برخی از اوقات احساس پوچی به ما دست میدهد، از این که میبینیم اکثریت قاطبه انسانها به آن مقصدی که برای آن خلق شدهاند، نمیرسند و تنها عده بسیار انگشت شماری به کمال و رشد انسانی و یا مقام قرب و یا ...میرسند و روایت: الناس کلهم هالکون الا العالمون ...؛ به راستی با این شبهه و سوال چه باید کرد ؟ (ارشد فلسفه / قم)
ایکس – شبهه / پایگاه پاسخگویی به سؤالات و شبهات: احساس پوچی باید به کسی دست دهد که اولاً هدف والایی (رسیدن به کمالی) ندارد و ثانیاً برنامه و رهبری برای هدایت به آن کمال را نمیشناسد و ثالثاً خودش هم هیچ انگیزه و همّتی برای رشد و کمال ندارد.
امید و ناامیدی – اگر طوفان نوحی بلند شود و سیل عظیمی به راه بیافتد و تعداد کثیری هلاک شوند، آن که زنده مانده، امید به زندگی و نجات را از دست نمیدهد؛ بلکه تلاش میکند و سعی میکند به وسایل نجات خود (مادی و معنوی)، متوسل گردد و نجات یابد.
پس دیدن هلاکت دیگران، اگر چه انبوه و کثیر باشند، انسان عاقل، موحد و مؤمن را نه تنها ناامید نکرده و به پوچی نمیرساند، بلکه سبب میشود تا مصمتر به دنبال راه نجات باشد و در آن راه تلاش میکند؛ و البته میداند که تلاش او به نتیجه خواهد رسید، چرا که مرّبیِ عالِم، حکیم، خبیر، بصیر، قادر و رحیمی دارد که هم راه را به او نشان میدهد و هم طنابی محکم را برای نجاتش میاندازد و در دسترش قرار میدهد، کافیست که اراده کند و به آن چنگ زده و بیاویزد:
«وَالَّذِينَ جَاهَدُوا فِينَا لَنَهْدِيَنَّهُمْ سُبُلَنَا وَإِنَّ اللَّهَ لَمَعَ الْمُحْسِنِينَ» (العنکبوت، 69)
ترجمه: و كسانى كه در راه ما كوشيدهاند، به يقين راههاى خود را (راههای نجات، رشد، کمال و قرب خود را) بر آنان مىنماييم و در حقيقت، خدا با نيكوكاران است.
«وَمَن يُسْلِمْ وَجْهَهُ إِلَى اللَّهِ وَهُوَ مُحْسِنٌ فَقَدِ اسْتَمْسَكَ بِالْعُرْوَةِ الْوُثْقَى وَإِلَى اللَّهِ عَاقِبَةُ الْأُمُورِ» (لقمان، 22)
ترجمه: و هر كس خود را - در حالى كه نيكوكار باشد - تسليم خدا كند، قطعاً در ريسمان استوارترى چنگ درزده، و فرجام كارها به سوى خداست.
نگاه به کثرت – در "هدف" و مطالعهی "کَمّی"، نگاه به کثرت لازم و ضروری است. اما در هدف و نگاه "کیفی"، قلّت یا کثرت نقش چندانی ندارند.
به عنوان مثال در هر مملکتی "دانشگاه" تأسیس میکنند و هدف اصلی این است که آن جامعه و مملکت، از وجود دانشمندان در علوم متفاوت برخوردار گردد. اما بدیهی است که در این مجموعهها، همگان دانشمند نمیشوند. مراتب پایینتر علمی نیز حاصل میشود. اگر چه هدف غایی نیست، اما در راستای همان هدف است و آنها نیز در همان مرحله و رتبهی علمی، نقش خود را دارند.
