آیا چیزی به اسم "روانشناسی اسلامی" داریم و یا روانشناسی فقط مربوط به همان چیزی میشود که از منابع غربی، در دانشگاهها تدریس میگردد؟ تفاوت این دو روانشناسی در چیست و اینکه آیا با وجود روانشناسی اسلامی، دیگر نیازی به روانشناسی رایج و غربی نمیباشد؟
پایگاه پاسخگویی به سؤالات و شبهات (ایکس – شبهه): اگر آدمی "روان" دارد و این روان در سلامت او و نیز مواضع و بالتبع رفتارهای او نقشآفرین میباشد، پس حتماً در علوم اسلامی [قرآن و حدیث]، مورد بحث قرار گرفته و چگونگیهای آن تشریح شده است؛ چرا که دین خدا، برای هدایت و رشد به سوی کمال و تقرب به کمال محض آمده است و این هدف، فقط با کمال اخلاق [بهترین مواضع نظری و عملی] که موضوع اصلی روانشناسی است، محقق میگردد.
قرآن کریم، ضمن آن که کتاب شناخت اصول نظری و اعتقادی [توحید، نبوت و معاد] میباشد، کتاب انسانشناسی، اخلاق نظری و اخلاق عملی نیز میباشد، لذا هم انسان را به جمیع جهات معرفی کرده است و هم امر نموده که باید در این تعاریف، شاخصها، ویژگیها، بیان دردها و درمانها و خلاصه چه باید کردها و چه نباید کردهایش، تعقل شود. چنان که فرمود:
« لَقَدْ أَنْزَلْنَا إِلَيْكُمْ كِتَابًا فِيهِ ذِكْرُكُمْ أَفَلَا تَعْقِلُونَ » (الأنبیاء، 10)
ترجمه: در حقيقت، ما كتابى به سوى شما نازل كرديم كه ياد شما (انسانشناسی) در آن است. آيا نمىانديشيد؟
روانشناسی:
در تاریخچه "علم روانشناسی" گفتهاند: اگر چه افلاطون، ارسطو و سقراط نیز به آن پرداختهاند، اما تحصیل و تدریس این علم، به شکل آکادمیک امروزی، به اواخر قرن هفدهم و اوایل قرن هجدهم بازمیگردد.
برای موضوع "روانشناسی"، تعاریف گوناگونی ارائه شده است. گاه کلیگویی نمودهاند و گاه کمی بسط دادهاند و در بیان کوتاه گفتهاند: « روانشناسی، علم مطالعهی رفتار و فرایندهای ذهنِ انسان میباشد، ارتباط ذهن با روان را مورد مطالعه علمی قرار میدهد، با مفاهیمی چون: شناخت، سلامت و رشد سر و کار دارد و بالاخره آن که مفاهیمی چون ادراک، شناخت، تمرکز، توجه، احساسات، پدیده شناسی، انگیزه، کارکرد ذهن، شخصیت، رفتار، روابط بین فردی، خانواده، اجتماعی و دیگر زمینهها در رفتار شناسی را مورد بررسی قرار میدهد».
اسلام عزیز:
●- حال آیا مخاطب وحی (قرآن کریم) به غیر از انسان است – آیا موضوع وحی به غیر از شناخت (معرفت) عالم هستی و از جمله انسان (جهانبینی) میباشد – آیا تمامی تعاریف و دستورالعملهایش، برای شناخت بیشتر، درک بهتر، اخلاق و رفتار نیکوتر و در نتیجه سلامت (اسلام)، امنیت (ایمان) و رشد حقیقی نمیباشد؟!
