پایگاه پاسخگویی به سؤالات و شبهات (ایکس – شبهه): آن چه در مورد خدا میگویید، بر چه مبنایی استوار میباشد؟!
شاید بسیاری دقت ننموده باشند که اندیشههای فرق گوناگون از اهل سنت، [اعم از این که مذهب باشند (مانند حنفی و شافعی) و یا اندیشه باشند (مانند معتزلی و اشاعره]، در قالب سؤال و یا شبهه، القا و ترویج میگردد!
به عنوان مثال به ابتدای همین سؤال که زیرساخت اعتقادی برای سؤال بعدی میباشد دقت نمایید: « در مورد خدا میگوییم خدا کاری نمیکند که عدالت باشد، بلکه کاری که خدا میکند عدالت است !» - شاید به نظر برخی این جمله کمی زیبا نیز به نظر آید، اما واقعش این است که دیدگاه "اشاعره" در مورد عدل الهی میباشد! بنابر این، ابتدا یک اندیشه و باور اشعری را اثبات شده و درست فرض کرده و سپس با القای آن، سؤال دوم را مطرح کرده است!
الف – اشاعره میگویند: «هر چه خدا میکند، همان عدل است». این سخن ظاهر آراستهای دارد، اما به لحاظ تعریف حِکَمی، اشکال دارد و محل بحث است. چرا که تعریف و ملاک آنها برای «عدل»، فاعل است و نه فعل. در واقع بحث آنها این است که حق و باطلی وجود ندارد؛ حُسن و قبح عقلی وجود ندارد؛ بلکه "خوب" چون خدا گفته خوب شده و "بد" نیز چون خدا گفته بد شده است!
نتیجهی این تفکر چنین میشود که «اگر خداوند متعال به نیکوکار پاداش داد و بدکار را دچار عقوبت نمود، عین عدل است و اگر خلاف این نمود نیز عین عدل است، چرا که فاعل اوست»!
پس، با چنین تعریفی، کسی نمیتواند به صورت قطع و یقین بگوید: خداوند چون عادل است، نیکوکار را پاداش داده و بدکار را عقوبت مینماید؛ بلکه بر اساس این عقیده، خداوند کریم اگر عکس این نیز عمل نماید، عین عدل است! و چنین نظریهای با عقل ناسازگاری دارد.
ب – این نظریات، همان "نفی عقلانیت و نفی حُسن و قبح ذاتی" میباشد که امروزه در اندیشههای نوین غربی رواج یافته و تحت عناوینی چون: پست مدرن و پسا پست مدرن و ... مطرح و تبلیغ میگردد.
ج – حاصل این اندیشه، به غیر از نفی عقلانیت، حسن و قبح عقلی و ذاتی، ارزش و ضد ارزش و ...، نفی علم و حکمت الهی نیز میباشد. چرا که به حسب ظاهر، برای فاعل بودن خداوند متعال قداست قائل شده است، اما به حسب باطن، حکمت و عدالت خدا را نفی کرده است! مثل این که سلطانی بگوید: «در مُلک من، هیچ خوب و بدی وجود ندارد؛ بلکه من هر چه را خوب گفتم، همان خوب است و هر چه را بد گفتم همان بد است، اگر چه جایشان را تغییر دهم!»
د – بدیهی است که حاصل عملی این اندیشه نیز تضعیف اعتقاد، ایمان و انگیزه برای عمل صالح میباشد. چرا که هیچ ملاکی وجود ندارد و ممکن است که [العیاذ بالله]، خدا مؤمنان و نیکوکاران را به جهنم ببرد و کفار و منافقین را به بهشت ببرد و همان را عین عدل بخواند!
در واقع این اندیشه، زیرساخت "نفی اساس هدایت و کلّ دین و شریعت" میباشد.
اعتقاد شیعه:
شیعه میگوید: عدل صفت کمالیه است؛ چه معنای عدل در برابر معنای ظلم قرار گیرد و چه در برابر معنای ناهمگونی و ناتناسبی قرار گیرد. چرا که هم ظلم از ضعف، نقص و کاستی است و هم ناتناسبی از ضعف، نقص و کاستی (در علم و حکمت) میباشد. بنابر این، خداوند سبحان که هستی و کمال محض است، عادل است. نه ظلم میکند، نه کار بی حکمت مینماید و نه افعال بیتناسب و به هم ریخته از او صادر میگردد.