مشکل ذهن ما در نگاه به جریان خلقت و هدایت، "کثرت نگری" و بالتبع شمارش کمیّت است. در صورتی که هدف غاییِ این کارگاه، "خلیفة الله" است. لذا میفرماید که کثرت کفار و ظالمین و قدرت ظاهری آنها، تو را متعجب نکند. (یعنی شبههناک و ناامید و متزلزل و افسرده نیز ننماید):
«فَلاَ تُعْجِبْكَ أَمْوَالُهُمْ وَلاَ أَوْلاَدُهُمْ إِنَّمَا يُرِيدُ اللّهُ لِيُعَذِّبَهُم بِهَا فِي الْحَيَاةِ الدُّنْيَا وَتَزْهَقَ أَنفُسُهُمْ وَهُمْ كَافِرُونَ» (التّوبة، 55)
ترجمه: پس (فزونى) مالها و فرزندانشان تو را به شگفت نياورد! جز اين نيست كه خداوند مىخواهد آنان را به وسيله (تحصيل و حفظ) آنها در زندگى دنيا عذاب كند و جانشان درآيد در حالى كه كافرند.
قلّت خوب و کثرت بد:
شما در قرآن کریم میخوانید که خداوند متعال در بُعد کیفی، برای اقلّیت (کمّی) خوب ارزش قایل است و میفرماید: چه بسا همین اقلیت، بر اکثریتی فایق آیند – و برای اقلیت بد، ارزشی قایل نیست و میفرماید: همه را از بین میبرد، بدون هیچ خوف و نگرانی.
«كَم مِّن فِئَةٍ قَلِيلَةٍ غَلَبَتْ فِئَةً كَثِيرَةً بِإِذْنِ اللّهِ وَاللّهُ مَعَ الصَّابِرِينَ» (البقره، 249)
ترجمه: (مؤمنان گفتند:) بسا گروه اندكى كه به توفيق خدا بر گروه بسيارى پيروز شدند، و خدا با صابران است.
«فَكَذَّبُوهُ فَعَقَرُوهَا فَدَمْدَمَ عَلَيْهِمْ رَبُّهُم بِذَنبِهِمْ فَسَوَّاهَا * وَلَا يَخَافُ عُقْبَاهَا» (الشّمس، 14 و 15)
ترجمه: اما آنها (قوم صالح) او را تكذيب كردند و شتر خدا را كشتند، پس پروردگارشان آنها را به كيفر گناهشان به كلى هلاك كرد و همه را با خاك يكسان نمود * و از عاقبت آن كار (هم از كسى) نهراسید»
هدف و اخلاق خدا:
*- هدف خداوند متعال این است که انسان آیینه اسمای او گردد، رشد کند، به کمال و مقام قرب برسد و "خلیفة الله" شود. و البته سلسله مراتب این رشد و کمال و قرب متفاوت است. قرار نبوده و نیست که همه حضرت ابراهیم خلیل علیه السلام، یا رسول الله صلوات الله علیه و آله که در مقام محمود قرار دارند، و یا امیرالمؤمنین، امام علی علیه السلام که در مقام "عالیِ" انسانی میباشند، یا امام حسن و امام حسین علیهماالسلام، که تجلی اوج حُسن (لَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنسَانَ فِي أَحْسَنِ تَقْوِيمٍ) هستند و... بشوند. هر که را بهر کاری ساختهاند.
*- اخلاق خدا هم این است که اولاً تمامی قوا (استعدادهای بالفعل و بالقوه) برای "شدن" را به انسان میدهد – ثانیاً اسباب و وسایل هدایت، از عقل و فطرت و اختیار گرفته تا رسول و وحی و امام را نیز موهبت مینماید و سپس آزمایش میکند. یعنی شرایط رشد را فراهم میآورد، تا معلوم شود که چه کسی به اختیار خود مسیر رشد را انتخاب میکند و چه کسی به اختیار خود انحطاط را هدف میگیرد؟ و در اینجا قلّت و کثرت، نقشی ندارند و ثالثاً هیچ کس را بیش از آن چه به او داده، مکلف و مسئول نمینماید:
«لاَ يُكَلِّفُ اللّهُ نَفْسًا إِلاَّ وُسْعَهَا لَهَا مَا كَسَبَتْ وَعَلَيْهَا مَا اكْتَسَبَتْ ... » (البقره، 286)
ترجمه: خداوند هيچ كس را جز به قدر توانايىاش تكليف نمىكند. آنچه [از خوبى] به دست آورده به سود او، و آنچه [از بدى] به دست آورده به زيان اوست.
