پایگاه پاسخگویی به سؤالات و شبهات (ایکس – شبهه): اگر دقت فرمایید، این سؤال، از سه بخش جداگانه [احساس نیاز – خواستگار مناسب – دوست داشتن] تشکیل شده است که حتماً باید به هر سه جداگانه توجه شود:
بخش اول – احساس نیاز به ازدواج:
احساس نیاز به ازدواج، دو جنبهی جسمی و روحی دارد، یا به تعبیری دیگر، دو جنبه مادی و معنوی دارد.
جنبهی جسمی و مادی آن، همان غریزهی جنسی، فشار آن و احساس نیاز به همسر، جهت ارضای غریزه میباشد [که بین انسان و حیوان مشترک است].
جنبهی روحی، روانی و معنوی آن، همان بروز، ظهور و احساس میل و نیاز به کمالات انسانی، چون عشق، محبت، میل به دوست داشتن، دوست داشته شدن، عشق به کمال و میل به کامل شدنی که فقط با «زوجیت» محقق میگردد؛ احساس میل و آمادگی جهت آغاز زندگی مستقل، زندگی اجتماعی و نقشآفرینی مناسب در کارگاه هستی.
توجه کنیم که میل به همسری، مادری، پدری، خویشاوندی و ...، از مصادیق میل به کمالات شخصی میباشد که در بافت و ساختار اجتماعی محقق میگردد و در همگان وجود دارد.
●- این نیازهای مادی و معنوی، یا جسمی و روحی، هر دو با بلوغ، شکوفا میشوند؛ تفاوتش این است که بلوغ جنسی را انسان میفهمد، اما بلوغ روحیِ همزمان برایش محسوس نمیباشد. اما اگر نگاه به دین و شرع داشته باشد، متوجه میشود که به محض بلوغ جنسی، چه پسر و چه دختر، مخاطب پروردگار عالم قرار میگیرند، و به همین دلیل است که به این سنّ، «سن تکلیف» نیز میگویند. چرا که مخاطب پروردگار عالم، حتماً به قابلیت شناخت، ایمان، تقوا و رعایت "بایدها و نبایدها" رسیده است و از این پس، دیگر مکلف و مسئول (مورد سؤال - پاسخگو) میباشد.
●- عشقی که انسان برای پاسخش به دنبال معشوق میگردد، ریشه در همان عشق به خداوند دارد، و عشق او به کمالات گوناگون مادی و معنوی نیز ریشه در همان عشق به "کمال محض" دارد. (که وارد بحث آن نمیشویم و البته قبلاً بحث شده است).
●- بنابراین، چه امیال نفسانی، جسمی و مادی و چه کششها و گرایشات عقلی، فطری، قلبی یا معنوی، هر دو با سن بلوغ شکوفا شده و هر چه میگذرد، قویتر میشوند. لذا احساس نیاز به ازدواج، احساسی است که پس از بلوغ در جسم و جان شکوفا میشود و دوران جوانی نیز اوج آن میباشد، چنان که دورهی پرتوان برای ساختار شخصیتی ایمانی و معنوی نیز همان دوران جوانی میباشد.
بخش دوم - خواستگار مناسب:
بیتردید «خواستگار مناسب»، دو تعریف عام و خاص دارد. به عنوان مثال:
تعریف عام [که برای همه عمومیت دارد]؛ پسر بیعقل، بیفکر، بیایمان، بیتقید، بداخلاق، بد دهن، پرخاشگر، تنبل، بیمحبت و بیانگیزه، برای هیچ دختری مناسب نیست و متقابلاً دختر کمخرد، بداخلاق، حسود، لجوج، تنبل، کم تقید، بیادب، بیمحبت، بیلطافت و ... نیز برای هیچ پسری مناسب نمیباشد.
