پایگاه پاسخگویی به سؤالات و شبهات (ایکس – شبهه): مگر سکولاریسم قوانین دارد؟!
سؤال از زیرساختها و چارچوبهای یک نظام حکومتی، یک سؤال کاملاً علمی (در عرصه علوم سیاسی) میباشد، لذا نباید به شکل "شعاری" مطرح گردد. آنگاه که سؤال را اینگونه درهم و شعاری مطرح میکنند، دنبال پاسخ نیستند.
غرب:
جمهوری اسلامی ایران، نه با غرب مخالف است و نه با شرق، و نه با هیچ نقطه یا جهت جغرافیایی دیگر؛ بلکه با "نظام سلطه" مخالف است؛ خواه از سوی غرب باشد یا شرق. البته چون اکنون نظام سلطه بر جهان، توسط قدرتهای "اقتصادی – سیاسی" فراماسون و صهیونیسم بینالملل در غرب اِعمال میشود، در اصطلاح گفته میشود: «مخالفت با غرب»، یعنی: "مخالفت با نظام استکباری سلطه".
سکولاریسم، یک دروغ بزرگ:
شاخصهی "سکولاریسم"، تفکیک قوا نمیباشد، بلکه «تفکیک دین از سیاست» میباشد که البته دروغ بسیار بزرگی است.
البته در مورد تعریف واژه سکولاریسم، که حدوداً در قرون 14 و 15 به این شکل مطرح شد و سپس شاخ و برگ پیدا کرد، تفاوتهای بسیاری وجود دارد؛ ولی در هر حال به مقولهی «حیات، دین و سیاست» مربوط میشود، نه الزاماً "تفکیک قوا"! در این سه مورد نیز تعاریف اسلام، کاملاً متفاوت میباشد.
به عنوان مثال: علامه جعفری رحمة الله علیه، در تعریف سیاست از دیدگاه اسلام میفرماید:
«سیاست عبارت است از تفسیر و توجیه حیات انسانها به سوی عالیترین هدف مادی و معنوی و ملکوتی حیات برای به ثمر رسیدن آن، همان مقدار دین و سیاست معقول دخالت دارد که تنفس از هوای سالم برای ادامه زندگی طبیعی».
در هر حال، هر تعریفی که برای "سکولاریسم" شده باشد، یک دروغ بزرگ است، چرا که انسان و تمامی شئونش به هم پیوستهاند و نمیشود بین حیات، اعتقادات و مواضع و عملکردهای فردی و اجتماعیاش تفکیک نمود؛ و هم چنین انسانها و جوامع به هم پیوستهاند. مضافاً بر این که مطلق "دین"، فطری است، بنابر این هیچ کس در این عالَم بیدین نیست، خواه دینش اسلام عزیز باشد و یا فراماسون، صهیونیسم و یا سایر "ایسم"های من درآوردی! و البته سیاست هر شخص یا حکومتی، مطابق با دیانتش میباشد و دیانتش نیز مطابق با سیاستش میباشد.
*- امروزه جهان غرب نیز نظریات "سکولار" را پس گرفته است، از نظریهپردازانی چون "سَندل – جامعهگرایی"، تا سیاستمداران و حکامی چون "اوباما"، به صراحت اذعان دارند که نمیشود دین، فرهنگ، ملیت و ... را از سیاست جدا نمود.
نظریه تفکیک قوا:
نظریه "تفکیک قوا" (Separation of powers )، از مباحث اساسی اندیشه و فلسفه سیاسی میباشد که قدمت آن نیز محدود به نظریات سکولاری نوین نمیباشد، بلکه دست کم به دوران ارسطو بر میگردد که توسط اندیشمندانی چون جان لاک و منتسکیو (معروف به پدر تفکیک قوا)، سامان کاملتری یافت.
اسلام و جمهوری اسلامی ایران:
مقولهی "تفکیک قوا"، نه تنها ربطی به سکولاریسم ندارد، بلکه همیشه و در هر سازماندهی و تشکیلاتی مطرح بوده و هست. خواه نظام خانواده باشد، یا نظام اجتماع، یک کارخانه تولیدی باشد و یا یک مسابقه ورزشی و ... - اسلام غنی و عزیز نیز به طرق گوناگون در آیات و احادیث، به ضرورت نظم و سازماندهی، به ویژه در عرصهی امور اجتماعی، از جمله "فضا، سیاست و حکومت"، تصریح و تأکید نموده است. مقولههایی چون: نبوت، رسالت، ولایت، امامت، قضاوت، امت، سیاست، حکومت، مردم، نیروهای نظامی، نیروهای علمی ...، و تمامی احکام اجتماعی، دال بر همین تفکیک قوا، بر اساس استعدادها، قابلیتها، ارزشها، نیازها، شرایط، ضرورتها و ... میباشد.
