آیت الله سیدمحمدمهدی میرباقری: تحقیر، فریفتگی و انحلال - سه گام برای نفوذ در جنگ نرم
آنچه پیش رو دارید متن سخنرانی آیت الله سیدمحمدمهدی میرباقری در جمع مردم حزب اللهی کرج است که به تاریخ 10 دی ماه 94 برگزار شده است. ایشان در این بحث به شئون بحث نفوذ در جریان اسلام اشاره کرده و ریشه های ان را توضیح می دهند و راهکار مصونیت از این مسئله را در انقلاب بحث کرده اند.
آیت الله سیدمحمدمهدی میرباقری:
... غرب در طول چند قرن یک تمدن ایجاد کرده است؛ البته غرب سوابق تاریخی دارد؛ اما در دوران جدید یعنی رنسانس در طول چند دهه یک تمدن ایجاد کرده است؛ این تمدن دارای ایدئولوژی، گرایشات و ایدههای اساسی است؛ ایده اساسیاش اصالت دادن به انسان در مقابل خداست؛ یعنی به جای اینکه حق را بر مدار خدا تعریف کند، بر مدار خود انسان تعریف میکند! انسان گرایی نه به معنی کرامت انسان، انسان گرایی به معنی اینکه خود انسان اصل است.
انبیاء و ادیان آمدند و گفتند: خدا اصل است، باید خدا را پرستید، همه در مقابل او خاضع باشید، او مدار حق است نه خود انسان مدار حق باشد. انبیاء گفتهاند که از طریق وحی باید راه سعادتان را بشناسید. اما آنها گفتند نیازی به وحی نیست و عقلانیت خود بشر کفایت میکند. ما به عقل خودمان تکیه میکنیم و نیازی به هدایت انبیاء نیست.
اینها روح ایدههای آنها است. انسان باید در مقابل تقیداتی که ادیان و مذاهب میآورند آزاد باشد؛ اینها اصول تفکر آنها، بلکه عمیقتر، اصول ایدئولوژی آنها و ایدهها و آرمانهایی است که برای بشر تعریف کردهاند.
بعضیها هم به دنبال آن فلسفههایی درست کردند؛ بعد به اصطلاح خودشان متناسب با این مکتب و یا تفکر فلسفی، دانش و تکنولوژی درست کرده و ساختارهای اجتماعی را تغییر دادهاند؛ به قول خودشان چندین انقلاب اتفاق افتاده است؛ انقلاب فلسفی، انقلاب علمی ، انقلاب صنعتی و یک جامعه استوار بر آن ایدهها و آن عقلانیت درست کردهاند؛ بعد وقتی در اروپا به نقطه اوج خودش رسید، نمود این تمدن را در آمریکا بازسازی کردند.
آنگاه نفوذ از مسیر تحقیر ملتها در مقابل این تمدن آغاز شد؛ تحقق این کار سه گام دارد: تحقیر، ایجاد فریفتگی و سپس منحل کردن یک ملت درون جامعه غربی یا درون جامعه جهانی .
نمایش مظاهر تمدن غرب ابزار تحقیر
تحقیر چیست؟ یعنی ابتدا ما را با مظاهر پیچیدهای از تمدن خودشان مواجه میکنند؛ مانند نظم شدید و سرعت و دقت تکنولوژی که ایجاد کردهاند؛ گاهی محصولات آنها میآمده، گاهی آدمهایی میآمدند؛ صنعت توریسم خود یک ابزار انتقال فرهنگ است؛ بعضی هم میرفتند و این مظاهر تمدن غرب را میدیدند و در مقایسه با کشور خودشان میگفتند: چقدر جامعه ما دچار بی نظمی و بحران است! اتوبوسهای ما نیم ساعت انسان را معطل میکنند؛ شخصی میگفت: آنجا قطار در ایستگاه مترو با اختلاف سه ثانیه توقف می کند؛ یا میگفت من ایستگاههای مترو اش را دست کشیدم ـ آن موقع مترو هنوز در ایران نیامده بود. حالا امروز آمده دیدهایم خیلی چیز مهمی نیست ـ دیدم گرد و غبار ندارد، تمیز است؛ نظام خیابانی آنها بی نظیر است.
یک مقدار بروید جلوتر، عدالت مکتب سرمایه داری و تأمین اجتماعی و یک مقدار بروید جلوتر آنهایی که میروند دانشگاهها را میبینند و کتابخانههای یک میلیونی الکترونیکی و بعد هم فلسفههای غرب و در مقابل آن احساس حقارت میکنند؛ ملتها را با مظاهر تمدن خودشان مواجه میکردند.
