اهل تسنن - میدانیم در کتابهای برادران اهل سنت مانند صحاح سته، بابی وجود دارد به نام «مهدی» که بیان میکند حضرت امام حسن عسکری فرزند داشته و مهدی موعود متولد شده است. یا احادیث بسیاری از کتب اهل سنت درباره فضیلت امام علی علیه السلام یا ائمه دیگر وجود دارد. با این حال چرا اهل تسنن شیعه نمی شوند یا حتی گرایش پیدا نمیکنند؟ یا چرا افکاری مانند وهابیت ظهور میکند؟ ... پس واقعا دلیل سنی بودن آنها چیست؟
پایگاه پاسخگویی به سؤالات و شبهات (ایکس – شبهه): شما امروز میفرمایید: «در حالی که حقایقی در کتب معتبر اهل سنت (مثل صحاح سته) وجود دارد، چرا هنوز سنّی هستند؟! حال اگر سؤال شود: «در هر حالی که همه پیامبر اکرم صلوات الله علیه و آله، امیرالمؤمنین، امام حسن و امام حسین علیهم السلام را دیده بودند، در محضرشان حاضر بودند، در غدیر خم با بیان جمله – شنیدیم و قبول کردیم و ... – با ایشان بیعت کردند، پس بیعت شکستند؟!» چه پاسخی خواهید داد؟
پس معلوم میشود که اعتقادات و گرایشات (چه در شیعه، سنی، یا هر دین و مذهب و مکتب دیگری)، الزاماً مبتنی بر عقل و علم نمیباشد و هزاران دلیل دیگری نیز میتواند داشته باشد.
الف – بیتردید کتبی چون "نهج البلاغه" یا "صحیفه سجادیه" در خانهها و دسترس شیعیان، به مراتب بیشتر از "صحاح سته"، در خانهها و دسترس اهل سنت میباشد؛ و همینطور دسترسی شیعیان به مراجع، فقها، علما، مفسیرین و دانشمندان علوم دینی (به ویژه پس از پیروزی انقلاب و استقرار نظام جمهوری اسلامی در این کشور)، به مراتب بیشتر از آنهاست؛ حالا آیا تمامی شیعیان از نهج البلاغه، صحیفه سجادیه، اصول کافی ... و فقها و علما بهره میبرند؟!
ب – از عقول مردم (مسلمان و غیر مسلمان، شیعه یا سنّی) بپرسید: «اگر اسلام یعنی تسنن، و تسنن یعنی چهار مذهب، اولین آنها (ابوحنیفه) یکصد و پنجاه سال پس از رحلت آمد؛ در محضر امام صادق علیه السلام و ...، در فقه و اصول تحصیلی کرد و سپس اجتهاد نمود – حال سؤال اول این است که مسلمانان در این یکصد و پنجاه و سال، به کدام مذهب بودند؟ و سؤال دوم این است که چرا یک مجتهد را امام مذهب و اجتهادش را مذهبی از مذاهب اسلام مینامند؟! و سؤال سوم این است که چرا اسلام را به چهار اجتهاد خلاصه میکنند و باب اجتهاد را مسدود کردند؟! کدام یک از امامان این چهار مذهب، مدعی شدهاند که ما امام مذهب هستیم و اسلام یعنی ما و پس از ما نیز دیگر نباید هیچ اجتهای صورت پذیرد؟!
پ – پس ریشه سنّی شدن، اصلاً مباحث اعتقادی نبوده است، بلکه یک مسئله صد در صد سیاسی در صدر اسلام بوده است. مثل امروز که در کشور خودمان نیز جناحهای متفاوتی (اصولگرا، اصلاح طلب، مستقل، راست، چپ، میانه و ...) وجود دارند و همه خود را مسلمان، پیرو خط امام، انقلابی و ... میخوانند.
**- در آن دوران، حتی در زمان حیات پیامبر اکرم صلوات الله علیه و آله، یک عده طرفدار امیرالمؤمنین، امام علی علیه السلام بودند که در لفظ ایشان (علی و شیعیان علی = یعنی پیروان علی) خوانده شدند و یک عده با دیگران بودند که منجر به حمایت اکثریت از سقیفه گردید.
