محرومیت از هدایت و لذات معنوی برای سایر کشورها (ملتها) چگونه توجیه میشود؟ (کارشناسی قرآن و حدیث / رفسنجان)
پایگاه پاسخگویی به سؤالات و شبهات (ایکس – شبهه): انسان، در محضر الله جلّ جلاله، انسان است و ایرانی و خارجی ندارد. این انسانها هستند که با مرزبندیها قومی، نژادی، قبیلهای، جغرافیایی و حتی فاصلههای طبقاتی، به دور خود مرز کشیدهاند و خود را در آن محصور و محبوس نمودهاند. مرز پروردگار عالَم برای انسان، همان ایمان و تقوای الهی میباشد، چنان که فرمود برای شما نیز چنین باشد:
« يَا أَيُّهَا النَّاسُ إِنَّا خَلَقْنَاكُمْ مِنْ ذَكَرٍ وَأُنْثَى وَجَعَلْنَاكُمْ شُعُوبًا وَقَبَائِلَ لِتَعَارَفُوا إِنَّ أَكْرَمَكُمْ عِنْدَ اللَّهِ أَتْقَاكُمْ إِنَّ اللَّهَ عَلِيمٌ خَبِيرٌ » (الحجرات)
ترجمه: ای مردم! ما شما را از یک مرد و زن آفریدیم و شما را تیرهها و قبیلهها قرار دادیم تا یکدیگر را بشناسید؛ (اینها ملاک امتیاز نیست،) گرامیترین شما نزد خداوند با تقواترین شماست؛ خداوند دانا و آگاه است!
از اینرو، نعمات مادی و معنوی پروردگار منّان، به ویژه نعمت هدایت که مستلزم به کارگیری از "عقل" در شناخت و تعلیم وحی میباشد، برای همگان میباشد؛ منتهی برخی میپذیرند و برخی دیگر خود یا دیگران را محروم میسازند.
الف – امروزه، جهان خارج از مرزهای کشورهای اسلامی را در نظر بگیرید. جمع کثیری از مردم [به ویژه در شرق آسیا، مانند چین، ژاپن و ...]، بودایی و هندو هستند – جمع کثیر دیگری در اروپا و امریکا، مسیحی و عدهی معدودی نیز یهودی هستند. این در حالی است که زادگاه بودا، نپال بوده و زادگاه حضرات موسی و عیسی علیهما السلام، فلسطین بوده است. پس گرایش آنها، ربطی به ملیت خودشان یا پیامبر و دینشان نداشته و ندارد.
ب – هم چنین در داخل کشورهای غیر مسلمان، جمع کثیری مسلمان هستند و در داخل کشورهای اسلامی نیز عدهای مسیحی، یهودی، زرتشتی ... و حتی کافر، مشرک و شیطانپرست هستند؛ و در تمامی نقاط جهان، گرویدگان به ادیان مدرن که تحت عنوان "ایسم"ها به بازار دینگرایی فطری مردمان عرضه شدهاند، کم نمیباشد.
*** - بنابر این، هم مُدرکات عقلی برای همگان وجود دارد – هم کشفیات علمی در اختیار همگان قرار گرفته است – و هم ابلاغ "وحی" به همگان رسیده و یا دست کم قابل دسترسی میباشد. لذا هر شخص یا جامعهای، به هر سو رود، به انتخاب خودش رفته است و در این میان، آنان که با تعقل، تفکر، بصیرت، علم، دانش، توجه و میل، به عالَم نگریستند و حقایق آن را آنگونه که هست شناختند (جهانبینی) و بالتبع از گرایش و بندگی طاغوت اجتناب نموده و به الوهیت و ربوبیت "الله جلّ جلاله" روی آورده و "ولایت" او را گردن نهادند، به سعادت میرسند و لذتش را میبرند. چنان که فرمود:
« لَا إِكْرَاهَ فِي الدِّينِ قَدْ تَبَيَّنَ الرُّشْدُ مِنَ الْغَيِّ فَمَنْ يَكْفُرْ بِالطَّاغُوتِ وَيُؤْمِنْ بِاللَّهِ فَقَدِ اسْتَمْسَكَ بِالْعُرْوَةِ الْوُثْقَى لَا انْفِصَامَ لَهَا وَاللَّهُ سَمِيعٌ عَلِيمٌ » (البقره، 256)
ترجمه: در قبول دین، اکراهی نیست. (زیرا) راه درست از راه انحرافی، روشن شده است. بنابر این، کسی که به طاغوت [= بت و شیطان، و هر موجود طغیانگر] کافر شود و به خدا ایمان آورد، به دستگیره محکمی چنگ زده است، که گسستن برای آن نیست. و خداوند، شنوا و داناست.