ابتدا یک عده که بیشتر شخصیتهای درباری بودند از دربار قاجار رفتند اروپا را دیدند و برگشتند و احساس کردند که ما یک ملت عقب افتاده و آنها پیشرفته هستند؛ باید سعی کنیم همه چیز خود را مثل آنها کنیم!
از این عمیقتر، یک دانشگاههایی در جهان درست کردند، برای همین کار به همین منظور که مهمترینش سوربن فرانسه ، آکسفورد و هاروارد است؛ عدهای از نخبگان و مستعدین و شخصیتهایی که در دنیای اسلام و کشورهای دیگر هستند که از استعداد و توانایهای خوب ذهنی برخودار هستند را آنجا بردند و در کنار آموزشهای رسمی، آرام آرام آنها را با روح تمدن غرب آشنا کردند و بعد اینها را به کشورهای خودشان برگردانند؛ اینها وقتی در مقابل تمدن غرب قرار گرفتند احساس حقارت کردند!
این احساس حقارت موجب شد که کم کم گفتند ما باید ملتهای خودمان و کشور را متحول کنیم؛ به گونهای که مثل آنها زندگی کنند؛ مثل آنها بیندیشند؛ مثل آنها عمل کنند.
در ایران تقی زادهها و ملکم خانها رفتند غرب را دیدند و گفتند: ما از مغز سر تا نوک پایمان باید غربی شود!!
هیچ دولتی حق ندارد یک ملت را یک امت را در مقابل دستآوردهای دشمن تحقیر کند
دولتها جابجا میشوند؛ این دولت میرود، آن دولت میآید؛ همیشه همین طور بوده است. در کشور خودمان هم دولتها جابجا میشوند. این مهم نیست کسی میرود، کس دیگر میآید؛ تفکرها هم مختلف است تا اینجا اشکالی ندارد؛ ولی هیچ دولتی حق ندارد یک ملت را یک امت را در مقابل دستآوردهای دشمن تحقیر کند؛ این گناه نابخشودنی است؛ آدمی که تحقیر شده در خیابان یک چاله می بیند اولش به همه حاکمان منطقهای و شهردار هر چه به دهنش میآید میگوید، کم کم میرود سراغ دولت مرکزی، یک خورده جلوتر سراغ اسلام میرود [و] میگوید اسلام نمیتواند؛ چون داخل یک چاله افتاده است! ولی اگر انسان تحقیر نشده باشد، اعتماد به نفس داشته باشد، یک خندق هم ببیند، میگوید مهم نیست این خندق را پر میکنیم؛ کاری که امام(ره) کردند همین است؛ اعتماد به نفس و توکل به خداوند ایجاد کردند.
دشمن در نقطه مقابل مردم را تحقیر میکند؛ اما خیلی بد است که خودیها هم یک ملت را تحقیر کنند؛ برخی الان می گویند: «ما غیر از آبگوشت بزباش چیزی نمیتوانیم تولید کنیم» یا «آمریکا اگر یک دکمه را بزند همة قدرت نظامی ما را زیر و زبر میکند» یا «آب شرب ما هم درگرو ارتباط با آنها است»! این تحقیر ملت است؛ این خیلی زشت است، این ربطی به اختلاف نظرها و سلیقهها ندارد؛ با همه اختلاف نظرها به هیچ وجه حق ندارید ملت را در مقابل تمدن غرب تحقیر کنید.
سفرای فرهنگی غرب عوامل فریفتگی
غرب این کار را خودش کرده است. گاهی محصولاتش را اینجا فرستاده است؛ گاهی توریستهایی رفته اند بازدید کرده اند؛ گاهی از این عمیق تر، نخبگانی رفته اند آنجا سالها تحصیل کردهاند، این ارتباطات را درست کردهاند برای اینکه انسانها را در تمدن غرب منحل کنند؛ از نظر آنها آدمهایی که میروند آنجا و برمیگردند سفرای فرهنگی آنها هستند!
احتیاجی نیست نفوذی یا جاسوس باشد؛ بعضی از افرادی که آنجا درس خواندهاند وقتی بر میگردند، افتخار میکنند که کشور خود را به کشوری غربی تبدیل کند؛ میپذیرند که آنها پیشرفتهاند و ما عقب افتادهایم! ادبیات استعماری را قبول میکنند
احتیاجی نیست نفوذی یا جاسوس باشد؛ بعضی از افرادی که آنجا درس خواندهاند وقتی بر میگردند، افتخار میکنند که کشور خود را به کشوری غربی تبدیل کند؛ میپذیرند که آنها پیشرفتهاند و ما عقب افتادهایم! ادبیات استعماری را قبول میکنند!
