: من از روى اخلاص، پاكدلانه روى خود را به سوى كسى گردانيدم كه آسمانها و زمين را پديد آورده است و من از مشركان نيستم.
نتیجه:
قرآن را تلاوت کنیم، دعا بسیار بخوانیم، به آیات یا فرازهای عاشقانه توجه کنیم، اما فقط خواندن لفظی نباشد. در مفاهیم دقت کنیم، درس بگیریم، معانی بیان شده را به عقل و قلب وارد و القا کنیم، صدق و اخلاص در ابراز عشق و محبت داشته باشیم، و ظاهر و باطن را با آن چه میگوییم تطبیق دهیم، اگر موافق بود تشدید کنیم و اگر مخالف بود اصلاح نماییم. دائم به خداوند کریم و روز ملاقات توجه داشته باشیم و خود را برای دیدار محبوب آمده نماییم.
«قُلْ إِنَّمَا أَنَا بَشَرٌ مِّثْلُكُمْ يُوحَى إِلَيَّ أَنَّمَا إِلَهُكُمْ إِلَهٌ وَاحِدٌ فَمَن كَانَ يَرْجُو لِقَاء رَبِّهِ فَلْيَعْمَلْ عَمَلًا صَالِحًا وَلَا يُشْرِكْ بِعِبَادَةِ رَبِّهِ أَحَدًا» (الکهف، 110)
ترجمه: بگو: همانا من (به لحاظ خلقت بشری) بشری هستم همچون شما كه به من وحى مىشود كه خداى شما خداى يگانه است. پس هر كه اميد ديدار پروردگار خويش دارد بايد كار نيك و شايسته كند و هيچ كس را در پرستش پروردگارش شريك نسازد.
مرتبط:
محکهای سنجش میزان محبتمان به خداوند متعال – خودمان بهفمیم که او را چقدر دوست داریم؟ (20 دی 1393)
از عشق بگویید. چرا پسر و دختر عاشق هم میشوند و چرا دنیای امروز همه عشق و عاشقی است؟ آیا در قرآن و اسلام نیز اشارهای به عشق و محبت شده است؟ (28 مرداد 1391)
- تعداد بازدید : 12116
- 18 تیر 1394
- نسخه قابل چاپ
- اشتراک گذاری
کلمات کلیدی: گوناگون دعا