لذات معنوی:
لذات معنوی، ابتدا به ساکن اینها نیستند که کسی (جامعهای)، اهل نماز، روزه، حج، حفظ و قرائت قرآن کریم، دعا، زیارت و حتی رعایت حلال و حرام در تمامی شئون و امور زندگی خود باشد، این کارها را خوارج، منافقین، امثال وهابیها و داعشیها و ... نیز در طول زمان انجام داده و میدهند؛ بلکه لذت اصلی، در شناخت و بندگی خالق عالم هستی، إله و معبود حقیقی و نیز ایمان به بازگشت به سوی او میباشد. اگر کسی به این درجه از شعور و عقلانیت رسید، از قیود بندگی هوای نفس خود و دیگران رهایی یافت، از جهالت فاصله گرفت، هدفدار و با برنامه زندگی نمود، به جای عبادت معبودهای جعلی، خداوند سبحان را عبادت میکند و به سایر لذات معنوی حقیقی نیز میرسد. لذا پیامبر اکرم صلوات الله علیه و آله فرمودند: « یا ایها الناس قولوا لا اله الا الله تفلحوا – ای مردم! بگویید الهی نیست جز الله، تا رستگار شوید » و به امر خداوند متعال، پیروان ادیان دیگر را نیز به همین کلمه «توحید» دعوت نمود:
« قُلْ يَا أَهْلَ الْكِتَابِ تَعَالَوْا إِلَى كَلِمَةٍ سَوَاءٍ بَيْنَنَا وَبَيْنَكُمْ أَلَّا نَعْبُدَ إِلَّا اللَّهَ وَلَا نُشْرِكَ بِهِ شَيْئًا وَلَا يَتَّخِذَ بَعْضُنَا بَعْضًا أَرْبَابًا مِنْ دُونِ اللَّهِ فَإِنْ تَوَلَّوْا فَقُولُوا اشْهَدُوا بِأَنَّا مُسْلِمُونَ » (آلعمران، 64)
ترجمه: بگو: «ای اهل کتاب! بیایید به سوی سخنی که میان ما و شما یکسان است؛ که جز خداوند یگانه را نپرستیم و چیزی را همتای او قرار ندهیم؛ و بعضی از ما، بعضی دیگر را -غیر از خدای یگانه- به خدایی نپذیرد.» هرگاه (از این دعوت،) سرباز زنند، بگویید: «گواه باشید که ما مسلمانیم!»
هُوَ الحَقّ:
بنابر این، لذت اصلی عقلی، فطری، قلبی، جانی و روحی (معنوی) انسان، در حقشناسی – حقپرستی – حقدوستی و حقخواهی میباشد. الله جلّ جلاله حق است و به جز او هر چیز دیگری برای بندگی و شریک گرفتن، باطل است:
« ذَلِكَ بِأَنَّ اللَّهَ هُوَ الْحَقُّ وَأَنَّ مَا يَدْعُونَ مِنْ دُونِهِ هُوَ الْبَاطِلُ وَأَنَّ اللَّهَ هُوَ الْعَلِيُّ الْكَبِيرُ » (الحج، 62)
ترجمه: این بخاطر آن است که خداوند حقّ است؛ و آنچه را غیر از او میخوانند باطل است؛ و خداوند بلندمقام و بزرگ است!
و کسی که پروردگار، إله و ربّ حق گروید، به پیامبر و دین حق او نیز میگرود:
« هُوَ الَّذِي أَرْسَلَ رَسُولَهُ بِالْهُدَى وَدِينِ الْحَقِّ لِيُظْهِرَهُ عَلَى الدِّينِ كُلِّهِ وَكَفَى بِاللَّهِ شَهِيدًا » (الفتح، 28)
ترجمه: او کسی است که رسولش را با هدایت و دین حق فرستاده تا آن را بر همه ادایان پیروز کند؛ و کافی است که خدا گواه این موضوع باشد!
موانع هدایت:
خداوند متعال اسباب هدایت را در درون و برون فراهم میسازد، که او حکیم و هادی هست؛ اما، این انسانها هستند که برای خود و دیگران، موانع روشنگری، رشد علمی، بصیرت، آگاهی و هدایت را ایجاد میکنند!
بنابر این، هر شخصی و هر جامعهای، باید خودش تلاش فکری و عملی نماید، تا این موانع را بشناسد و با عزم جدی، از میان بردارد و مرتفع سازد.
شاید به حسب ظاهر، موانع بیشمار باشند؛ اما زیرساختهای روشنی دارند که در قرآن کریم بیان شده است:
تکبر:
اصلیترین عامل انحراف هر شخص و جامعهای، "تکبر" است، چنان که سبب انحراف ابلیس لعین تکبر بود.
متکبر در عین حال که بندگی صدها رب و ارباب را میکند، از پذیرش حق سرباز میزند.
متکبر به جای آن که به دلایل عقلی توجه کند و اگر مخالفتی دارد، با استدلال عقلی بیان دارد، میگوید: «چرا او باید پیامبر باشد، و من نیز باید از او تبعیت و اطاعت کنم؟! او که بشری مثل ما میباشد! پس، اگر قرار است کسی از جانب حق تعالی برای هدایت ما بیاید، باید غیر از ما و فوق ما (مثل ملائکه) باشد! »
« وَمَا مَنَعَ النَّاسَ أَنْ يُؤْمِنُوا إِذْ جَاءَهُمُ الْهُدَى إِلَّا أَنْ قَالُوا أَبَعَثَ اللَّهُ بَشَرًا رَسُولًا » (الإسراء، 94)
ترجمه: تنها چیزی که بعد از آمدن هدایت مانع شد مردم ایمان بیاورند، این بود (که از روی تکبر، نادانی و بیخبری) گفتند: «آیا خداوند بشری را به عنوان رسول فرستاده است؟!»
