پایگاه پاسخگویی به سؤالات و شبهات (ایکس – شبهه): با توجه به این که مقاصد همیشه در لفظ و کلام بیان میگردد، هیچ گاه نباید مقصود و مصداق آنها را محدود و محصور به یک برداشت ذهنی نمود. به عنوان مثال، همین کلمه «آمال یا آرزوها»؛ آیا میشود گفت که «آمال و آرزو»، هر چه که باشد، مطلقاً ممدوح و یا مطلقاً مذموم میباشد؟! در متون و آموزههای اسلامی چه آمده؟ آیا مطلقاً بد و مذموم شمرده شده و یا مطلقاً خوب و ممدوح. آیا تمامی دعاهایی که مینماییم، درخواست تحقق آرزوهای کوتاه مدت (مقطعی) و بلند مدت (دائمی) نمیباشد؟
آرزو:
یک نگاه کوتاه نشان میدهد که مطلق «آرزو»، یک ویژگی اجتناب ناپذیر میباشد و خوب یا بد بودن آن، متناسب با موضوع و مصداق آن میباشد.
**- از یک سو در قرآن کریم میخوانیم:
« رُّبَمَا يَوَدُّ ٱلَّذِينَ كَفَرُوا۟ لَوْ كَانُوا۟ مُسْلِمِينَ * ذَرْهُمْ يَأْكُلُوا۟ وَيَتَمَتَّعُوا۟ وَيُلْهِهِمُ ٱلْأَمَلُ ۖ فَسَوْفَ يَعْلَمُونَ »
ترجمه: چه بسا كسانى كه كافر شدند (هنگام مشاهدهی نتایج شوم کارهای خود) آرزو كنند كه كاش مسلمان بودند. بگذارشان تا بخورند و برخوردار شوند و آرزو[ها] سرگرمشان كند، پس به زودى خواهند دانست.
نکته: در آیهی اول، کلمه « يَوَدُّ – از ریشهی » را آورده که «ودادت» به معنای شدت علاقه به آرزو میباشد، «مودت» نیز از همین ریشه است، یعنی شدت علاقه را بروز و ظهور دادن، اما در آیه دوم برای آرزو، کلمه « ٱلْأَمَلُ » را آورده، یعنی آرزوهایی که با نوعی "الهام"، در دل ایجاد میشود.
**- از سوی دیگر، در احادیث، ادعیه و مناجاتها، سخن از «آمال» حقیقی و خوب آمده است:
« ... يَا وَلِيَّ الْمُؤْمِنِينَ يَا غَايَةَ آمَالِ الْعَارِفِينَ يَا غِيَاثَ الْمُسْتَغِيثِينَ ... – ای دوست و سپرست مؤمنان، ای نهایت آرزوی عارفان، ای فریادرس فریاد خواهان ... / دعای کمیل»
الف - پس مهم این است که انسان چه آرزوها (آمالی) دارد؟ اگر در آرزوهای بلند، دور و دراز و دست نیافتی و یا دست یافتنی، اما فانی و از بین رفتنی دنیای بیفتد، ضمن آن که اسیر "اوهام" و "وسوسه"ها شده است، برای رسیدن نیز هر کاری میکند، از اطاعت خدا خارج شده و هوای نفس خود را بندگی میکند، حلال و حرام را مخلوط میکند، ظلم و عدل برایش یکسان میشود ... و دست آخر نیز نه آرزوها به پایان میرسد و نه آن مقداری که دست یافته نیز برایش باقی میماند و نه خودش.
این نوع از آرزوها، در عقل و وحی و آموزههای اسلامی، مذموم شمرده شده است و اهل آن مورد مذمت. چنان که حضرت رسول اعظم صلوات الله علیه و آله فرمودند:
« خِصْلَتَانٌ اِتِّبَاعُ الْهَوى وَ طُولُ الاَمَلِ، فَاَمَّا اتِّبَاعُ الْهَوى فَاِنَّهُ يَعْدِلُ عَنِ الْحَقِّ، اَمَّا طُولُ الاَمَلِ فَاِنَّهُ يُحببُ الدُّنْيَا »؛ (المحجّة البيضاء، جلد 8، صفحه 245)
ترجمه: «شديدترين چيزى كه از آن بر شما مىترسم دو خصلت است: پيروى از هوا و آرزوى طول و دراز؛ زيرا هواپرستى شما را از حق بازمىدارد و اما آرزوى دور و دراز شما را حريص (محبّ – دوستدار) بر دنيا مىكند».
