آیا آزادی بیان و احترام گذاشتن به عقاید مختلف و در کنار هم زندگی کردن فرهنگها و اجازه فعالیت دادن به همه تفکرات باعث پیشرفت است یا پسرفت؛ و چقدر در جامعه ما تحقق یافته است؟
پایگاه پاسخگویی به سؤالات و شبهات (ایکس – شبهه): در کجای دنیا اجازه داده شده که هر کسی هر فعالیت و کاری که دلش میخواهد انجام دهد و در کجا مایهی پیشرفت شده است؟!
بیشتر این شعارها، دروغهایی در "جنگ نرم" است که کفار، مستکبران، ظالمان، فاسقان و منحرفان عالم، برای فریب مردمان در تطهیر خودشان برای نفوذ، توجیه فساد و جنایاتشان و سلطه بر مردم، به اذهان عمومی القا کردهاند؟! شعارهایی که در هیچ مکتبی به صورت مطلق تعریف نشده و در هیچ جامعهای قابل اجرا نمیباشد، چنان که شاهدیم جامعهی به اصطلاح لیبرال دموکراسی امریکا نیز در گذشته به آن عمل نکرده و امروزه نیز بسیار آشکارتر به جنگ این شعائر رفته است.
در مورد دروغ بزرگ «احترام به تمامی عقاید»، مباحث بسیاری مطرح و درج گردیده است (1)، لذا در این فرضت، مختصری به «آزادی بیان» و «همزیستی فرهنگها» اشاره میشود.
الف - آزادی بیان:
چه کسی تا کنون گفته «هر کسی آزاد است که هر چه دلش میخواهد بگوید»؟! در کدام دین، مکتب، منشور یا قانونی چنین بیان شده است؟! همه یک چارچوبهایی تعریف کردهاند و این چارچوبها [اگر چه با هم متفاوت یا حتی مغایر باشند]، اما محدودیتآور هستند و محدودیت نیز مغایر با آزادی مطلق میباشد. پس ما چرا خودمان را با شعار فریب دهیم؟!
●- دقت کنیم که «بیان»، یعنی ایراد سخنی که حتماً مخاطب دارد و سخن برای او گفته میشود، بنابراین شنونده حقوق بسیاری دارد که گوینده باید رعایت کند، نه این که به بهانهی آزادی بیان، هر کسی آزاد باشد که هر چه دلش خواست بگوید!
●- دعوت به حق یا باطل – دعوت به رشد یا انحطاط – دعوت به اصلاح یا افساد – دعوت به تعقل یا جهالت – دعوت به تقوا یا فسق و ...، همه ابتدا با "کلام و بیان" آغاز میشود؛ چنان که هدایت، رشد و کمال در "کلام الله" است و فریب و انحراف در "کلام شیطان".
استدلال عقلی، انتقال علوم، ذکر، نصیحت، تبیین راهبردهای سالم و راهکارهای مناسب برای رسیدن به اهداف نیکو و والا، همه با "کلام و بیان آن" انجام میپذیرد، چنان که فریب و حقه و فتنه نیز ابتدا با کلام آغاز میشود.
حال آیا هر کسی باید آزاد باشد تا هر چه دلش خواست به خلق الله بگوید و آنها به سوی مطامع خود بکشد؟!
قوانین:
در تمامی جوامع پیشرفته و نیمه پیشرفته، برای «کلام، بیان و حدود و ثغور آزادی در آن» قوانینی مصوب کردهاند و در جوامعی نیز قوانین نوشته و مصوب نشده، اما در رفتار و اخلاق (فرهنگ) مردمان لحاظ میشود.
در تمامی این قوانین، جاسوسی، خبرچینی، دروغگویی که موجب ضرر و زیان شود، شهادت دروغ، اغفال، جوّسازی و شایعهای که موجب بروز خساراتی گردد، تهمت و افترا، فحاشی، تهدید لفظی، فتنهگری علیه فرد یا جامعه ... و حتی برداشتن کلام دیگری و بیان آن به نام خود، که همه با همان «کلام و بیان» انجام میپذیرد، جرم محسوب میگردد و مجازاتهایی برای آنها تدوین شده است.