سنتگرایی:
اگر چه برخی از کفار و مشرکین، دین را متعلق به چهارده قرن پیش و مسلمانان را مرتجع میخوانند، اما خودشان "سنتگرا و مرتجع" میباشند، چرا که شناخت، باور و ایمان، کار عقل و قلب است و سابقهی کفر و شرک، دست کم به خلقت حضرت آدم علیه السلام و تکبر ابلیس لعین میرسد؛ و جالب آن که اگر تمامی زیرساختها و اصول فکری و ادعاهای کفار جدید را مطالعه کنید، مشاهده میکنید که به رغم ژست روشنفکری، هیچ سخن جدیدی ندارند و همان را میگویند که گذشتگان میگفتند و اینها به همان گذشتگانشان تأسی دارند:
« وَمَا مَنَعَ النَّاسَ أَنْ يُؤْمِنُوا إِذْ جَاءَهُمُ الْهُدَى وَيَسْتَغْفِرُوا رَبَّهُمْ إِلَّا أَنْ تَأْتِيَهُمْ سُنَّةُ الْأَوَّلِينَ أَوْ يَأْتِيَهُمُ الْعَذَابُ قُبُلًا »(الکهف، 55)
ترجمه: و چیزی مردم را بازنداشت از اینکه - وقتی هدایت به سراغشان آمد - ایمان بیاورند و از پروردگارشان طلب آمرزش کنند، جز اینکه (خیرهسری کردند؛ گویی میخواستند) سرنوشت پیشینیان برای آنان بیاید، یا عذاب (الهی) در برابرشان قرار گیرد!
باطلگرایی و استهزاء:
علت سوم که مبتنی بر همان دو سبب پیشین است، "باطلگرایی" و جدل بیمورد دربارهی حق از یک سو و استهزاء و مسخره کردن حقایق، مقدسات و اهل ایمان از سوی دیگر میباشد
علت سوم که مبتنی بر همان دو سبب پیشین است، "باطلگرایی" و جدل بیمورد دربارهی حق از یک سو و استهزاء و مسخره کردن حقایق، مقدسات و اهل ایمان از سوی دیگر میباشد. چنان که فرمود:
« وَمَا نُرْسِلُ الْمُرْسَلِينَ إِلَّا مُبَشِّرِينَ وَمُنْذِرِينَ وَيُجَادِلُ الَّذِينَ كَفَرُوا بِالْبَاطِلِ لِيُدْحِضُوا بِهِ الْحَقَّ وَاتَّخَذُوا آيَاتِي وَمَا أُنْذِرُوا هُزُوًا » (الکهف، 56)
ترجمه: ما پیامبران را، جز بعنوان بشارت دهنده و انذار کننده، نمیفرستیم؛ اما کافران همواره مجادله به باطل میکنند، تا (به گمان خود،) حق را بوسیله آن از میان بردارند! و آیات ما، و مجازاتهایی را که به آنان وعده داده شده است، به باد مسخره گرفتند!
***- نتیجه آن که حق و راه حق روشن است و کسانی که به آن نگروند و به مخالفت، مجادله و مخاصمه برخیزند، نه تنها هیچ گاه وارد عوالم معنویت نمیشوند که لذتش را ببرند، بلکه لذات زودگذر دنیوی نیز ضررها و خسرانهای خود را بر آنان تحمیل میکند، چرا که نظام هستی، با هیچ مخالفتی، متغیر نمیگردد، کسی نمیتواند خداوند سبحان یا نظام هستی را به عجز و تسلیم درآورد؛ اگر چه همگان کافر شوند.
« وَمَا أَنْتُمْ بِمُعْجِزِينَ فِي الْأَرْضِ وَلَا فِي السَّمَاءِ وَمَا لَكُمْ مِنْ دُونِ اللَّهِ مِنْ وَلِيٍّ وَلَا نَصِيرٍ » (العنکبوت، 22)
ترجمه: و شما نه در زمين و نه در آسمان درمانده كننده [او] نيستيد و جز خدا براى شما يار و ياورى نيست.
مشارکت و همافزایی (سؤال کوتاه و نشانی لینک پاسخ، جهت ارسال به دوستان در فضای مجازی)
محرومیت از هدایت و لذات معنوی برای سایر کشورها (ملتها) چگونه توجیه میشود؟
http://www.x-shobhe.com/shobhe/8269.html
- تعداد بازدید : 1948
- 16 آذر 1395
- نسخه قابل چاپ
- اشتراک گذاری
کلمات کلیدی: اعتقادی توحید