اگر یک دانشمند، یک جامعه، یک ملت خودش و بالاتر از آن نخبگانش قبول کردند که ما عقب افتادهایم و آنها پیشرفتهاند، به این نتیجهای میرسند که باید آنها را قبله خودمان قرار دهیم!
این تحقیر گاهی تا جایی پیش رفته است که همه سنتهای خودی و همه فرهنگ تاریخی خود را تحقیر کردند.
بعضی در آغاز غربزدگی در ایران گفتند: ما اصلاً باید یک نسلی از جوانها را از نو بسازیم؛ از طفولیت از جامعه ایران جدایشان کنیم. در منطقهای خاص باشند و دانشمندان و اساتید غربی آنها را با تفکر غربی تربیت کنند؛ بعد اینها را بر سر مسندها بگذاریم که کشور را متحول کنیم؛ از مغز سر تا نوک پای ما باید غربی شود!
گاهی از این بالاتر، سراغ مذهب رفتهاند و دین و مذاهب را تحقیر کردند؛ حجاب را تحقیر کردند؛ روابط اجتماعی ما را تحقیر کردند؛ اصل دینداری را تحقیر کردند؛ در طول این چندصد سال، مکاتب غربی آمدهاند دست به دست هم داده اند ما را در مقابل تمدن غرب تحقیر کردند. در دورة رضاخان به زور چادر را از سر زنان برداشتند و لباس مردان را تغییر داده و متحد الشکل کردند؛ حتی گاهی با میخ کلاه را بر سر مردان کوبیدند. در آذربایجان و ترکیه هم همین کار را کردند؛ به زور لباس اروپایی به تن مردم کردند؛ به زور چادر از سر بانوان ما برداشتند!
ولی چندی بعد در دورهی پهلوی دوم این را نمیبینید؛ از طریق تحقیر یک ملت در مقابل تمدن غرب کاری میکنند که فرد افتخار میکند که مدل لباسش اروپایی است؛ یک زن مسلمان افتخار میکند که از ژورنالهای اروپایی مدل لباس میگیرد!
در همین کشور خود ما هم همین است؛ بسیاری از بانوان مسلمان ی که در دههی پنجاه به دانشگاه میرفتند، محجبه داخل میرفتند و بی حجاب بیرون میآمدند. کسی مجبورشان نمیکرد؛ بلکه تحقیرشان میکردند؛ حجاب و پوشش اسلامی علامت عقب افتادگی، تحجر و امثال اینها بود. و عریان گرایی، مدل اروپایی پوشیدن و آزادی روابط دختر و پسر علامت پیشرفت و توسعه و عقلانیت و دانش و علم و متفکر بودن!!
برنامه ریزی توسعه غربی، مسیر انحلال در جامعه جهانی
وقتی ملتی این گونه تحقیر می شود طبیعی است هویت خود را از دست میدهد؛ قدم اول تحقیر ملت این است که ارزشها، خداپرستی، ایمان، اعتقاد به خدا، باورها و سنتهایشان را تحقیر کنند. بعد آرام آرام وقتی تحقیر شدی و خودت را هیچ دیدی و آنها را همه چیز، آرام آرام فریفته آن تمدن میشوی؛ وقتی فریفته شدی قدم به قدم با پای خودت در آن تمدن منحل میشوی.
[جنگ نرم]: این می شود جنگ نرم و نفوذ نرم؛ خوب این کار را در کشورهای اسلامی مهندسی کردهاند؛ مصر به یک شکل، ترکیه به یک شکل و در ایران به یک شکل دیگر؛ اول صنایع نظامی آنها آمد و به دنبالش دارالفنونها آمدند؛ سپس ساختار سیاسی تغییر کرد؛ یعنی انقلاب مشروطه شد؛ در ایران مشروطه هم نوعی از نفوذ غرب در فرآیندهای اجتماعی و در تحولات اجتماعی ماست، بعد آرام آرام در کودتای 29 اسفند پهلوی میآید و سعی میکند به طور کلی روابط کشور را تغییر دهد؛ یک دولت به شکل دولت مدرن اروپایی به پا کند.
بعد از آن جنگ اول جهانی در آن کنفرانسی که سران سه قدرت برندهی جنگ جهانی به تهران آمدند و بدون هماهنگی با دولت وقت یعنی شاه وقت ایران جلسه تشکیل دادند و تصمیماتی گرفتند؛ من گمان میکنم یکی از تصمیمات آنها این بود که ایران یکی از قطبهای توسعه منطقه شود تا خط ارتباط تمدن غرب با منطقه باشد؛ حالا به اصطلاح سیاسی یا نظامی ژاندارم منطقه باشد؛ ولی وجه فرهنگیاش الگوی جوامع در منطقه است.