ما نه تنها نمیگوییم: «اگر خدا غیر از این هم بکند، همان عدل است، چون فاعلش خداوند میباشد»، بلکه اساساً چنین "اگر"ی را برای او متصور نمیگردیم، چرا که با سبوحیت (منزه و مبرا بودن از هر گونه عیب، ایراد، نقص، کاستی و نیستی) منافات دارد.
وقتی گفته میشود: «اگر غیر از این را نیز انجام دهد ...»، یعنی احتمالش وجود دارد! پس علم، حکمت و نظمی هم در کار نیست! و این تصور، نه تنها با اصل "توحید" سازگاری ندارد، بلکه هدایت تشریعی را نیز بیمعنا میکند!
بنابر این ما میگوییم: خداوند سبحان حق است، جز حق نمیگوید و انجام نمیدهد و نظام آفرینش را نیز بر "حق" آفریده است. لذا علم، حکمت، نظم و بالتبع قانونمندی بر آن حاکم میباشد. هر چیزی اندازهای دارد، پس حُسن و قبح ذاتی وجود دارد و هدایت نیز بر اساس همان اندازهها (قَدَرها) انجام میپذیرد؛ در نتیجه پاداش و عقوبت نیز بر اساس و متناسب با همان اندازهها خواهد بود و این میشود "عدل".
عصمت:
پیش از این بحث شد که تلاش بسیار گستردهای برای نفی عصمت پیامبر اکرم صلوات الله علیه و آله، انجام میپذیرد (1) و این مهمتر از اصل بحث است که تأمل کنیم "چرا"؟ هدف چیست و چه مقاصدی را دنبال میکنند؟!
در این بحث نیز یک دیدگاه "اشاعره"، به عنوان اصل مسلم، پایه و زیرساخت قرار گرفته تا مبتنی بر آن، عصمت به چالش کشیده شود! سؤال این میشود که «آیا معصوم کار خوب میکند، یا هر چه او کرد، چون او انجام داده خوب است؟!»
باز هم یعنی: خوب و بدی وجود ندارد، حسن و قبح ذاتی و عقلی وجود ندارد، عقلانیت نیز وجود ندارد ...! یک نفر آمده، که هر چه او انجام دهد، همان خوب است، اگر چه کار بدی انجام دهد؟!
بدیهی است که با این نظریه، نه تنها (چنان که بیان گردید) کلّ دین و هدایت بیمعنا میشود، بلکه سعی در این است که "عصمت" نفی شود و افعال جبری نیز القا شود.
آنگاه که قاعده، اندازه، حدود، نظم و حساب و کتابی در کار نباشد و یک نفر هر چه کرد، همان خوب باشد که دیگر "عصمت" موضوعیت ندارد و اگر هم داشته باشد، جبر است و ارزشی ندارد!
بنابر این، اگر چه ما میگوییم: پیامبر اکرم صلوات الله علیه و آله معصوم هستند، پس کار بد نمیکنند، در نتیجه، آن چه از گفتار و کردار از ایشان صادر شده، همه حق و خوب است؛ اما معنایش این نیست که چون ایشان انجام داده خوب شده است، بلکه معنایش این است که ایشان بر اساس عقل، وحی، اختیار و ارادهی خویش، بر حق عمل کرده است و خروج از حق و عدالت برای معصوم متصور نمیباشد.
مشارکت و همافزایی (سؤال کوتاه و نشانی لینک پاسخ، جهت ارسال به دوستان در فضای مجازی)
ما نمیگوییم خدا عادل است، بلکه میگوییم: آن چه او میکند، همان عدل است. آیا در مورد عصمت پبامبر اکرم (ص) نیز همین طور است؟
http://www.x-shobhe.com/shobhe/8214.html
کلمات کلیدی:
اعتقادی توحید ولایت (امام علی) عدل