●- آیاتی چون: « وَخُلِقَ الْإِنْسَانُ ضَعِيفًا - و انسان، ضعیف آفریده شده است / النساء، 28» - «إِنَّ الْإِنْسَانَ خُلِقَ هَلُوعًا - انسان سخت آزمند [حریص و بىتاب] خلق شده است / المعارج، 19» - « إِنَّ الْإِنْسَانَ لَكَفُورٌ مُبِينٌ - به راستى كه انسان بس ناسپاس آشكار است / الزّخرف، 15» - « وَكَانَ الْإِنْسَانُ عَجُولًا - و انسان همواره شتابزده است / الإنسان، 11» - «وَكَانَ الْإِنْسَانُ قَتُورًا - و انسان همواره تنگ نظر (و بخیل) است – الإسراء، 100» - « كَلَّا إِنَّ الْإِنْسَانَ لَيَطْغَى * أَنْ رَآهُ اسْتَغْنَى - چنین نیست (که شما میپندارید، بلکه) به یقین انسان طغیان میکند * اگر خود را بینیاز ببیند (نه این که حقیقتا بینیاز میشود، بلکه میپندارد که غنی و بینیاز شده است) / العلق، 6 و 7»؛ ... و دهها آیهی دیگر، همه سخن از حالات روحی و روانی انسان و چه باید کردهایش دارد.
تفاوتها:
اصول خلقت یکی است و با نظریات گوناگون و متفاوت، متغیر نمیگردد. چنین نیست که اگر فلان فیلسوف یا روانشناس گفت: «به نظر من چنین است»، عالَم واقع نیز چنان شود که به نظر او رسیده و اگر چند روز بعد، نظریهپرداز دیگری گفت: «اما به نظم من چنان است»، عالَم واقع ناگهان دگرگون و طبق نظر او گردد.
بنابراین، تفاوت اصلی اسلام با اندیشهها و حتی علوم تجربی غربی و شرقی (غیر اسلامی)، در همان زیربنای شناخت، یعنی «جهانبینی» میباشد؛ چرا که جهانبینی به هر گونهای که باشد، نگاه به عالم طبیعت، ماورای طبیعت، زمین، انسان، حیوان و ... نیز متناسب با آن خواهد بود.
به قول استاد شهید، حضرت آیت الله مطهری رحمة الله علیه (مضمون): «جهان در نظر مادهگراها، کهنه کتابی است که اول و آخر آن افتاده است».
حال اگر فقط کمی تأمل و تفکر شود که تعریف «انسان» و تمامی حالات، رفتارها، میلها، تنفرها، امیدها، یأسها، قوتها، ضعفها، اطمینانها، اضطرابها، دغدغهها، ترسها، احساسات، عواطف، معقولات، تخیلات، اوهام، توکلها، توسلها (وسیله جستنها)، ولایتها، الگوپذیریها، تبعیتها و بالاخره ارزشها و ضدارزشهای او، در نگاهی که انسان را از خاک به خاک؛ یا از هیچ به هیچ میبیند؛ چقدر متفاوت خواهد بود با آن جهانبینی و نگرشی که عالَم هستی و از جمله انسان را «إِنَّا لِلَّهِ وَإِنَّا إِلَيْهِ رَاجِعُونَ» میبیند؟!
●- و البته توجه داشته باشیم که تفاوت اصلی دیگر، در ارائهی راهکارها، راهحلها، پیشگیریها و مداوها (چه مادی و چه معنوی) میباشد که حتماً باید متناسب با تعاریف باشد.
نیاز به دستآوردهای علمی:
نیاز آدمی به علم [در هر عرصه و موضوعی] و به ویژه علوم انسانی، هیچ گاه به اتمام نرسیده و مرتفع نمیگردد، چرا که "عِلم"، تجلی آن "علیم" است و انتهایی ندارد.
بنابراین، فرقی نمیکند که دستآورد علمی، توسط مؤمن حاصل شده باشد و یا کافر؛ چنان که در احادیث گوناگون، مکرر فرموداند که علم را بیاموزید، در هر کجا و از هر کس. منتهی تأکید آموزههای اسلامی بر این است که "علم" نباید صرفاً ابزاری و برای ابزارسازی باشد، بلکه علم باید متکی بر حکمت باشد و بر حکمتآموزی بیافزاید. یعنی نتیجهی آن، فقط متوجه بدن مادی تو، که در هر حال پیر و فرسوده شده و مرگ را درک خواهد کرد نباشد، بلکه روان تو را آرامش و امنیت حقیقی بخشد، و روح تو را رشد داده و متعالی گرداند. چنان که امیرالمؤمنین، امام علی علیه السلام، فرمودند: « خُذِ الحِکمَه اَنَّی کانَت فَاِنَّ الحِکمَه ضالَّه کُلِّ مُومِن - حکمت را هر کجا که یافتی فراگیر، زیرا حکمت گمشده هر مومن است .» (غررالحکم، ص360)
نکتهی بسیار مهم:
در امر علم و تعلیمات اسلامی که در قرآن کریم و احادث بیان شده است، و سپس کنکاش و رشد علمی در موضوعات گوناگون، باید به دو حدیث زیر تأمل و در آنها تفکر شود:
حضرت امام صادق علیه السلام:
« إنّما علَينا أنْ نُلْقيَ إلَيكُمُ الاُصولَ ، و علَيكُم أنْ تُفَرِّعوا » (مستطرفات السرائر : 57/20)
ترجمه: همانا بر ماست که اصول را به شما القا کنیم (بیان و تعلیم دهیم)، و تفرعات (جزئیات) بر شماست.