حدیث مطروحه در سؤال:
متن و حدیثی که در متن سؤال آورده بودید، به شرح ذیل میباشد:
«النّاس کُلُّهُم هَالِکوُن إِلَّا العَالِموُن، و العَالِموُن کُلّهُم هالکون إلّا العَامِلُون، وَ العَامِلُون کُلُّهُم هَالِکوُن إِلّا المُخلَصون، وَ المُخلَصون في خَطَرٍ عَظيمٍ» (ترجمه و تفسیر نهج البلاغه (فارسی) محمد تقی جعفری، معاصر، ج 13، ص 115)
ترجمه: تمامی انسانها هلاکند، به غیر از عالمها – تمامی عالِمها هلاکند به غیر از عمل کنندگان (عاملین به علم) – تمامی عمل کنندهها هلاکند، به غیر از مخلَصهای آنان و مخلَصها نیز در خطر عظیمی قرار دارند.
***- شاید اگر انسان فقط به ظاهر این حدیث [که مشابه نیز بسیار دارد]، آن به صورت گذرا نظری بیاندازد، ابتدا چنین تصور و قضاوت کند که «پس با این حساب، همه جز انبیا و اهل عصمت علیهم السلام در هلاکتاند!» اما چنین نیست، بلکه در این کلام گُهربار و سنگین، حکمتها و آموزههای بسیاری وجود دارد که باید به آنها دقت نمود. از جمله:
یک – همیشه یک اصل عمومی و کلّی، با یک استثنا (إلّا) همراه است. مثل این که در قرآن کریم میفرماید: «إِنَّ الْإِنسَانَ لَفِي خُسْرٍ * إِلَّا الَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ وَتَوَاصَوْا بِالْحَقِّ وَتَوَاصَوْا بِالصَّبْرِ» (والعصر، 2 و 3)
ترجمه: كه واقعاً انسان دستخوشِ زيان است * مگر كسانى كه گرويده و كارهاى شايسته كرده و همديگر را به حقّ سفارش و به شكيبايى توصيه كردهاند.)
به قول آیتالله حائری شیرازی (مضمون): این آیه میفرماید که همه انسانها در زیانند، مگر این که ایمان آورند و عمل صالح کنند؛ آنها نیز در زیانند، مگر این که یک دیگر را توصیه به حق و صبر نمایند.
آری، نه تنها گروههای فوق، بلکه همه در هلاکتاند، به غیر از او آن چه در جهت او باشد. هر چیزی با وصل به باقی، باقی میشود و با وصل به فانی، فانی میشود. از این رو فرمود: با من، إله دیگری را مخوان (مشرک مشو)، چون همه مخلوق و فانی هستند، پس در اینجا نیز هلاکت همه چیز را با یک استثنای «الاّ» بیان نموده است:
«وَلَا تَدْعُ مَعَ اللَّهِ إِلَهًا آخَرَ لَا إِلَهَ إِلَّا هُوَ كُلُّ شَيْءٍ هَالِكٌ إِلَّا وَجْهَهُ لَهُ الْحُكْمُ وَإِلَيْهِ تُرْجَعُونَ» (القصص، 88)
دو – پس در این دسته از آیات و احادیث، خبر از هلاکت همگان، آن هم بدون هیچ شرط و استثنا نیست، بلکه از یک سو راه رشد تعلیم شده و از سوی دیگر عامل حفظ و کمال آن رشد معرفی شده (که مخالف یا ضدش، آفت آن رشد میباشد).