اما در تعریف خاص از خواستگار مناسب، نسبتها با هم سنجیده میشوند؛ لذا مشاهده میشود که حتی ویژهگیهای ظاهری، مانند: شکل و قیافه و اندام، زبان و لهجه و قومیت، میزان تحصیل، شغل، میزان درآمد، خانه، خوردو، مقدار مهریه، سطح مادی خانواده و ...، همه میتوانند ملاک قرار گیرند.
●- بنابراین، در آموزههای اسلام عزیز که حیات معقول را تعلیم و توصیه مینماید، بسیار تأکید شده که ابتدا شاخصهای عام [ایمان، تقوا، اخلاق، عقلانیت، عفت، انگیزه، یا به طور کلی شاخصهای شخصیتی] برایتان مهمتر و اصل باشد، البته "کفویت" به معنای همتایی نسبی (مادی و معنوی) نیز لازم است. به عنوان مثال اگر یک دختر با پسری به مراتب کم سنتر از خودش ازدواج کند، یا یک شخص مؤمن، با گزینهای بیایمان، بیتقوا و بیتقید ازدواج کند، یا اختلاف سطح اقتصادی [به ویژه دختر نسبت به پسر] بسیار زیاد باشد، به احتمال قوی با مشکلات عدیدهای مواجه خواهند شد.
بخش سوم – تقدم یا تأخر دوست داشتن:
اگر انسان (دختر یا پسر) بخواهد "دوست داشتن" و احتمالاً [به گمان خودش] عاشق شدن را مقدم بر ازدواج و شرط آن بداند، هیچ چارهای ندارد به جز آن که ابتدا نظر پشت نظر بیاندازد، سپس ارتباط برقرار کند، سپس مدتی کم یا زیاد این ارتباط را تداوم بخشد، سپس دو طرف آنگونه که باید با همسر باشند، با یک دیگر باشند ... تا احساس علاقه، محبت و سپس عشق ایجاد و تشدید گردد! نتایج این رفتار نادرست، همین است که میبینیم!
●- پسران، فاقد عشق و محبت نیستند، اما به ویژه در این اینگونه مراودات، نظر اولشان به شکل و قیافه و اندام (شهوت) است، دختران نیز فاقد شهوت نیستند، اما در ابتدا مایلند که مورد توجه قرار گرفته و دوست داشته شوند. پس با دو نگرش و اختلاف زاویهی بسیار به یک دیگر نزدیک میشوند؛ اگر چه پسر گمان کند که میل او صبغهی عشق دارد و نه شهوت، و دختر نیز گمان کند که پسر مبدل به مجنون یا فرهاد و یا معشوقهای خیالی و داستانی شده است!
بعید نیست که این دو، ابتدا به ساکن و البته بدون هیچ عقلانیتی، عاشق یک دیگر نیز بشوند، ولی اولاً هیچ تضمینی نیست که به ازدواج بیانجامد و ثانیاً هیچ الزامی ندارد که چنین عشقی، پس از وصال، به سرعت فروکش ننماید و تداوم داشته باشد.
●- بنابراین، دوست داشتن و عاشق شدن قبل از ازدواج، کاملاً خطاست و نباید ملاک اصلی برای گزینش همسر باشد.
محبت، مثل یک چراغ حرارتی یا نوری میماند، یعنی اصل این است که روشن شود، بعد کم و زیاد کردن آن، در اختیار خود انسان است. لذا مهم است که در خواستگاری یا یکی دو دیدار و گفتگوی پس از آن، پسر یا دختر، توجه داشته باشند که آیا این کلید در دل آنها زده شده است یا نه؟! یعنی ببینند که آیا قلبشان پذیرای محبت اوست یا خیر؟ نه این که عاشق شدهاند یا خیر؟ نگاه کنند که آیا طرف مقابل، قابل دوست داشتن است یا خیر، و بلکه خودآگاه یا ناخودآگاه، از او بدش هم میآید؟!