**- پس از خلیفه دوم، به امیرالمؤمنین گفتند: حکومت را شما بگیر، مشروط به عمل کردن به قرآن، سنت پیامبر و سنت شیخین (ابوبکر و عمر)، ایشان بخش آخر را نپذیرفتند؛ عثمان پذیرفت و به خلافت رسید. از آن پس «شیعه و سنّی» به معنای دو گروه، که یکی پیرو سنت شیخین در سیاست و حکومت و ... بود و دیگری به ولایت و امامت و خلافت امیرالمؤمنین علیه السلام و امامان از نسل ایشان روی آورد، تقسیم شدند.
**- از آن پس، حکومت به دست خاندانهایی از امویان، عباسیان و ... افتاد. بدیهی بود که این ظالمین، اصلاً مسلمان نبودند، چه رسد به شیعه و یا سنی. منتهی به مردم چه میگفتند؟ اگر میگفتند که ما اصلاً مسلمان نیستیم و حتی خدا و معاد را نیز منکریم، لذا از هیچ جنایت، سلطه، بدمستی و استکباری نیز پرهیز نداریم، خب تمامی مردم علیه آنها میشوریدند – اگر میگفتند که ما پیرو و شیعه امیرالمؤمنین علیه السلام هستیم، به آنها میگفتند که پس چرا تخت سلطنت و افسار حکومت را رها نمیکنید، در حالی که امام زمان شما زنده و حاضر است – پس راهی نبود جز این که بگویند: ما مسلمانیم، اما شیعه نیستیم، پس سنّی هستیم! و همانطور که بیان شد، این ادعای «سنّی هستیم»، به معنای چهار مذهب اهل تسنن امروزی نبود، چرا که هیچ کدام وجود خارجی نداشتند.
**- از آن پس، نظر به این که خصوصاً در عصر خلیفه دوم، تغییراتی در احکام اسلام و سنت رسول الله صلوات الله علیه و آله داده شده بود، (مثل تغییر اذان – بستن دست در نماز – حرام کردن طواف النساء در حج – حرام کردن ازدواج موقت – افزودن نماز تراوی و به جماعت خواندن نمازهای مستحبی و ...)، حاکمان و بالتبع آنها برخی از علمای اهل تسنن (به همان معنایی که بیان شد)، به توجیه و ترویج این تغییرات در اصول و فروع اقدام نمودند که بالاخره پس از یکصد و پنجاه سال، شکل مذهب به خود گرفت.
ت – اختلاف نظر در اصول اعتقادی (مثل اعتقاد به جبر محض یا اختیار محض – ولایت، امامت، مهدویت و ...)، و هم چنین در احکام، به خودی خود معضلی لاینحل نبود، چرا که مباحث نظری، با عقل، استدلال و استناد، قابل حل میباشد؛ اما آن چه مورد نظر حکومتها بود، تشدید اختلاف بین این دو گروه سیاسی بود و در این میان، شیعیان باید مورد هجمه قرار میگرفتند، چرا که اگر مردم حقانیت ولایت و خلافت امیرالمؤمنین و اولاد او را به عنوان اصول اعتقادی میپذیرفتند، حکومتهای جباری چون امویان و عباسیان، جایگاهی برای جولان و حکمرانی نداشتند.
ث – وهابیت: همین مواضع را حکومتهای مستکبر غربی، در نظام سلطه داشتند و دارند؛حکومتهایی که اصلاً مسلمان نبوده و نیستند، چه رسد به شیعه یا سنّی. مانند «نظام فکری و اعتقادی فراماسون و صهیونیسم» در بُعد نظری – و «نظام سلطه به سرکردگی انگلیس و سپس امریکا» در بُعد سیاسی و عملی.
طمع آنان به ثروتهای کلان کشورهای مسلمان نشین (که به غلط به آن خاورمیانه میگویند) حدّ یقفی نداشت و پس از انحراف و تضعیف دولت عثمانی، تشدید شد و اکنون نیز با پیروزیهایی که به دست آوردهاند، کاملاً مضاعف شده است.
