نوع ارتباط خدا با جهان چگونه است؟ چرا جهان مثل یک سیستم برنامه ریزی شده نیست و چگونه خداوند ما را به حال خودمان رها نکرده است؟ (دانشجوی کامپیوتر/شیراز)
پایگاه پاسخگویی به سؤالات و شبهات (ایکس – شبهه): تعریف، هر چه درستتر و کاملتر باشد، شناخت بیشتر میگردد. خواه تعریف از "خدا" باشد و یا تعریف از "دنیا" و یا "نظم و سیستم"؛ اگر وقتی سخن از "خدا" میگوییم، بدانیم که از چه کسی سخن میگوییم، بسیاری از این گونه سؤالات هیچ پیش نمیآید و اگر بیاید هم فوراً در عقل پاسخ دهی میشود.
وقتی سخن از "خدا" میگوییم، از یک انرژی رها شده و یا هستهی منفجر شده سخن نمیگوییم، بلکه از "وجود"ی سخن میگوییم که هستی و کمال محض است، غنی و بینیاز است و لذا "سبحان" است، یعنی از هر گونه نقص، کاستی، عیب، نیاز و هم چنین حد و حدود در هستی و کمال، منزه میباشد و هر کمالی که به هر مقداری و متناسب با ظرفیت هر موجودی شناخته میشود، همه تجلی همان کمال اوست، لذا فرمود: «الحمد لله رب العالمین»، یعنی "حمد" مخصوص الله است که صاحب اختیار و مدبر امور تمامی عوالم میباشد. لذا از اینگونه توصیفاتی که برای ملائک، انسان، حیوان، جانداران، جامدات و ... میباشد نیز منزه و مبراست، وگرنه "هستی محض – کمال محض – غنی و سبحان" نمیباشد.
« سُبحانَ رَبِّكَ رَبِّ ٱلْعِزَّةِ عَمَّا یصِفُونَ - منزّه است پروردگار تو، پروردگار عزّت (و قدرت) از آنچه آنان توصیف میکنند / الصافات، 180»
« هُوَ اللَّهُ الَّذِی لَا إِلَهَ إِلَّا هُوَ الْمَلِكُ الْقُدُّوسُ السَّلَامُ الْمُؤْمِنُ الْمُهَیمِنُ الْعَزِیزُ الْجَبَّارُ الْمُتَكَبِّرُ سُبْحَانَ اللَّهِ عَمَّا یشْرِكُونَ » (الحشر، 23)
ترجمه: اوست خدایى كه جز او معبودى نیست، همان فرمانرواى پاك سلامت[بخش، و] مؤمن [به حقیقت حقه خود كه] نگهبان، عزیز، جبّار [و] متكبّر [است]. پاك است خدا از آنچه [با او] شریك مىگردانند.
الف – بنابراین، اگر فرض شود که موجودی [ماده، انرژی یا ...]، عالم را خلق کرده و سپس رها کرده است، یقیناً آن موجود نه خداست و نه خالق.
ب – این که کسی کاری کند و سپس آن را به حال خود رها کند، با علم و حکمت منافات دارد، پس دال بر نقص و عیب میباشد که از صفات پدیدههاست.
انسان، با تمام نقص، فقر و نیازی که دارد، برای خودش هم نمیپسندد که کار بیجهت کند و سپس آن را رها نماید. چنین کسی کاری بیهوده (عبث) انجام داده، به بازی میگذراند و فعل او نیز بازی است و هر چه درست کند نیز بازیچه است! و "بازی"، کار عاقل، حکیم و علیم نمیباشد.
پس بدیهی است که هیچ انسان عاقل، علیم و حکیمی چنین نمیکند، چه رسد به خداوندِ خالقِ علیم و حکیم! لذا هم فرمود که "بیهوده نیافریدم" – هم فرمود: "بازیچه برای بازی نیافریدم" - و هم فرمود: "به حق آفریدم".
"به حق آفریدم"، یعنی خلقت علیمانه، حکیمانه، منظم، هدفدار، با حساب و کتاب پدید آمده و اداره میشود و نتیجه دارد، پس یقیناً برای هر حرکتی، آثاری و در نهایت آخرتی در کار هست.
پ – از آنجا که به لحاظ عقل و فطرت و نیز استنتاج عقلی از علم، وجود خالقِ علیم و حکیم، قابل انکار نمیباشد، کفار خدایان "بدلی" را جایگزین کردند، چرا که مایل بودند خدا، خدایی باشد که نه تنها کاری به کار آنها نداشته باشد، بلکه خودش دستساز و تابع انسان باشد.
این کفار به ادیان الهی (مثل یهود) نیز نفوذ کردند؛ اما چون ادیان الهی درست نقطهی مقابل کفر و شرک بودند و آنها نمیتوانستند مجسمه یا طاغوتی را خدا بنامند؛ تعریف خدا و کار خدا را با تحریف تغییر دادند.
