پایگاه پاسخگویی به سؤالات و شبهات (ایکس – شبهه): چه استدلال محکم و برهان متقنی بر تکذیب وحیانیت قرآن کریم آورده است؟! خواسته کلام خدا را مسخره کرده تکذیب کند، اما کار خدا اینگونه است که این مسخرگی، در گفتار و رفتارشان به خودشان بر میگردد:
« اللَّهُ يَسْتَهْزِئُ بِهِمْ وَيَمُدُّهُمْ فِي طُغْيَانِهِمْ يَعْمَهُونَ * أُولَئِكَ الَّذِينَ اشْتَرَوُا الضَّلَالَةَ بِالْهُدَى فَمَا رَبِحَتْ تِجَارَتُهُمْ وَمَا كَانُوا مُهْتَدِينَ » (البقرة، 15 - 16)
ترجمه: خداوند آنان را استهزا میکند؛ و آنها را در طغیانشان نگه میدارد، تا سرگردان شوند * آنان کسانی هستند که «هدایت» را به «گمراهی» فروختهاند؛ و (این) تجارت آنها سودی نداده؛ و هدایت نیافتهاند.
نه تنها یکی از دلایل وحیانیت قرآن کریم این است که بشر نمیتواند مثل آن را بیاورد، بلکه کسی هم نمیتواند اشکال درستی به آن وارد کند و به براهین متقنی رد و تکذیب نماید. از این رو، نقدها علیه وحیانیت قرآن کریم [به ویژه در فضای مجازی]، غالباً جنبهی تهاجم و شعار تهی از منطق و برهان دارد.
سوره المسد:
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ
«تَبَّتْ يَدَا أَبِي لَهَبٍ وَتَبَّ - بریده باد هر دو دست ابولهب»
●- در بیشتر زبانهای دنیا، اسم اعضای ابزاری بدن، مانند چشم، گوش، دست و پا؛ فقط معنای مادی ندارد، بلکه معانی معنوی نیز دارند که به ویژه در غالب استعاره به کار میروند. مانند "چشم بصیرت – چشم شیطانی – چشم بد – یا کر و کور به لحاظ دیدن، شنیدن حقایق و فهم، شعور درک – یا قدم صدق – دست و بازوی علمی – دست خیر – دست شرّ و ... . آیا وقتی میگویند: «روشنفکر»، منظور این است که داخل کاسه سر و مغز آنها، لامپی روشن است؟!
آدمی بر اکثر نیروهایی که نمیبیند، نام آن چه میبیند را گذاشته است، تا بتواند به آن اشاره کند، از آن سخن بگوید و انتقال پیام دهد. مانند «عضد – پشت». آیا وقتی گفته میشود «پشتگرمی» و یا «پشتسر انداختن» و یا «پشتیبانی»، منظور چیست؟
بنابر این، در کلام وحی که مطابق با کلام مفهوم و رایج مردم است نیز از این تعبیرات بسیار است. چنان که میفرماید: «هُو السَمیع – هُوَ البصیر – یَد الله و ... ».
پس، بریده باد "دو دست = دستان ابی لهب"؛ یعنی از دو دست ثروت و قدرت – مکر و حیله – کفر و عناد ... او، کاری بر نیاید.
« مَا أَغْنَى عَنْهُ مَالُهُ وَمَا كَسَبَ - هرگز مال و ثروتش و آنچه را به دست آورد به حالش سودی نبخشید! »
●- این آیه، معنا و مفهوم و تعبیر آیهی پیشین است که منظور از «یَد – دست»، همان دستان قدرت است که یا مال و ثروت است و یا سایر امکاناتی که انسان برای خود فراهم مینماید و سبب اشتهار و قدرت او میشود؛ مانند: فرزندان، شهرت، طرفدار، پست و مقام و ... . پس تأکید دارد که امکانات او، از دو حیث برای او هیچ سودی نداشت، نه از حیث این که شرایط هدایت و رشدش را فراهم نماید، و نه از حیث این که بتواند با این امکانات، علیه ارادهی الهی، قرآن و اسلام، کاری کند.
«سَيَصْلَى نَارًا ذَاتَ لَهَبٍ - بزودی وارد آتشی شعلهور و پرلهیب میشود ».
●- این آیه نیز خبر از سرنوشت، نتیجه و عاقبت دشمنیهای او میدهد. کسی که در دنیا جهنم بر او احاطه دارد، در آخرت نیز وارد آتش جهنم میشود و اموال و داراییهایش نیز هیچ سودی برای او نداشته و نمیتوانند حتی موجب تخفیفی در عذاب شوند، چه رسد به این که برهانند.
«وَامْرَأَتُهُ حَمَّالَةَ الْحَطَبِ - و (نیز) همسرش (داخل در آتش میشود)، در حالی که هیزمکش است».
●- جهل توأم با عناد این قبیل نقادان و یا در واقع دشمنان قرآن کریم، در ترجمهها و تعابیر غلط، بیش از پیش آشکار میگردد که "هیزم کِشی" همسر ابولهب در جهنم را به شغل "هیزم کِشی" در دنیا تعبیر کند و بعد برای آن که کمی هم نمک احساسات به نقد جاهلانهاش بزند، بپرسد: «مگر هیزمکِشی بد است؟!»
در پاسخ بگویید: بله، هیزم کِشی، در بسیاری از مواردی که اتفاقاً شما نیز به آن اشتغال دارید، بسیار بد است، همانگونه که آتشافروزی در آن موارد بد است. هم روشن کردن آتش نفاق، کینه و فتنه بد است و هم «آتش بیار معرکه شدن = هیزمآوری» برای شعلهورتر ساختن آن آتش بسیار بد است.