حضرت امام رضا علیه السلام:
« علَينا إلْقاءُ الاُصول إلَيكُم، و عليكمُ التَّفْريعُ – یا - التّفرع» (بحار ، ج 2 ، ص 245)
ترجمه: بر ماست كه اصول را براى شما بيان كنيم و بر شماست كه فروع را استخراج كنيد.
مثال:
●- فرض کنید در امر آفرینش انسان و تکثیر او، (علوم طبیعی)، خداوند متعال در قرآن کریم اصول کلی را مکرر بیان نموده است، مثل این که شما را از خاک آفریدیم – شما را از نطفه آفریدیم – نطفه را در رحم قرار دادیم و ... – حال این با انسان است که تلاش کند و به دست آورد که چگونه نطفه از خون، خون از مواد خوراکی و مواد خوراکی از خاک به دست میآید، یا چگونه اسپرم وارد رحم شده و ... . مکرر فرمود که به زمین، آسمان و به طور کلی "خلقت آنها" نگاه کنید (علوم تجربی)، و در آن تفکر کنید (حکمت آموزی) – مؤمن، چنین میکند:
« الَّذِينَ يَذْكُرُونَ اللَّهَ قِيَامًا وَقُعُودًا وَعَلَى جُنُوبِهِمْ وَيَتَفَكَّرُونَ فِي خَلْقِ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ رَبَّنَا مَا خَلَقْتَ هَذَا بَاطِلًا سُبْحَانَكَ فَقِنَا عَذَابَ النَّارِ » (آلعمران، 191)
ترجمه: همانان كه خدا را [در همه احوال] ايستاده و نشسته، و به پهلو آرميده ياد مىكنند، و در آفرينش آسمانها و زمين مىانديشند [كه:] پروردگارا، اينها را بيهوده نيافريدهاى؛ منزهى تو! پس ما را از عذاب آتش دوزخ در امان بدار.
همینطور است علومی که مربوط به اخلاقها و رفتارها، کنشها و واکنشهای فردی و اجتماعی انسان میباشد که بخش عمدهای از آن را در روانشانسی بحث میکنند.
تأسف:
بسیار تأسفبار، نگران کننده و خجالتآور است که دانشمندان مادهگرا، عصازنان به علمی دست مییابند و آن را با جار و جنجال به نام خود ثبت میکنند، و حال آن که قبلاً به صورت کاملتر به ما تعلیم داده شده است.
جای تأسف دارد که چرا در این عرصهها، کار علمی نکردیم و اکنون حریصانه، تابع درست و غلط دیگران شدهایم و تأسفبارتر آن که در مؤسسات تحقیقات علمی ما، توجه لازم به "روانشناسی انسان در اسلام" نمیشود و در دانشگاهها تدریس و تعلیم نمیگردد و حتی پس از مدت کوتاهی از ایجاد رشته «روانشناسی، با گرایش اسلامی»، از دروس حذف میشود؟!
مشارکت و همافزایی (سؤال کوتاه و نشانی لینک پاسخ، جهت ارسال به دوستان در فضای مجازی)
آیا مبحثی به عنوان «روانشناسی اسلامی» داریم، یا باید به همان دستآوردهای غرب بسنده نمود؟ اگر هست، آیا باز احتیاجی به آنان وجود دارد؟
http://www.x-shobhe.com/shobhe/8350.html
- تعداد بازدید : 4983
- 23 دی 1395
- نسخه قابل چاپ
- اشتراک گذاری
کلمات کلیدی: گوناگون