*- بنابراین، آزادی بیان نیز مطلق نمیباشد؛ چارچوبها و محدودیتهایی دارد، چرا که نه تنها بیان در خود شخص اثر میگذارد، بلکه حتماً مخاطب دارد و حقوق مخاطب باید رعایت گردد.
بیان، در اسلام و قرآن:
به جرأت میتوان گفت که [همانند سایر علوم معرفتی، اخلاقی و حقوقی]، هیچ دین، مکتب و قانونی به اندازهی اسلام (و بیان قرآن کریم و آموزههای اهل عصمت علیهم السلام)، به موضوع «کلام و بیان» و آزادیها و محدودیتهایش، نپرداخته است، تا آنجا که حتی حدود بدترین کلام (کلام اسفل) و بهترین کلام (احسن القول) را نیز به روشنی بیان نموده است.
نمونه:
به این چند آیه، که همه مربوط به «کلام، بیان، قول، گفتن» میباشد توجه کنیم، به ویژه با توجه به این که کلام ناحق را "ظلم" بیان میدارد:
افترا یا ادعای دروغ نسبت به خداوند متعال:
« وَمَنْ أَظْلَمُ مِمَّنِ افْتَرَى عَلَى اللَّهِ كَذِبًا أَوْ قَالَ أُوحِيَ إِلَيَّ وَلَمْ يُوحَ إِلَيْهِ شَيْءٌ وَمَنْ قَالَ سَأُنْزِلُ مِثْلَ مَا أَنْزَلَ اللَّهُ وَلَوْ تَرَى إِذِ الظَّالِمُونَ فِي غَمَرَاتِ الْمَوْتِ وَالْمَلَائِكَةُ بَاسِطُو أَيْدِيهِمْ أَخْرِجُوا أَنْفُسَكُمُ الْيَوْمَ تُجْزَوْنَ عَذَابَ الْهُونِ بِمَا كُنْتُمْ تَقُولُونَ عَلَى اللَّهِ غَيْرَ الْحَقِّ وَكُنْتُمْ عَنْ آيَاتِهِ تَسْتَكْبِرُونَ... » (الأنعام، 93)
ترجمه: چه کسی ستمکارتر است از کسی که دروغی به خدا ببندد، یا بگوید: «بر من، وحی فرستاده شده»، در حالی که به او وحی نشده است، و کسی که بگوید: «من نیز همانند آنچه خدا نازل کرده است، نازل میکنم»؟! و اگر ببینی هنگامی که (این) ظالمان در شداید مرگ فرو رفتهاند، و فرشتگان دستها را گشوده، به آنان میگویند: «جان خود را خارج سازید! امروز در برابر دروغهایی که به خدا بستید و نسبت به آیات او تکبّر ورزیدید، مجازات خوارکنندهای خواهید دید»! (به حال آنها تأسف خواهی خورد)
سخن گفتن از روی جهل و نادانی (به ویژه در تهمت و شایعه و ...):
« إِذْ تَلَقَّوْنَهُ بِأَلْسِنَتِكُمْ وَتَقُولُونَ بِأَفْوَاهِكُمْ مَا لَيْسَ لَكُمْ بِهِ عِلْمٌ وَتَحْسَبُونَهُ هَيِّنًا وَهُوَ عِنْدَ اللَّهِ عَظِيمٌ » (النّور، 15)
ترجمه: به خاطر بیاورید زمانی را که این شایعه را از زبان یکدیگر میگرفتید، و با دهان خود سخنی میگفتید که به آن یقین نداشتید؛ و آن را کوچک میپنداشتید؛ در حالی که نزد خدا (گفتن دروغ، شایعه، تهمت و شهادت بدون علم، گناهی بس) بزرگ است!
