پایگاه پاسخگویی به سؤالات و شبهات (ایکس – شبهه): حدیثی که به عنوان نمونه و سند در سؤال قید شده، «لاتذلوا رقابکم بترک طاعة سلطانکم ...»؛ به لحاظ سند و راویان (علم رجال)، کاملاً ضعیف و راویانش حتی مجهول میباشند؛ لذا به عنوان حدیث قابل نمیباشد، منتهی شاید احادیث معتبری باشد که خواننده در برخورد اول، چنین برداشتهایی نماید؛ بنابراین در مطالعه و برخورد با اینگونه مطالب، به چند نکتهی مهم باید توجه داشت:
یک – پیامبر اکرم صلوات الله علیه و آله فرمودند: هر گاه حدیثی از قول من به شما نقل شد که با قرآن و عقل مطابقت نداشت، نپذیرید و حتی آمده که به سینهی دیوار بکوبید. یعنی با اطمینان و شدت و قاطعیت تمام، مضمون و انتسابش به من را رد کنید.
دو – همانطور که سیاستمداران و یا نظریهپردازان، اغلب به هنگام مطالعه یا معاهده، به ظرایف در تعاریف دقت ندارند (لذا فریب دشمن را میخورند)، خوانندگان و حتی تفسیر و تأویل کنندگان آیات و احادیث نیز گاهی به تعاریف و ظرایف مطروحه در متن توجه ندارند.
●- به عنوان مثال: در یک اصل و یا معاهدهی بینالمللی و یا بین چند دولت، طرفین امضا میکنند که نه تنها از "تروریسم" حمایت نکنند، بلکه با آن مقابله کنند. بعد از امضا، طرف قدرتمند میگوید: «تعریف تروریسم آن است که من میگویم و در تعریف من (امریکا)، حزب الله و هر مقاومت و مخالف با منی تروریست است؛ طالبان، القاعده، داعش و ... نیز جداییخواه هستند، نه تروریست».
●- همین رفتار را در برخورد با آیات و احادیث میبینید. به عنوان مثال: خداوند متعال در قرآن کریم فرموده که از خدا، پیامبر و اولیالامر خود اطاعت کنید؛ و یک عده مدعی میشوند که بنابراین آیه، باید از هر فرمانروایی، اگر چه ظالم و فاسد باشد، اطاعت کنیم(؟!) حال هر چه به او بگویید: اطاعت اولی الامر را مترادف با اطاعت از پیامبر صلوات الله علیه و آله آورده و آن را نیز مترادف با اطاعت از خداوند متعال آورده، پس فرمانروای کافر و فاسد را شامل نمیگردد – و یا – هر چه بگویید: همان که این آیه را به شما ابلاغ کرد، تعریف نمود که شاخصههای این «اولی الامر» چیست و مصادیق اعلای آن کیانند؛ قبول نمیکنند؛ چرا که میخواهند کار خود را بکنند و تمسک به آیه و حدیث، بهانهای جهت توجیه خودشان و فریب دیگران میباشد.
●- گاهی، هم واژه را به نفع خود تعریف میکنند و هم تجزیه مینمایند! به عنوان مثال: وقتی در حدیثی میخوانند « السلطان العادل »، اول شرط و صفت "عادل" را از آن حذف میکنند و دوم آن را به هر سلطانی، اگر چه ظالم و فاجر باشد، تعمیم میدهند.
نکته:
***- اصل دعا، برای اصلاح همگان، امری خوب و ممدوح است؛ چه سلطان باشند و چه نباشند؛ چنان که دعا برای هر بیماری، هر بدهکاری، هر گرفتاری، هر اسیری و ... خوب است.