امیرالمؤمنین، امام علی علیه السلام میفرمایند: « مَنْ أَطَالَ الْأَمَلَ أَسَاءَ الْعَمَلَ - هر کس آرزویش را طولانی کند عملش را زشت و ناپسند میگرداند / نهج البلاغه، حکمت 36 »
ب – اما آرزوی منطقی، درست و برحق، ریشه در امید [رجاء] دارد و قطعاً اگر آرزویی نباشد، امید به رسیدنی هم در کار نخواهد بود.
ج – میل به رشد و کمال، که ریشه در «محبت به کمال محض – الله جلّ جلاله» دارد و در فطرت انسان سرشته شده است، سر منشاء تمامی آروزهاست، چرا که همه آرزوها، برای رسیدن است به چیزی که انسان آن را ندارد؛ اما همانطور که شیاطین درونی و برونی، برای انسان به جای هر حقیقتی، یک "بدلی" میسازند، کمالهای دروغین را نیز کمال حقیقی نشان میدهند؛ و اینجاست که آرزوهای درست و حقیقی، مبدل به آرزوهای بدلی و دروغین میگردد و این [آرزوی] مضر و مذموم هستند. آن «طول الامل = آرزوهای درازی» که در احادیث مذموم شمرده شده، همین قسم از آمال و آرزها میباشند.
« إِنَّ ٱلَّذِينَ ٱرْتَدُّوا۟ عَلَىٰٓ أَدْبَٰرِهِم مِّنۢ بَعْدِ مَا تَبَيَّنَ لَهُمُ ٱلْهُدَى ۙ ٱلشَّيْطَٰانُ سَوَّلَ لَهُمْ وَأَمْلَىٰ لَهُمْ » (محمد صلوات الله علیه و آله، 25)
ترجمه: کسانی که بعد از روشن شدن هدایت برای آنها، پشت به حق کردند، شیطان اعمال زشتشان را در نظرشان زینت داده و آنان را با آرزوهای طولانی فریفته است!
هدفگزاری، برنامهریزی و عمل:
اگر چه از هر کاری هدفی (آرزوی رسیدن به غایتی) منظور است، اما اهداف مستقل و منفک از هم نمیباشند؛ از این رو در طول یک دیگر قرار میگیرند. به عنوان مثال: کار و اشتغال هدف قرار میگیرد، برای کسب حلال – کسب حلال هدف قرار میگیرد، برای امرار معاش – امرار معاش هدف قرار میگیرد برای آسایش، رفاه، لذت و فراهم شدن زمینههای رشد در عرصههای دیگر ... – اما آخرش چه؟!
پس همیشه و در هر مقطعی [حتی آروزهای کوچک]، آن چه که مهم است، "هدف غایی و نهایی" میباشد. بدیهی است که اگر هدف نهایی، به تن، بدن، شکم، زیر شکم و سایر شهوات نفس حیوانی ختم شد، نه تنها انسان از پوستهی خود که باید انسان کامل شود خارج (فاسق) میشود، بلکه به غایت همین آمال هم نمیرسد و به هر چه برسد نیز آن را به سرعت از دست میدهد. نه سیری پایدار است، نه لذت ... و نه جوانی، نه سلامتی و نه عمر.
*- پس هدف نهایی باید خودش کمال محض باشد و سلسلهی آروزها، به او ختم شود. مؤمن، او را هدف غایی میگیرد و هر آرزویی که میکند و هر کاری که انجام میدهد، برای تقرب به کمالی است که خودش ناقص و فانی نباشد، یعنی تقرب به خدا.