آنها برای آن که از دست خدا رهایی یابند و کاری به کار خدا نداشته باشند، دست به تحریف و فریب مردم زده و چنین شعار دادند و القا کردند که "بله، خدا ما را خلق کرده است، ولی سپس به حال خودمان رها کرده است؛ دستش بسته است و کاری نمیتواند بکند!". « وَقَالَتِ ٱلْیهُودُ یَدُ ٱللَّهِ مَغْلُولَةٌ غُلَّتْ أَیدِیهِمْ وَلُعِنُوا۟ بِمَا قَالُوا۟ ... - و یهود گفتند: دست خدا (با زنجیر) بسته است. دستهایشان بسته باد! و بخاطر این سخن، از رحمت (الهی) دور شوند! / المائدة، 64 »
رابطه خدا با خلق:
اگر "خداشناسی"، هر چند نه کامل، اما درست حاصل شود، رابطهی خداوند سبحان با خلقش روشن میشود. رابطه خالقیت، مالکیت، الوهیت، ربوبیت، قیمومیت، رزاقیت، رحمانیت و ... .
هر چه که هست تجلی اوست، هستی قائم به اوست، پس اوست که دائماً خلق میکند و هستی میبخشد، دائماً تقدیر (اندازهگذاری) میکند، دائماً بر اساس همان اندازهها ربوبیّت (سرپرستی و تربیت امور) مینماید، بالتبع دائماً رزق بندگانش را میرساند و آنها را هدایت مینماید.
« سَبِّحِ ٱسْمَ رَبِّكَ ٱلْأَعْلَى * ٱلَّذِى خَلَقَ فَسَوَّىٰ * وَٱلَّذِى قَدَّرَ فَهَدَىٰ » (الأعلی، 1 تا 3)
ترجمه: منزّه شمار نام پروردگار بلندمرتبهات را! * همان خداوندی که آفرید و منظم کرد * و همان که اندازهگیری کرد و هدایت نمود.
●- به یک عنصر مادی در این نظام آفرینش دقت کنیم؛ آیا هستی عین ذاتش هست، یا هستیاش قائم به دیگری است؟ - آیا ازلی است، یا نبوده و بعداً پدید آمده است؟ آیا یک عنصر ساده است، یا تو در تو تجلی علم است؟ آیا بینظم است، یا اندازههای دقیق دارد؟ آیا بیهوده است، یا نقش به سزایی در چرخه هستی دارد؟ آیا به شکل ثابت و برای ابد یا مدتی معین میماند، یا دائماً در حال نو شدن است و تغییر بر او مستولی میباشد و ...؟
هر نفس نو میشود دنیا و ما بی خبر از نو شدن اندر بقا
عمر همچون جوی نو نو میرسد مستمری مینماید در جسد (مولوی)
سیستم برنامهریزی شده:
تمام عالمِ هستی، یک سیستم کاملاً علمی، حکیمانه و بالتبع برنامهریزی شده است که اگر چنین نبود، نه تنها هیچ کاری نتیجهی معینی نداشت - نه تنها هیچ ارتباطی منظم و قابل مطالعه نبود - نه تنها هیچ علمی (به ویژه علوم تجربی) قابل کشف نبود - نه تنها هیچ صنعت و کشاورزی و ... قابل انجام نبود، بلکه عالم در همان لحظهی پیدایش از هم میپاشید.
●- منتهی، لازمهی خلقت یا صُنع (درست کردن) بر اساس یک سیستم، نه تنها به مثابهی "رها کردن" آن نمیباشد، بلکه "سیستم"، با مدیریت و فعالیتش "سیستم" است؛ کدام سیستم رها شدهای را میتوان "سیستم" نامید؟!
تعریف "سیستم" چیست؟ آیا به غیر وجود اجزای منظم – سازماندهی - ارتباط منظم بین خودشان و با یک دیگر، به منظور رسیدن به نتایج معین و تعریف شده میباشد؟!
آیا اگر در عالم هستی، و همین زمین و آسمان و هر چه در آنهاست و از جمله خلقت انسان، "سیستم" وجود نداشت، آیا انسان میتوانست سیستمی اگر چه ساده را بشناسد و یا بسازد؟!
مشارکت و همافزایی (سؤال و نشانی لینک پاسخ، جهت ارسال به دوستان در فضای مجازی)
رابطه خدا با جهان چگونه است؟ چرا جهان مثل یک سیستم برنامهریزی شده نیست و چگونه خدا ما را به حال خودمان رها نکرده است؟
http://www.x-shobhe.com/shobhe/8378.html
- تعداد بازدید : 5183
- 10 بهمن 1395
- نسخه قابل چاپ
- اشتراک گذاری
کلمات کلیدی: اعتقادی توحید