برنامهریزی برای توسعه در ایران را شروع کردند؛ حتی یک گروه مشاور از بانوان از آمریکا برای برنامه ریزی زنان آمدند. بعد از جنگ جهانی در بین کشورهایی که از جنگ آسیب دیدند سومین کشوری که این برنامه ریزی توسعه را در آن شروع کردند ایران است، اول فرانسه و ژاپن و بعد هم ایران؛ حتی تحولاتی که آرام آرام در ایران شروع کردند به گونهای شد که وقتی شهردار سئول به تهران آمد تا قرارداد ببندد گفت: ای کاش سئول هم مثل تهران میشد؛ یعنی تلاش کردند یک مدل کاملاً غربی و یک نمونه از الگوی توسعه غربی را در ایران پیاده کنند و در این الگوی توسعهی غربی، آرام آرام فرهنگ مذهبی و ملی ما را منحل کنند. یعنی از منظر آنها تمدن جدید غربی یک پدیده به هم پیوسته است؛ اگر نظم خیابانیاش بیاید، اگر ساختارهای مدرن سیاسی و اقتصادی اش بیاید، حتماً فرهنگ و سبک زندگی و اعتقادات متناسب با خودش را هم میآورد؛ این گونه نیست که شما بتوانید توسعهی غربی را پیاده کنید؛ ولی اسلام و اخلاق اسلامی و مناسبات اسلامی باشد، توسعه غربی هم باشد، این شدنی نیست.
از نظر آنها، اسلام دین دورانهای گذشته بشر است. اگر توسعه میآید باید با همه ابعادش بیاید. اینها یک چنین الگویی در ایران آوردهاند. تا سال 38 هم پیگیری کردند بعد هم ادامه دادند؛ انقلاب سفید و امثال اینها را پیاده کردند. ولی در پایان سال 38 به نتیجهای رسیدند و اعلام کردند که در ساختار ایران موانعی در مقابل توسعه وجود دارد و به راحتی توسعه غربی را نمیپذیرد؛ یعنی اینها خواستند این ملت را تحقیر کنند؛ آرام آرام هویت و فرهنگ و تمدن آنها را در درون تمدن خودشان منحل کنند؛ ما بشویم یکی از اقوام اروپا، مثل آنها بیندیشیم، مثل آنها زندگی کنیم، وابسته به نظام جهانی که آنها تعریف میکنند باشیم؛ یک قدرت منطقهای در خدمت قدرت جهانی غرب.
این پیچیدهترین راه نفوذ است. مدرنترین نوع استعمار است. از طریق صادرات علم مدرن غربی، تکنولوژی، ساختارهای اجتماعی کشور را به کشور دیگری که در خدمت فرهنگ آنهاست تبدیل میکنند
این پیچیدهترین راه نفوذ است. مدرنترین نوع استعمار است. از طریق صادرات علم مدرن غربی، تکنولوژی، ساختارهای اجتماعی کشور را به کشور دیگری که در خدمت فرهنگ آنهاست تبدیل میکنند؛ مثل آنها میخورند، مثل آنها میپوشند، مثل آنها ازدواج میکنند، مثل آنها روابط اجتماعی دارند، شهرشان را مثل آنها می سازند، خانه شان را مثل آنها می سازند، مثل آنها لباس میپوشند، الگوی خوراک و پوشاک و مسکن و روابط اجتماعی شان همه را از آنجا میگیرند؛ یعنی سبک زندگی شان کاملاً منحل میشود.
این کاری است که غرب دنبال میکرد؛ اما خوشبختانه به یک سد عظیمی خوردند که خودشان هم متوجه شدند و گفتند ما فلسفه و دانش غربی و تکنولوژی غربی را در اروپا تولید کردیم؛ سپس در امریکا نمونه سازی کردیم و بعد با این نمونه به سمت همهی فرهنگها رفتیم و در همه فرهنگها نفوذ کرده و منحلشان کردیم؛ اما به اسلام که برخوردیم آن هم اسلام از نوع اسلام اهل بیت علیهم السلام در مقابل ما مقاومت کرده است ... .
منبع:
پایگاه اطلاعرسانی آیت الله سید محمد مهدی میرباقری
- تعداد بازدید : 4140
- 2 دی 1395
- نسخه قابل چاپ
- اشتراک گذاری
کلمات کلیدی: در محضر استاد جنگ نرم