به عنوان مثال: اگر رییس دانشگاه بگوید: «تمامی فارغ التحصیلان این دانشگاه، وقتشان به هدر رفته، مگر آن که عِلمشان به کارشان آید»، حرف درستی است و غیر از این نیست. در دعای بعد از زیارت حضرت ولی عصر عجّ الله تعالی فرجه الشریف نیز میخوانیم که "نور هر قوه و استعدادی، به ظهور آن در عمل است" (وَ قُوَّتی نورَ العَمَل). از منفورترین افراد نزد پرودگار، عالمانِ بدون عمل هستند.
سه – نکتهی مهم دیگر در این حدیث و آیات و احادیث مشابه این است که سخن از "کمال" است و کمال نیز سلسله مراتب دارد، اما غایت ندارد (چون کمال حق تعالی است و او محدود نیست).
پس عبادت، علم، عمل و اخلاص نیز سلسله مراتب دارند. یکی میشود آن پیرزنِ ریسندهای که پیامبر اکرم صلوات الله علیه و آله از استدلالش بر پروردگار عالم را میپرسند (چون اصول دین برای همگان تحقیقی است)، و آن پیرزن به چرخ ریسندگی و نقش خودش در حرکت را بیان میدارد، و یکی میشود "ارسطو" و برهان "حرکت و محرک" را در عرصه فلسفه به رشته تحریر در میآورد و به جهان عقل و علم ایفاد میکند و یکی میشود "ملاصدرا" و بحث حرکت جوهری را استدلال میکند.
پس اگر هر کس، به حد توان و نعمتهایی که به او داده شده، عبادت کند، علم بیاموزد، اخلاص عمل داشته باشد و اخلاص خود را از آفاتی چون تکبر و غرور و ... حفظ کند، به حد اعلای رشد و قرب خود رسیده است؛ از این روست که حتی یک پیر زن یا پیر مرد عوام، با بندگان عالی و برتر، یعنی حضرت محمد مصطفی و اهل بیت او صلوات الله علیهم اجمعین محشور میگردد، و چه بسا عالمان و دانشمندانی که مستقیم به جهنم روند.
بیهودگی میلیاردها انسان:
شاید به نظر ما، خلقت و حیات میلیاردها انسانی که به درجات عالی ایمان و عمل صالح و اخلاص نرسیدهاند، بیهوده به نظر آید! اما اصلاً چنین نیست، چرا که نظام، به هم پیوسته و بر اساس قواعد علیت استوار است. و در این نظام «وَتُخْرِجُ الْحَيَّ مِنَ الْمَيِّتِ وَتُخْرِجُ الَمَيَّتَ مِنَ الْحَيِّ» بسیار اتفاق میافتد. ریگهای یک متر از صحرای خشک و ظاهراً بیفایده را نمیشود شمرد، اما اگر آن صحرا نباشد، اکو سیستم به هم میخورد و وسط همان صحرا نیز جاندارانی زندگی میکنند – بارانی میبارد و زمین خشک را جنگل و جلگه میکند. از کافر، فرزند و نسل مؤمن میآید و از مؤمن فرزند و نسل کافر میآید – کافر نیز به علمی دست مییابد که برای عاقلان و مؤمنان، نشان دیگری از حکمت و علم و قدرت و مشیت و تجلی پروردگار عالم و اسباب رشداست؛ شاید خودش بهرهی زیادی نبرد، اما عالَمی بهره میبرند ... و کسی نمیتواند از حکومت او خارج شود.
پس نقش و تأثیر در کارگاه هستی، دو بخش عمده دارد، یکی روی خود انسان (که به اختیار خودش بستگی دارد) و دیگری در کلّ نظام آفرینش.
جدید – یادداشت سردبیر:
نور یکی است، تابشها و اشعهها متفاوت است و هر کدام ویژگیها و خواص خود را دارند.
- تعداد بازدید : 4126
- 25 مرداد 1394
- نسخه قابل چاپ
- اشتراک گذاری
کلمات کلیدی: قرآن