بدیهی است که حتی تصور کمترین موفقیت در سلطه، بر ملتی که نزدیک به یک چهارم مردم جهان را تشکیل میدهد و همه به یک خدا، پیامبر، کتاب، قبله، دین و آخرت اعتقاد نظری و عملی دارند، به مخیلهی هیچ حکومتی راه نمییافت و تنها چاره، تشدید اختلافات و تجزیه ملل مسلمان بود و هست.
انگلیس (که مجدداً سعی میکنند آن را همان "بریتانیا" بخوانند)، ابر قدرت جهان بود و بیش از نیمی از کشورهای جهان را به استعمار و استثمار کشانده بود، اما نمیتواست به راحتی بر جهان اسلام تسلط یابد، لذا در تضعیف جهان اسلام، تجزیه خاک کشورهای اسلامی، پدید آوردن اسرائیل در قلب به اصطلاح خاورمیانه و ...، از هیچ اقدام، ترفند و شیطنتی فروگذاری نکرد و نمیکند که البته کاراترین استراتژی همان تشدید اختلاف و مؤثرترین سلاح، همان ایجاد درگیریهای مذهبی و حتی قومی بوده و هست.
از این رو، از اهمیت و اولویت "جنگ نرم" غافل نشد، ضمن تشدید اختلافات دیرینه بین شیعه و سنّی، سید باب و بهاء را به ایران (مرکز تشیع) فرستاد تا پس از دعوی امام زمانی، اعلام پایان اسلام و آغاز دین جدید نمایند، غلام احمد قادیانی را با همین داعیه به پاکستان و هندوستان فرستاد ...، و برای سلطه بر جهان اهل تسنن، که عمدتاً جهان عرب بودند، عبدالوهاب را به سرزمین حجاز و قلب اسلام (مکه و مدینه) فرستاد و بین او و حکومت «سعود» اتحاد برقرار کرد و آنها با قوای نظامی و شبه نظامی به مسلمانان اهل تسنن و تشیع در عربستان تاختند و بدتر از داعش امروز عمل کردند و حکومت را از آن خود نمودند؛ و از آن پس ادعای مذهب وهابی نمودند که شکل دینی و مذهبی به خود دهند، و البته که جهت جذب اکثریت مسلمانان، خود را در ریشه اهل تسنن خواندند (بدیهی بود که نمیتوانستند اهل تشیع بخوانند) و سپس با حمایتهای مالی و سیاسی و تسلیحاتی و جاسوسی انگلیس و امریکا از یک سو و در اختیار گرفتن ثروت نفت سعودی از سوی دیگر و ...، اقدام به اشاعه و ترویج مذهب خود، آن هم به صورت وابسته مالی کردن، و سلطه جرثومهای به نام «وهابیت» در میان اهل سنت نمودند و اکنون نیز با جهان اسلام (اعم از شیعه و سنّی) آن میکنند که میبینیم؛ تا جایی که رسماً و علناً متحد و بازوی اجرایی داخلی انگلیس، امریکا، اسراییل و صهیونیسم بینالملل در جهان اسلام شدهاند و نشانهای فراماسون را یکی پس از دیگر، با افتخار به گردن میآویزند.
نتیجه:
پس اولاً مشخص شد که اختلافات "شیعه و سنّی"، نه در آغاز و نه در تداوم، منحصر به اختلافات اعتقادی و یا فقهی نبوده و نیست، بلکه کاملاً سیاسی بوده و هست. اگر یک مسلمان یا حتی غیر مسلمان، اختلافات نظری در اعتقادات و احکام را در چهار مذهب اهل تسنن (حنفی، شافعی، حنبلی و مالکی) مورد مطالعه قرار دهد، متوجه میشود که اگر بیشتر از اختلافات شیعه و سنّی نباشد، کمتر هم نیست.
ثانیاً روشن شد که علت گرایشها، الزاماً مبتنی بر عقل و استدلال و علوم قرآنی و اسلامی و سنت و حدیث نیست، بلکه صدها و هزاران علت دیگر نیز وجود دارد که سرآمد آنها، حبّ الدنیا و ضعف ایمان نسبت به آخرت میباشد. لذا امام حسین علیه السلام در آن دوران فرمودند: «دین لقلقه زبان شده است و دینداران کم هستند».