گفتار (و شعار) بی عمل:
« يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لِمَ تَقُولُونَ مَا لَا تَفْعَلُونَ * كَبُرَ مَقْتًا عِنْدَ اللَّهِ أَنْ تَقُولُوا مَا لَا تَفْعَلُونَ » (الصف، 2 و 3)
ترجمه: ای کسانی که ایمان آوردهاید! چرا سخنی میگویید که عمل نمیکنید؟! * نزد خدا [گناهی بزرگ و بسیار موجب خشم است] که سخنی بگویید که عمل نمیکنید!
ب – همزیستی مسالمتآمیز فرهنگها:
نظام سلطهی استکباری، میداند که تا فرهنگهای گوناگون وجود دارند، نمیتواند همگان را تحت سلطهی فکری، اعتقادی، فرهنگی، اقتصادی، سیاسی و ... درآورد و تمامی مقاومتها نیز ریشه در فرهنگها دارند؛ لذا [به ویژه در قرن حاضر]، ابتدا بر این باور بود که باید و میتواند که تمامی فرهنگها را نابود کند و فرهنگ مطلوب خود را بر همگان تحمیل نماید! چه جنگهای سخت و نرمی که برای تحقق این تخیل به راه نیاختند؟! اما امروزه به این نتیجه رسیدهاند که نمیشود تمامی فرهنگهای مردمان جهان را نابود نمود و یک فرهنگ استعماری و مطلوب را حاکم نمود.
از اینرو، دست کم در تئوری، تغییر رویه دادهاند! از یک سو، نظریهپردازان جدیدی چون «سندل»، با بازگشت به اخلاقیات ارسطویی، پست مدرنیسم را رد کرده و مجدداً شعار «همزیستی مسالمتآمیز تمامی فرهنگها» را سر میدهند و از سویی دیگر، نظامات حاکم سیاسی و اقتصادی، تبعیض نژادی، دیوارکشی، تجسس و دستهبندی مردم و امتیازات بر اساس اعتقادات و ... را علنی کرده و شدت میبخشند! (همان سیاست باتوم و هویچ).
واقعیت:
اما واقعیت این است که هر چند فرهنگها میان مردمان (حتی دو شهر، دو روستا یا دو خانواده و یا حتی دو فرد) متفاوت است، اما گاهی این فرهنگها با هم تعارضی ندارند و میتوانند کنار هم باشند، و گاهی اساساً مغایر، متضاد و متعارض یک دیگرند، پس نمیشود در کنار یک دیگر زندگی مسالمتآمیزی داشته باشند، اگر چه در شعار، فرافکنی کنند.
مثال:
فرهنگ "نوروز" و رسومی چون: نظافت کلی، نوکردن، دید و بازدید رفتن، عیدی دادن و ...، نه تنها هیچ تعارضی با فرهنگ اسلام ندارد، بلکه خداوند متعال به این رفتارهای کمالبخش امر کرده است؛ بنابراین، اهالی این دو فرهنگ، در این موضوع، میتوانند کنار هم قرار گیرند؛ اما:
●- مگر میشود در یک جامعه، اهالی فرهنگ استقلال با استعمار را در کنار هم قرار داد، به گونهای که هیچ تعارضی بین آنها صورت نگیرد؟!
●- مگر میشود در یک جامعه، معتقدان و اهالی فرهنگ عزّت، شرف، حیا، ادب، اخلاق و امنیت را با معتقدان و اهالی فرهنگ ذلت، خواری، بیشرفی، بیغیرتی، بیحیایی، بیادبی، بداخلاقی و ناامنی را کنار هم قرار داد، به گونهای که هیچ تعارضی بین آنها صورت نگیرد؟!
فرهنگ:
فرهنگ، یک کلمهی قشنگ، ولی بیمعنی و روی هوا نیست که فقط مصرف شعری و شعاری داشته باشد، بلکه به مجموعهی اعتقادات، اهداف، آمال، نگاه به آینده و سعادت ... و بالتبع بایدها، نبایدهای منطبق با آن اهداف و آمال و بالاخره آداب و رسوم یک جامعه، «فرهنگ» میگویند.