پس، اگر این کلید زده شد و ملاکها و شاخصهای اصلی و عقلانی نیز وجود داشت، دیگر صبر کردن برای موارد احتمالی بهتر، کار غیر عقلانی میباشد. البته نه این که به عجله توصیه شود، بلکه توصیه این است که بگوید: بسیار خب، شرایط اولیه و ابتدایی حاصل شد، حال با چند جلسه گفتگو، تحقیق، مشورت و ...، یک گام جلوتر میرویم.
نکته:
هیچ تردید نکنیم که کار دل (البته اگر دل باشد و نه نفس)، زیاد هم در اختیار ما نیست، آن چه که در اختیار ماست، "توجه" است، بلکه محبت، مودت و احساس رحمت به یک دیگر را خدا به قلب بندهگانش میاندازد.
پس اگر انسان (پسر یا دختر)، هدفمند شد، خداگرا و آخرتگرا شد، بالتبع سعی نمود در تمامی امور و شئون خود اسلامگرا باشد؛ توکل به خدا داشت و حیات معقول را به جای حیات نقسانی و صرفاً حیوانی برگزید، هم تفاوت خواستگارهای مناسب یا مناسب [کفو یا غیر کفو] را به راحتی تشخیص میدهد و هم خدا محبت یک دیگر را به قلبشان میاندازد.
« يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِنْ تَتَّقُوا اللَّهَ يَجْعَلْ لَكُمْ فُرْقَانًا وَيُكَفِّرْ عَنْكُمْ سَيِّئَاتِكُمْ وَيَغْفِرْ لَكُمْ وَاللَّهُ ذُو الْفَضْلِ الْعَظِيمِ » (الأنفال، 29)
ترجمه: ای کسانی که ایمان آوردهاید! اگر از (مخالفت فرمان) خدا بپرهیزید، برای شما [امکان و نیرویی جهت جدا ساختن حق از باطل] قرارمیدهد؛ (روشنبینی خاصّی که در پرتو آن، حق را از باطل و ارزش را از ضد ارزش خواهید شناخت؛) و گناهانتان را [که پیامدهای خودش را دارد] میپوشاند؛ و شما را میآمرزد؛ و خداوند صاحب فضل و بخشش عظیم است!
هدف ازدواج:
هدف اصلی از ازدواج، اجرای نقشهای تخیلی مانند فیلمهای هندی و فارسی نیست؛ صرفاً ارضای غرایز شهوانی و حیوانی نیز نمیباشد، بلکه رسیدن به یک کمالی است که مستلزم زوجیت میباشد.
فرمود: ازدواج را برای تسکین شما قرار دادیم؛ تسکین یعنی آرامش و این آرامش، هم جنبهی روحی و روانی دارد و هم جنبهی جسمی و مادی؛ و افزود که محبت و مودت و رحمت را ما میان شما قرار دادیم؛
« وَمِنْ آيَاتِهِ أَنْ خَلَقَ لَكُمْ مِنْ أَنْفُسِكُمْ أَزْوَاجًا لِتَسْكُنُوا إِلَيْهَا وَجَعَلَ بَيْنَكُمْ مَوَدَّةً وَرَحْمَةً إِنَّ فِي ذَلِكَ لَآيَاتٍ لِقَوْمٍ يَتَفَكَّرُونَ »
ترجمه: و از نشانههای او اینکه همسرانی از جنس خودتان برای شما آفرید تا در کنار آنان آرامش یابید، و در میانتان مودّت و رحمت قرار داد؛ در این نشانههایی است برای گروهی که تفکّر میکنند!
مرتبط:
تمامی مباحثی که دربارهی ازدواج در این پایگاه درج و منتشر شده است.
مشارکت و همافزایی (سؤال و نشانی لینک پاسخ، جهت ارسال به دوستان در فضای مجازی)
کسی که احساس نیاز به ازدواج میکند، اما خواستگار مناسب ندارد و یا آنها را دوست ندارد، چه کند؟ آیا صبر کند تا محبوبش پیدا شود؟!
http://www.x-shobhe.com/shobhe/8425.html
کلمات کلیدی:
گوناگون ازدواج