ثالثاً مسلم شد که نه اهل تشیع و نه اهل تسنن، آن طور که باید، به منابع و کتب و علما و فقهای به حق خود رجوع نمیکنند؛ چنان که باورهای غلط و خرافات در پیروان هر دو جناح بسیار است و به همین دلیل بیشتر اسیر جوّ و تابع جریان میشوند. آیا در کشور خودمان که اکثر مردم اهل تشیع هستند، چنین نیست و جوّها و جریانهای گوناگون و گاه متضاد، مردم را به این سو و آن سو نمیبرند؟! آیا همه واقعاً تابع فقه تشیع و ولایت فقیه هستند؟!
حال آیا انتظار میرود که چون فلان حدیث به صورت موثق در فلان کتاب مرجع اهل تسنن درج شده است و یا در سایر کتب آنها نیز به صورت متواتر آمده است، تمامی اهل تسنن، ناگهان دست بکشند و بگویند: «به استناد کتب خودمان و احادیث درج شده در آن، تشیع را میپذیریم؟!» هیهات!
روح برادری:
همانطور که تشریح شد، مسئله اختلافات نظری نمیباشد، بلکه از بین بردن اتحاد، تجزیه و به جان یک دیگر انداختن مسلمانان عالم (از هر مذهبی) هدف اصلی دشمنان ماست، در حالی که مسلمانان با تمامی اختلافاتشان، کتاب وحی مشترکی دارند که در آن فرموده است: « انَّمَا المُؤمِنُونَ اخوةٌ – به درستی که مؤمنان همه برادر یکدیگرند / حجرات، 10» پس، اگر به همین یک آیه توجه کرده، ایمان میآوردند و عمل مینمودند، برایشان کافی بود.
امام خمینی رحمة الله علیه:
*- «مؤمنین برادر هستند، (به حکم آیهی مذکور)؛ این یک حکم اخلاقی است، یک حکم اجتماعی است، یک حکم سیاسی است. اگر مؤمنین، طوایف مختلفهای که در اسلام هستند و همه هم مؤمن به خدا و پیغمبر اسلام هستند، اینها با هم برادر باشند، همان طوری که برادر با برادر نظر محبت دارد، همه قشرها با هم نظر محبت داشته باشند، این علاوه بر اینکه یک اخلاق بزرگ اسلامی است و نتایج بزرگ اخلاقی دارد، یک حکم بزرگ اجتماعی و نتایج بزرگ اجتماعی دارد. شما ببینید که در همین برهه از زمان که اسلام در اینجا یک سایه ضعیفی انداخته است، این «برادری» که مقدار ناقصی الآن در ایران ایجاد شده است، چه آثار رحمتی هست در آن و چه انعکاس رحمانیت الهی در این کشور هست. این جهاد سازندگی که همه قشرهای ملت را در تحت لوای خودش قرار داده است و جوانهای ما از هر قشری در این جهاد سازندگی وارد میشوند، این اثر آن اخوت اسلامی است که دارند. اینها برادر هستند؛ توی کشور با هم برادر هستند و لهذا، با نظر برادری به هم نگاه میکند. و اخوت اسلامی اقتضای این را میکند که در این جهت اجتماعی همه با هم کمک کنند و این کشوری که از خودشان هست همه آباد کنند آن را و پاکسازی کنند آن را و بسازند آن را» (صحیفهی امام خمینی، جلد۱۳ - صفحه ۱۳۱)
مشارکت و همافزایی (سؤال کوتاه و نشانی لینک پاسخ، جهت ارسال به دوستان در فضای مجازی)
*- چرا با وجود احادیث موثق در منابع اهل سنت، در حقانیت امامان و مهدویت، شیعه نمیشوند و این مذاهب و وهابیت چرا به وجود آمد؟
http://www.x-shobhe.com/shobhe/7527.html
- تعداد بازدید : 6870
- 8 اردیبهشت 1395
- نسخه قابل چاپ
- اشتراک گذاری
کلمات کلیدی: اعتقادی امام مهدی