به دعای پیامبر اکرم، صلوات الله علیه و آله، در ماه مبارک رمضان دقت کنیم، که بدون تفکیک اعتقادی، یا نژادی و ... همگان را دعا میکنند، تا برسد به مفسدین در امور مسلمانان؛ اما این دعا برای "اصلاح" آنان میباشد:
اللَّهُمَّ أَدْخِلْ عَلَى أَهْلِ الْقُبُورِ السُّرُورَ
اى خدا تو بر اهل قبور نشاط و سرور عطا كن
اللَّهُمَّ أَغْنِ كُلَّ فَقِيرٍ - اللَّهُمَّ أَشْبِعْ كُلَّ جَائِعٍ
خدايا هر فقير را بىنياز گردان - خدايا هر گرسنه را سير گردان
اللَّهُمَّ اكْسُ كُلَّ عُرْيَانٍ - اللَّهُمَّ اقْضِ دَيْنَ كُلِّ مَدِينٍ
خدايا هر برهنه را لباس پوشان - خدايا دين هر مديونى را ادا فرما
اللَّهُمَّ فَرِّجْ عَنْ كُلِّ مَكْرُوبٍ - اللَّهُمَّ رُدَّ كُلَّ غَرِيبٍ - اللَّهُمَّ فُكَّ كُلَّ أَسِيرٍ
خدايا هر غمگينى را دلشاد ساز - خدايا هر غريبى را به وطن باز رسان - خدايا هر اسيرى را آزاد گردان.
اللَّهُمَّ أَصْلِحْ كُلَّ فَاسِدٍ مِنْ أُمُورِ الْمُسْلِمِينَ
خدايا مفاسد امور مسلمانان را اصلاح فرما.
***- اصلاح، یعنی "خیرخواهی" و معنی خیرخواهی این نیست که سلامتی و موفقیت ظالم، فاسد و فاسق را بخواهند، بلکه دعا برای خیر اوست و خیر او در بازگشت از انحراف و اصلاح شدن است.
***- آیا تمامی انبیا و اولیای الهی، برای اصلاح بشر نیامدهاند؟ قطعاً انسان بدون دعوت و رهبری آنان، صلاح خود را نمیداند (چون از حقایق دنیا و آخرت و چه باید کردها و نباید کردها آگاه نیست)؛ بنابراین همه در انحراف، گمراهی و ظلم به خود و دیگران هستند و انبیا و اولیای الهی، خیرخواه همگان هستند.
***- آیا ما امروز، خواهان اصلاح مستکبران و ظالمان نیستیم؟ بیتردید اگر شکست و هلاکت آنان را آرزو میکنیم، به خاطر استکبار، کفر و ظلم آنهاست – آیا خواهان اصلاح کسانی که منحرف شدهاند، آلوده به فساد و تباهی شدهاند، نیستیم؟! بیتردید اگر شدت و مقابلهای صورت میگیرد، برای بازدارندگی از شیوع فساد و فحشای آنان است.
حق و باطل:
در این عالم، که به لحاظ تکوین (خلقت) و نیز تشریع (هدایت الهی به واسطه دین)، سراسر بر منهج حق و عدل استوار است، از سوی بشر هیچ انتخاب، تبعیت، اطاعت و حمایتی صورت نمیپذیرد، مگر آن که یا بر اساس و منطبق بر "حق" است و یا "باطل".
دین مبین اسلام، چه در آیات قرآن کریم، چه در احادیث و روایات اهل عصمت علیهم السلام و چه در سنت و سیرهی آنان – چه در معارف [خداشناسی، معادشناسی، دنیاشناسی، انسانشناسی ...] و چه در احکام (حقوق)، انسان و جامعه را به حق و عدل دعوت نموده است؛ بنابراین، هیچ ادعا (دعوت)، شعار و عملی، به جز بر حق، نه معقول است، نه مشروع است و نه مطلوب، چه رسد به این که به قرآن مجید یا احادیث نسبت داده شود!