حال فرض کنید فرهنگ یک جامعهی کوچکی (خواه یک نفر میان صد نفر، یا هزار نفر میان یک میلیون نفر ...)؛ فرهنگ فساد، فحشا، زنا، قمار، شرابخواری، تجاوز، قتل، زورگیری و ... باشد، و فرهنگ سایر آحاد جامعه و بافت و ساختار فرهنگی آنان، درست نقطهی مقابل آنها باشد؛ حال چگونه ممکن است که هر دو بتوانند در کنار یک دیگر و با فرهنگ خود، زندگی مسالمتآمیزی داشته باشند؟! بیتردید هر کدام، مانع از رسیدن دیگری به اهداف و آمالش میگردند، وگرنه خودشان و فرهنگشان از بین میرود؛ چرا فرهنگهایشان مغایر و متضاد یک دیگر است و زندگی اجتماعی میباشد. (البته عکس آن نیز صادق است).
●- آیا میتوانید فرهنگ ظلم، اختلاف طبقاتی، اشرافیگری، لذتگرایی و بالتبع رانت، رشوه، اختلاس، فساد دستگاه اداری و ... را با فرهنگ اسلامی بودن، مردمی بودن، ساده زیستی (به ویژه میان مسئولین)، کار و تلاش صادقانه، تولید سالم و گردش سرمایهی مفید و ... را در یک جامعه جمع کنید، به گونهای که هیچ کدام با دیگری مخالفتی نداشته باشند و منافعشان مغایر و متضاد یک دیگر نباشد؟!
●- پس؛ شعار زندگی مسالمتآمیز و مطلق تمامی فرهنگها در یک جامعه و کنار یک دیگر نیز دروغی بزرگ و آشکار میباشد و اگر دقت نمایید، این شعارها در تمامی جهان، بیشتر از سوی ظالمان، تبهکاران، فاسقان و مفسدان سر داده میشود تا هرگونه مقاومتی را غیر فرهنگی، غیر علمی، غیر منطقی، غیر انسانی و... القا کنند، تا بتوانند به راحتی و با امنیت تمام، نفوذ کرده و پنجهی سلطه بیفکنند.
جامعه ما:
چنان که بیان شد، این شعارهای دروغ، در هیچ جامعهای تحقق نیافته که در جامعهی ما تحقق یابد؛ اگر چه در جامعهی ما گاهی فرهنگ متعالی ترویج میگردد و گاه فرهنگهای دون و استعماری و گاه خُرده فرهنگهای تحمیلی و تقلیدی از غرب و شرق! لذا نابسامانی بسیاری مشاهده میشود. چنان که مقام معظم رهبری، در دیدار هیئت دولت آقای روحانی که وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی نیز در آن ترکیب حضور داشت، با واژهی «ولنگاری فرهنگی» از آن یاد میکنند!
مرتبط:
●- آیا واقعاً در اسلام آزادی بیان وجود دارد؟ لطفاً مستدل و مستند پاسخ دهید (11 اسفند 1391)
●- حجت الاسلام میرباقری: تعریف آزادی فردی، مدنی و سازمانی (28 شهریور 1393)
مشارکت و همافزایی (سؤال و نشانی لینک پاسخ، جهت ارسال به دوستان در فضای مجازی)
آیا آزادی بیان، احترام به عقاید و همزیستی مسالمتآمیز فرهنگها، موجب پیشرفت است یا پسرفت؟ در جامعه ما چقدر محقق شده؟
http://www.x-shobhe.com/shobhe/8457.html
- تعداد بازدید : 3147
- 14 اسفند 1395
- نسخه قابل چاپ
- اشتراک گذاری
کلمات کلیدی: سیاسی جنگ و جهاد