بنابر این، هر نظامی (چه حکومتی، چه اقتصادی، چه آموزشی و ...) ناچار از سازماندهی و تفکیک قوا میباشد.
بانکداری:
اما، مقولهی بانکداری، بانکداری رَبَوی، بانکداری اسلامی و ... نیز مسائل مربوط به خود را دارد. به عنوان مثال: میدانیم که بانکداری نوین، از قرن پانزدهم به بعد شکل گرفت و از همان ابتدا نیز توسط قدرتهای استعمارگر [فرانسه _ اسپانیا_ پرتقال و انگلیس]، و متناسب با اهداف استعماری آنها هدفگذاری و سازماندهی شد و امروزه نیز قدرتهای اقتصادی، که قدرتهای سیاسی و فرهنگی را پدید آورده و اداره میکنند، به واسطه نظام بانکداری تصمیمات خود را بر جهان اِعمال میکنند؛ چنان که شاهدیم تمامی معاملات داخلی و خارجی، توسط بانکها انجام میپذیرد و تمامی تحریمها یا بلوکه کردن سرمایهها نیز توسط بانکها عملیاتی میشود.
بنابر این، نه تنها "بانکداری اسلامی"، هنوز به صورت "تئوری" تدوین کاملی ندارد و انتظار هم نمیرود که طی چهاردهه از استقرار یک نظام حکومتی (جمهوری اسلامی ایران)، تدوین گردد؛ بلکه نظام بانکداری جهان نیز به هم پیوسته است و ایجاد یک نظام مستقل و در ضمن حفظ ارتباطات و تعاملات با سایر بانکها، به این راحتی نیز ممکن نمیباشد.
سکولارها و رباخواران نظام جمهوری اسلامی ایران:
باید بسیار دقت نمود که «زیرساختها، ساختارها و شاکلهی نظام»، با افرادی که آن را اداره میکنند و یا در ادارهی آن نقشآفرینی دارند، بسیار متفاوت میباشد؛ چنان که نظام حکومتی امریکا، به حسب ظاهر، هم سکولار است و هم لیبرال دموکرات؛ اما حاکمان اقتصادی و سپس سیاسی و بالتبع فرهنگی آن، نه سکولار هستند و نه لیبرال و نه اهل دموکراسی.
بنابر این، اگر چه ساختار و شاکلهی نظام سیاسی و حکومتی این کشور، "اسلامی" میباشد، اما معنایش این نیست که اولاً "اسلام" مثل یک صاعقه یا جسم خارجی، از آسمان به زمین افتاده باشد و ثانیاً همه مسلمان شوند و طبق اندیشهها، آموزهها، اخلاق و احکام اسلام عمل نمایند.
از این رو، گاه در میان دولتمردان (در هر سه قوه) نیز افرادی وجود دارند که به رغم ادعای مسلمانی، تحت تأثیر "نفوذ" قرار گرفتهاند و رشد، پیشرفت و توسعه را نه تنها در گروی تقلید مو به مو از غرب میدانند، بلکه حتی مستلزم تسلیم، ذلت و نوکری نیز میدانند! هم چنین سرمایهداران کلانی وجود دارند که به رغم ظاهر مسلمانی، سود و منافع خود را در گروی نظامات اقتصادیِ متکی بر ربا، رانت، رشوه و ... میدانند! مردم نیز گاه به گمان رهایی از فشارهای اقتصادی و معیشتی و یا تحقق برخی از آمال و آرزوهایشان، به این افراد رویکرد مثبت نشان میدهند [در واقع فریبشان را میخورند] و آنها را بر خود حاکم میکنند! و البته به هنگام مواجهه با نتایج سوء، ارتش جنگ نرم، وارد میدان شده و میگوید: «جمهوری اسلامی!»
در هر حال "جمهوری اسلامی"، یعنی قرار گرفتن در خط اسلام و پیمودن مراحل رشد و کمال آن، که البته با توجه به تمامی دشمنیهای نظام سلطه، مستلزم استقامت، تلاش و پویایی میباشد.
مشارکت و همافزایی (سؤال کوتاه و نشانی لینک پاسخ، جهت ارسال به دوستان در فضای مجازی)
جمهوری اسلامی ایران، با غرب و سکولاریسم مخالف است، اما "تفکیک قوا" را از قوانین سکولار گرفته و بانکداری ربوی دارد؟!
کلمات کلیدی:
سیاسی