آیه:
« هُوَ الَّذِي أَرْسَلَ رَسُولَهُ بِالْهُدَى وَدِينِ الْحَقِّ لِيُظْهِرَهُ عَلَى الدِّينِ كُلِّهِ وَلَوْ كَرِهَ الْمُشْرِكُونَ » (التوبة، 33)
ترجمه: او کسی است که رسولش را با هدایت و آیین حق فرستاد، تا آن را بر همه آیینها غالب گرداند، هر چند مشرکان کراهت داشته باشند!
« وَلَا تَلْبِسُوا الْحَقَّ بِالْبَاطِلِ وَتَكْتُمُوا الْحَقَّ وَأَنْتُمْ تَعْلَمُونَ » (البقره، 42)
ترجمه: و حق را به باطل درنياميزيد، و حقيقت را -با آنكه خود مىدانيد- كتمان نكنيد.
« وَمَا نُرْسِلُ الْمُرْسَلِينَ إِلَّا مُبَشِّرِينَ وَمُنْذِرِينَ وَيُجَادِلُ الَّذِينَ كَفَرُوا بِالْبَاطِلِ لِيُدْحِضُوا بِهِ الْحَقَّ وَاتَّخَذُوا آيَاتِي وَمَا أُنْذِرُوا هُزُوًا » (الکهف، 56)
ترجمه: ما پیامبران را، جز بعنوان بشارت دهنده و انذار کننده، نمیفرستیم؛ اما کافران همواره مجادله به باطل میکنند، تا (به گمان خود،) حق را بوسیله آن از میان بردارند! و آیات ما، و مجازاتهایی را که به آنان وعده داده شده است، به باد مسخره گرفتند!
حدیث:
●- قال رسولُ اللّه، صلى الله عليه و آله: «مَن أمَرَ بِالمَعروفِ و نَهى عَنِ المُنكَرِ فهُوَ خَليفَةُ اللّه ِ في الأرضِ ، و خَليفَةُ رَسولِهِ». (مستدرك الوسائل : ۱۲/۱۷۹/۱۳۸۱۷)
ترجمه: هر كه امر به معروف و نهى از منكر كند، او جانشين خدا در زمين و جانشين رسول اوست.
●- امام على عليه السلام ( ـ خطاب به مردى كه در جنگ صفين به آن حضرت گفت : تو به عراق خود برگرد و ما به شاممان بر می گردیم ) فرمود : مى دانم كه اين سخن تو از روى خيرخواهى و دلسوزى است... خداوند تبارك و تعالى راضى نمى شود كه در زمين نافرمانى شود و دوستان او خاموش بنشينند و دم بر نياورند و امر به معروف و نهى از منكر نكنند. بنا بر اين، من جنگيدن را آسانتر از کُند و زنجيرهاى دوزخ يافتم. (وقعة صفّين: ۴۷۴)
●- امام باقر علیه السلام: أَوْحَى اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ إِلَى شُعَيْبٍ النَّبِيِّ (صلی الله علیه) أَنِّي مُعَذِّبٌ مِنْ قَوْمِكَ مِائَةَ أَلْفٍ أَرْبَعِينَ أَلْفاً مِنْ شِرَارِهِمْ وَ سِتِّينَ أَلْفاً مِنْ خِيَارِهِمْ فَقَالَ (علیه السلام) يَا رَبِّ هَؤُلَاءِ الْأَشْرَارُ فَمَا بَالُ الْأَخْيَارِ فَأَوْحَى اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ إِلَيْهِ دَاهَنُوا أَهْلَ الْمَعَاصِي وَ لَمْ يَغْضَبُوا لِغَضَبِي (كافى (ط - الاسلامیه) ج 5 ، ص 56 )
ترجمه: خداى تعالى به شعيب پيامبر وحى فرمود كه: من صد هزار نفر از قوم تو را عذاب خواهم كرد: چهل هزار نفر بدكار را، شصت هزار نفر از نيكانشان را. شعيب عرض كرد: پروردگارا! بدكاران سزاوارند اما نيكان چرا؟ خداى عز و جل به او وحى فرمود كه: آنان با گنهكاران راه آمدند و به خاطر خشم من به خشم نيامدند.
