پایگاه پاسخگویی به سؤالات و شبهات (ایکس – شبهه): متن و ترجمه آیه به شرح ذیل میباشد:
« وَلَا تَدْعُ مَعَ اللَّهِ إِلَهًا آخَرَ لَا إِلَهَ إِلَّا هُوَ كُلُّ شَیءٍ هَالِكٌ إِلَّا وَجْهَهُ لَهُ الْحُكْمُ وَإِلَیهِ تُرْجَعُونَ » (القصص، 88)
ترجمه: و معبود دیگری را با خدا مخوان كه هیچ معبودی جز او نیست، همه چیز جز وجه او هلاک میشود، حاكمیت از آن اوست و همه به سوی او بازمی گردید.
بیتردید هرگاه متنی (قرآن یا غیر قرآن کریم) را میخوانیم، برای فهم بهتر معنا، مفهوم و مقصود، باید به معنای کلمات و نیز مفهوم جمله، دقت کامل نماییم. متأسفانه عادت ما این شده که را کلمات را به معنای رایج بین خودمان ترجمه میکنیم و جالب آن که در عین حال گاه همان معنای رایج را نیز در نظر نمیگیریم. به عنوان مثال: اگر به کسی بگویید: «این راه را نرو که تو را به هلاکت میکشاند؛ یعنی چه؟» آیا یعنی الزاماً میمیرید؟ یا به فنا میروید و یا ...؟
الف – موت، وفات، هلاکت و فنا؛ همه کلمات عربی هستند که البته در گویش فارسی ما نیز رایج میباشند، اما هر چند ما گاهی دو کلمه را (مثل موت و وفات) به یک معنا میگیریم، اما معنای هر کدام جداگانه میباشد. چنان که اجل هر کسی که سر برسد، او میمیرد – هر کس که بمیرد، فرشتگان مرگ او را تماماً تحویل میگیرند (وفات) – اما هر کس بمیرد، هلاک نشده است و هیچ مردهای نیز به فنا (به معنان عدم) نمیرود.
پس این که حتی در ترجمه این آیه مینویسند: «همه چیز جز ذات پاک او فانی میشود»، خطاست. در این آیه بحث از «وجه» اوست، نه ذات او – و بحث از «هلاکت» است، نه فنا.
ب – بسیاری از انسانها، در حالی که به ظاهر بیدار هستند، درخوابند، «خواب غفلت» – بسیاری در حالی که به حسب ظاهر از مغز، ذهن و حافظه فعال برخوردارند، دچار فراموشی محض (خدافراموشی و بالتبع خود فراموشی) شدهاند – بسیاری از انسانها، در حالی که در جنب و جوش فیزیکی فراوانی هستند، در یک سکون متعفن کننده به سر میبرند ...، و بسیاری از انسانها، در حالی که به ظاهر هنوز زنده هستند، "هلاک" شدهاند. چنان که حضرت امیرالمؤمنین، امام علی علیه السلام، به کمیل فرمود: « يَا كُمَيْلُ! هَلَكَ خُزَّانُ الْأَمْوَالِ وَ هُمْ أَحْيَاءٌ – ای کمیل! ثروتاندوزان هلاکند، (در حالی که) زنده هستند / حکمت 147»
مرگ و زندگی:
انواع و اقسام مرگ و زندگی وجود دارد و البته که اصل آن «حیات و مرگ قلب» میباشد؛ قلب نیز به نور "ایمان" زنده میشود و به "ظلمت" کفر و شرک و نفاق و ... میمیرد. لذا انبیای الهی برای زنده کردن آمدهاند، در حالی که میدانیم مخاطبین آنها همه به حسب ظاهر زنده هستند و آنان برای مردگان نیامدهاند؛ و در سایر آموزهها در مورد «احیاء – زنده کردن»، به نور علم، به نور وحی، به نور عمل صالح، به کمک و مساعدت و نجات افراد از گرفتاریها و مهلکات و ... بسیار آموختهایم، در حالی که میدانیم بحث از زنده کردن فیزیکی مردگان و متوفیان نمیباشد.
هلاکت
پس اگر چه "هلاکت" یا حتی "فنا"، به حسب ظاهر معنای «نیست شدن» میدهد، اما این "نیست شدن"، به جهتی است، نه به معنان «عدم از وجود در معنای فلسفی آن». هر گاه که لحظهای میگذرد، لحظه و لحظات قبلی "نیست" میشوند – هر گاه قدمی بردارید، دیگر در جای قبلی خود نیستید و ...، اما معنای آن به عدم رفتن نمیباشد؛ و آن لحظات و قدوم، یا جنبهی "بقا" مییابند و یا "هلاک".