دقت کنیم که خداوند متعال، به بندهاش، ابراهیم خلیل علیه السلام، چگونه این معارف ژرف و معنای بلند را در یک جمله تعلیم میدهد؟
« قُلْ إِنَّ صَلَاتِى وَنُسُكِى وَمَحْيَاىَ وَمَمَاتِى لِلَّهِ رَبِّ ٱلْعَٰلَمِينَ * لَا شَرِيكَ لَهُۥ ۖ وَبِذَٰلِكَ أُمِرْتُ وَأَنَا۠ أَوَّلُ ٱلْمُسْلِمِينَ » (الأنعام، 162 و 163)
ترجمه: بگو: «در حقيقت، نماز من و [ساير] عبادات من و زندگى و مرگ من، براى خدا، پروردگار جهانيان است * همتایی برای او نیست؛ و به همین مأمور شدهام؛ و من نخستین مسلمانم! (تسلیم شدهترین هستم)»
با این هدفگزاری صحیح، برنامهریزی صحیح نیز انجام میپذیرد و اعمال نیز (هر چه که باشند) مطابق برنامه الهی و به سوی هدف انجام میپذیرند. اگر تحصیل میکند، اگر کار میکند، اگر ازدواج میکند، اگر پی تفریح و کسب لذتهای حلال میرود، اگر در عرصههای گوناگون جهاد میکند و ...، همه هدفدار و برنامهریزی شده میباشد.
*- از این رو، همیشه در قرآن کریم، "ایمان و عمل" صالح با هم آمده است و میفرماید: هر کس که امید و آروزی دیدار یار را دارد، اولاً درست عمل میکند و ثانیاً در اهداف و اعمال خود، کسی را با او شریک قرار نمیدهد.
« قُلْ إِنَّمَآ أَنَا۠ بَشَرٌۭ مِّثْلُكُمْ يُوحَىٰٓ إِلَىَّ أَنَّمَآ إِلَٰهُكُمْ إِلَٰهٌۭ وَٰحِدٌۭ ۖ فَمَن كَانَ يَرْجُوا۟ لِقَآءَ رَبِّهِۦ فَلْيَعْمَلْ عَمَلًۭا صَٰلِحًۭا وَلَا يُشْرِكْ بِعِبَادَةِ رَبِّهِۦٓ أَحَدًۢا » (الکهف، 110)
ترجمه: بگو: «من فقط بشری هستم مثل شما؛ (امتیازم این است که) به من وحی میشود که تنها معبودتان معبود یگانه است؛ پس هر که به لقای پروردگارش امید دارد، باید کاری شایسته انجام دهد، و هیچ کس را در عبادت پروردگارش شریک نکند!
نتیجه:
پس اگر آرزوها، ریشه در اوهام و دنیاگرایی نداشته باشد، بلکه رشد و کمال و قرب به کمال محض هدف قرار گیرد، نه تنها آروزی باطل، فانی و ناامید کننده نخواهد بود، بلکه خودش سبب امید، اشتیاق، انگیزه، برنامهریزی و عمل خستگی ناپذیر و لذت بخش میگردد و به فلاح ابدی میرساند.
مقام رضا و قناعت:
رضا و قناعت نیز نه تنها به معنای دست روی دست گذاشتن، بیهدف و بیانگیزه بودن و تنبلی و کار نکردن نیست، بلکه بالعکس امیدوار کننده، انگیزه بخش و حرکتزاست، چرا که انسان باید تلاش کند که رضایت محبوب را جلب کند و به مقام "رضا" برسد، این کم مقامی نیست و با یأس، ناامیدی و بیتحرکی حاصل نمیگردد.
قناعت نیز، پرهیز از زیادهخواهی و بسنده کردن مصرف به مقدار نیاز میباشد، که انشاء الله در فرصتهای مناسب بعدی، مورد بحث قرار میگیرد.
مشارکت و همافزایی (سؤال کوتاه و نشانی لینک پاسخ، جهت ارسال به دوستان در فضای مجازی)
نظر اسلام در مورد امل و آرزو چیست؟ آیا نگاه مثبتی دارد یا منفی؟ و آیا «رضا و قناعت» سبب رکود و بیتحرکی نمیگردد؟
http://www.x-shobhe.com/shobhe/7730.html
کلمات کلیدی:
گوناگون