وَ فِي كَلَامٍ آخَرَ لَهُ يَجْرِي هَذَا الْمَجْرَى فَمِنْهُمُ الْمُنْكِرُ لِلْمُنْكَرِ بِيَدِهِ وَ لِسَانِهِ وَ قَلْبِهِ فَذَلِكَ الْمُسْتَكْمِلُ لِخِصَالِ الْخَيْرِ وَ مِنْهُمُ الْمُنْكِرُ بِلِسَانِهِ وَ قَلْبِهِ وَ التَّارِكُ بِيَدِهِ فَذَلِكَ مُتَمَسِّكٌ بِخَصْلَتَيْنِ مِنْ خِصَالِ الْخَيْرِ وَ مُضَيِّعٌ خَصْلَةً وَ مِنْهُمُ الْمُنْكِرُ بِقَلْبِهِ وَ التَّارِكُ بِيَدِهِ وَ لِسَانِهِ فَذَلِكَ الَّذِي ضَيَّعَ أَشْرَفَ الْخَصْلَتَيْنِ مِنَ الثَّلَاثِ وَ تَمَسَّكَ بِوَاحِدَةٍ وَ مِنْهُمْ تَارِكٌ لِإِنْكَارِ الْمُنْكَرِ بِلِسَانِهِ وَ قَلْبِهِ وَ يَدِهِ فَذَلِكَ مَيِّتُ الْأَحْيَاءِ وَ مَا أَعْمَالُ الْبِرِّ كُلُّهَا وَ الْجِهَادُ فِي سَبِيلِ اللَّهِ عِنْدَ الْأَمْرِ بِالْمَعْرُوفِ وَ النَّهْيِ عَنْ الْمُنْكَرِ إِلَّا كَنَفْثَةٍ فِي بَحْرٍ لُجِّيٍّ وَ إِنَّ الْأَمْرَ بِالْمَعْرُوفِ وَ النَّهْيَ عَنِ الْمُنْكَرِ لَا يُقَرِّبَانِ مِنْ أَجَلٍ وَ لَا يَنْقُصَانِ مِنْ رِزْقٍ وَ أَفْضَلُ مِنْ ذَلِكَ كُلِّهِ كَلِمَةُ عَدْلٍ عِنْدَ إِمَامٍ جَائِرٍ .(نهج البلاغه، قصار، 373)
ترجمه: امام عليه السّلام را كلامى ديگر در زمينه همين معناست: از اين مردم كسى است كه به دست و زبان و قلبش به انكار بر مىخيزد، چنين انسانى خصلتهاى خوب را به كمال رسانده. و كسى است كه به زبان و دل انكار مىكند و دست به برنامهاى نمىبرد، چنين انسانى به دو خصلت از خصلتهاى خوب چنگ زده، و خصلتى را ضايع نموده. و كسى است كه با دل به انكار بر خاسته نه با دست و زبانش، چنين كسى دو خصلت را كه شريفتر است تباه نموده، و يك خصلت را گرفته. و كسى كه انكار با زبان و قلب و دست را ترك كرده، او مردهاى است ميان زندگان. تمام كارهاى نيك و جهاد در راه خدا در جنب امر به معروف و نهى از منكر چيزى نيست جز به مانند انداختن آب دهان در درياى پهناور. امر به معروف و نهى از منكر نه اجلى را نزديك مىكند، و نه از روزى مىكاهد. و بهتر از همه اينها سخن عدل است در برابر حاكم ظالم.
مشارکت و همافزایی (سؤال و نشانی لینک پاسخ، جهت ارسال به دوستان در فضای مجازی)
احادیثی در ضرورت دعا برای سلاطین و عدم خروج علیه آنان آوردهاند! این امور چگونه با اصل امر به معروف و نهی از منکر یا مقابله با ظلم، سازگاری دارد؟!
http://www.x-shobhe.com/shobhe/8480.html
کلمات کلیدی:
قرآن قیام