انسانی که نعمات بالفعل و بالقوهی خود را هدر دهد – انسانی که از امکانات برای "شدن" در جهت رشد و کمال بهره نبرد – انسانی که حیات و عمر خود را "فرصت سوزی" کند، هلاک میشود؛ یعنی آن چه باید بشود، نمیشود – به فلاح و رستگاری نمیرسد.
وجهه الله:
دقت نماییم که "اسمهای خداوند سبحان"، غیر از ذات مقدس او هستند که او اسم و رسمی ندارد، حد و توصیفی ندارد، صفت و موصوفی ندارد – آیات الهی نیز مانند اسمای الهی، همه نشانههای او هستند و نه خود او. حال چه آیات تکوینی در خلقت باشند و چه آیات کلامی در وحی – هم چنین «وجهه الله» نیز غیر از ذات مقدس الله جلّ جلاله میباشد؛ سخن از وجه خداست، نه خود خداست.
بقای وجه الله:
برای خداشناس روشن است که خداوند سبحان، ازلی و ابدی میباشد، پس هیچ گونه نقص، کاستی، مرگ، فنا، زوال، عدم و ... که در حدوث و عدم تجلی دارند، به او راه ندارد. پس وقتی میفرماید: « كُلُّ شَیءٍ هَالِكٌ إِلَّا وَجْهَهُ »، سخن از «وجه خداست، نه خود خدا».
"وجه"، همانطور که در فارسی نیز استعمال مینماییم، یعنی "روی و جهت"؛ حال چه وجه و جهت فیزیکی باشد و چه معنوی.
به عنوان مثال: در وجه فیزیکی میفرماید: «هنگام اقامه نماز، روی به کعبه نمایید»؛ یعنی با بدن روبه قبله بایستید. اما در وجه معنوی میفرماید که روی و جهتت (قلبت)، متوجه خداوند سبحان باشد، چنان که در وقت نماز نیز به لحاظ فیزیکی، رو به قبله میایستیم، اما به لحاظ توجه و جهت قلبی، نیت «قربة الی الله» مینماییم.
پس، «وجهُ الله»، یعنی آن چه که روی و جهت الهی دارد، خواه شخصِ انسان مؤمن باشد [مثل امیرالمؤمنین علیه السلام که "وجه الله" هست]، خواه کاری که به امر او و برای او انجام میدهد. همه میشود «وجهُ الله»؛ و در آیهی مبارکهی فوق میفرماید که همه چیز "هلاک" است، به غیر از آن چه که روی و جهت الهی داشته باشد، چنان که از سویی میفرماید: شهداء زنده هستند – از سویی میفرماید که عمل صالح باقی میماند – از سویی میفرماید: اعمال خوب کسانی که خودشان و کارشان جهت خدایی ندارد، "حبط" میشود.
بنابر این؛ اولاً هستی هیچ مخلوقی از خودش نیست، پس ذاتاً همه فانی هستند و نه باقی، و فقط اوست که هستی محض، کمال محض و باقی است – ثانیاً هر چه که روی و جهت الهی داشته باشد، هر چه که وصل به باقی شود، خودش نیز باقیِ (قائم به غیر) خواهد بود و هر چه روی به فانی داشته باشد و جهت هلاکت را سمت و سو و هدف نماید، حتماً "هالک" است؛ نه این که به عدم میرود.
پس نه مؤمن و نیات و اهداف و اعمالش به عدم میرود – و نه کافر، نیات، اهداف و اعمالش به عدم میرود. اما کافر، جهت (وجه) الهی ندارد، وصل به باقی نمیشود، پس وصل به کمال نمیگردد، رشد نکرده و به سعادت ابدی نمیرسد، پس "هالک و هلاک" میگردد.
مشارکت و همافزایی (سؤال کوتاه و نشانی لینک پاسخ، جهت ارسال به دوستان در فضای مجازی)
از یک سو فرموده هر چه جز اوست هلاک میشود و از سوی دیگر سخن از ابدیت انسان در بهشت یا جهنم دارد؟
http://www.x-shobhe.com/shobhe/7683.html
کلمات کلیدی:
اعتقادی آیات قرآن