در قرآن کریم، تصریح شده است که برای شعلهوری آتش جهنم، از بیرون هیزم و سوختی نمیآورند، بلکه این مردم کافر، ظالم و گناهکار، خودشان هیزمهای جهنم و سوخت آتش آن هستند. همانطور که در دنیا، یک عده آتش فتنه، فساد، انحراف، ظلم و جنایت روشن میکنند – یک عده هم آتش بیار معرکه میشوند – و یک عده هم با غفلت و ارادهی خود به سوی آن آتش رفته و در حریقش گرفتار شده و میسوزند، در جهنم خود اینها آتشها، آتشبیارها، هیزمها و سوخت آتش هستند؛ که برای نمونه، به همسر فتنهگر، مشوق، عنود و یار ابولهب اشاره شد.
« يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا قُوا أَنْفُسَكُمْ وَأَهْلِيكُمْ نَارًا وَقُودُهَا النَّاسُ وَالْحِجَارَةُ عَلَيْهَا مَلَائِكَةٌ غِلَاظٌ شِدَادٌ لَا يَعْصُونَ اللَّهَ مَا أَمَرَهُمْ وَيَفْعَلُونَ مَا يُؤْمَرُونَ » (التّحریم، 6)
ترجمه: ای کسانی که ایمان آوردهاید! خود و خانواده خویش را از آتشی که هیزم آن انسانها و سنگهاست نگه دارید؛ آتشی که فرشتگانی بر آن گمارده شده که خشن و سختگیرند و هرگز فرمان خدا را مخالفت نمیکنند و آنچه را فرمان داده شدهاند (به طور کامل) اجرا مینمایند!
دعای خداوند سبحان:
خب، چه میشود کرد وقتی نه معانی کلمات را میدانند و نه دوست دارند که دست کم اندکی مطالعه کنند و بدانند، تا اگر باز هم خواستند دشمنی کنند، گفتارشان اینگونه سخیف نباشد.
"دعا"، الزاماً درخواست نادار و ناتوان و نیازمند، از غنی و توانمند نمیباشد، بلکه "دعا"، یعنی "خواندن و خواستن"، که میتواند از سوی "قادر و غنی" باشد. از این رو، "داعی = دعا کننده"، از اسمهای خداوند متعال میباشد، چرا که در دنیا، بندگانش را به راه حق میخواند و از آنها میخواهد که تسلیم (مسلمان) گردند – در قیامت، همه را به محشر میخواند و میخواهد که به صورت تسلیم مطلق در محضرش حاضر شوند – پس از محاسبه نیز عدهای را به بهشت و عدهای را به جهنم میخواند و میخواهد که وارد شوند.
بنابر این، خواندن و درخواست ما با خداوند سبحان متفاوت است؛ ما نیازمندانی هستیم که از غنی درخواست مینماییم و او پرودگار حکیم، علیم، قادر، غنی و منزه (سبحان) است؛ لذا خواندن و خواستن او، از سنخ "امر" است، و امر او نیز محقق میشود، چرا که موجودی را یارای تمرد نیست.
از این رو "قول خدا"، عین "فعل خدا"ست. آن که به بندگانش فرمود: «چرا آن چه میگویید را انجام نمیدهید»، خودش به تمام وعدهها و وعیدهایش عمل میکند.
پس، « تَبَّتْ يَدَا أَبِي لَهَبٍ وَتَبَّ »، دعایی نیست که خداوند متعال آن را آرزو کرده باشد و یا از دیگری انتظار اجابت را داشته باشد، بلکه اعلام عمومیِ ارادهی الهی است. یعنی از دستان قدرت و ثروت ابی لهب و امثال او، در دشمنی با حق، نه در دنیا کاری بر میآید، و نه در آخرت.
نفرین خدا:
مردم (از هر قوم، نژاد، ملیت، دین، مکتب ... و در هر زمان و به هر زبانی)، لعن و نفرین دارند. اما این یک عادت کلامی است، چرا که بشر، مالک نفع و ضرر خودش هم نیست، پس، بدخواهی او برای دیگران نیز هیچ اثری ندارد. از این رو، مسلمان میگوید که «لعن و نفرین خدا بر تو یا بر فلانی باد»، یعنی خدا او را از رحمت واسعهی خودش محروم نماید.
خداوند متعال، در قرآن کریم، لعن و نفرینهای بسیاری را بیان کرده است، حتی شعار "مرگ بر"، ریشه قرآنی دارد، مانند « قُتِلَ الْخَرَّاصُونَ – مرگ بر دروغگویان».
بنابر این لعن و یا مرگ بر گفتن خدا، یعنی اراده و مشیّت خدا بر این قرار گرفته و چنین مینماید.
« إِنَّ الَّذِينَ كَفَرُوا وَمَاتُوا وَهُمْ كُفَّارٌ أُولَئِكَ عَلَيْهِمْ لَعْنَةُ اللَّهِ وَالْمَلَائِكَةِ وَالنَّاسِ أَجْمَعِينَ » (البقرة، 161)
ترجمه: کسانی که کافر شدند، و در حالِ کفر از دنیا رفتند، لعنت خداوند و فرشتگان و همه مردم بر آنها خواهد بود!
●- یعنی نه خدا، نه ملائک و نه هیچ کس، به آنها نگاه ترحمآمیزی نخواهد داشت.
مشارکت و همافزایی (سؤال کوتاه و نشانی لینک پاسخ، جهت ارسال به دوستان در فضای مجازی)
(فضای مجازی): قرآن، کلام خدا نیست. چرا که در سوره "المسد"؛ خدای توانا، دعا برای قطع شدن دو دست بندهاش میکند ...؟!
http://www.x-shobhe.com/shobhe/8027.html
کلمات کلیدی:
قرآن دعا