فرازی از بیانات مقام معظم رهبری، در دیدار جمعی از دانشجویان (7/3/1396)
... در ادبیّات سیاسی ما یک کلیدواژهی مهمّی وجود دارد به نام «نظام سلطه»؛ این کلیدواژه، خیلی پرمغز و پرمعنا است؛ نظام سلطه یعنی چه؟ میخواهم یک مرور سریعی بکنم به گذشته و ریشهها، تا برسیم به وضع امروزمان.
نظام سلطه یعنی یک نظام دوقطبی جهانی بین کشورها؛ یک دوقطبیِ واضح و روزافزون بین کشورها؛ این نظام سلطه است. یک قطب، قطب مسلّط است؛ یک قطب، قطب زیر سلطه است. این شد نظام دو قطبی.
عرض کردم که ذیل این کلمه و این کلیدواژه، حرفهای گفتنی زیادی وجود دارد؛ بنده هم در خلال این سالها گاهی یک صحبتهایی کردهام؛ لکن شما دانشجوها وقتی بنشینید و در گردهماییهای فکری و تحلیلی فکر کنید، میتوانید حرفهای بیشتر و بهتری ذیل این کلیدواژه پیدا کنید.
بههرحال دو دسته کشور در دنیا به وجود آمد -که [این] مربوط به مثلاً دو سه قرن پیش به اینطرف است- کشورهای مسلّط و کشورهای زیر سلطه. کشورهای مسلّط، البتّه عمدتاً یا عموماً کشورهای اروپا بودند. حالا دلایلی هم دارد که چرا و چگونه شد که این کشورها شدند کشورهای مسلّط؛ چه خصوصیّتی وجود داشت که به اینجا منتهی شد؛ آیا ازلحاظ خلقت، اینها مثلاً یک امتیازی دارند؟ ازلحاظ ذهنیّت، اینها یک برتریای دارند؟ یا نه، یک عواملی پیش میآید و یک بخشی از دنیا یا یک کشوری از کشورهای دنیا یک رجحانی بر دیگران پیدا میکند. بالاخره دلایلی دارد که حالا نمیخواهیم وارد آن دلایل بشویم؛ یعنی بحث ما این نیست. بههرحال این اتّفاق افتاد: کشورهای مسلّط و کشورهای زیر سلطه .
دوگانهی پیشرفت و توقف:
خب، یک دوگانههایی به وجود آمد، [ازجمله] دوگانهی پیشرفت و توقّف؛ یعنی کشورهای مسلّط همینطور مدام پیشرفتهای روزافزون با سرعت روزافزون پیدا کردند -یعنی سرعت پیشرفتشان هم مدام زیاد شد - و کشورهای زیر سلطه متوقّف شدند و عقبگَرد کردند!
در این، نکتهی مهمّی وجود دارد. تصوّر نشود که کشورهای زیر سلطه، یعنی کشورهای آسیایی یا آفریقایی یا بعضی از کشورهای آمریکای لاتین که زیر سلطه بودند، اینها از اوّل همینطور مثلاً بدون علم و بدون فرهنگ و بدون تمدّن بودند؛ نه، اینجوری نیست. شما ملاحظه کنید این کتاب نگاهیبهتاریخجهانِ نهرو را؛ نهرو شرح میدهد که وقتی انگلیسها وارد هند شدند، هند از صنعت برخوردار بود؛ صنعت پیشرفته بهحسب آن زمان - این را نهرو در نگاهیبهتاریخجهان ذکر میکند - یعنی محصولات پیشرفتهی صنعتی آن روز را داشت؛ کشورهای دیگر هم همینجور.
انگلیسیها وقتی وارد هند شدند، جلویش را گرفتند؛ یعنی کاری کردند که اصلاً صنعت بومی هند متوقّف بشود و عقبگَرد کند تا نیاز پیدا کنند به صنایع وارداتی و تولیدات انگلیسی؛ اصلاً برنامهریزی کردند برای این. در همهجا این اتّفاق افتاد. در ایران هم همین اتّفاق افتاد. البتّه فرق ایران و هند و بعضی جاهای دیگر این است که در ایران استعمار رسمیای وجود نداشت؛ نفوذ بود، استعمار نبود؛ [امّا] در هند، استعمار رسمی بود. دوگانهی پیشرفت و توقّف.
دوگانهی ابتکار و تقلید:
دوگانهی ابتکار و تقلید؛ یعنی کشورهای مسلّط، هر روز یک ابتکار جدیدی در زندگی، در علم، در امکانات به وجود آوردند؛ [امّا] کشورهای زیر سلطه، بدون اینکه هیچ ابتکاری را از خود بروز بدهند یا به آنها امکان چنین چیزی داده بشود، همینطور مرتّب تقلید کردند؛ مرتّب آنها ابتکار کردند، اینها نگاه کردند و تقلید کردند.
دوگانهی استقلال و وابستگی:
دوگانهی استقلال و وابستگی، استقلال سیاسی و وابستگی؛ کشور کوچکی مثل انگلیس مستقل بود، یک دریای با عظمتی مثل شبهقارّهی هند - شامل هند و پاکستان و بنگلادشِ بعدی - تحت نفوذ آن و وابستهی سیاسی بود. یا یک کشوری مثل ایران با این سابقهی فرهنگ، ازلحاظ سیاسی وابسته بود -چه در اواخر دورهی قاجار، چه در دورهی پهلوی- وابستهی به چه؟ مثلاً فرض کنید به یک کشور کوچکی مثل کشور انگلیس. یعنی یک دوگانهی اینجوری هم به وجود آمد؛ استقلال سیاسی و وابستگی سیاسی.
دوگانهی اعتماد به نفس و انفعال:
اعتماد به نفس و انفعال؛ این هم یک دوگانهی دیگر است. کشورهای مسلّط، اعتماد به نفس داشتند، حرف میزدند، توقّع میکردند، دنیا را متعلّق به خودشان میدانستند؛ [امّا] این مجموعهی زیر سلطه که البتّه خیلی هم ازلحاظ کمیّت بیشتر بودند، اینها دچار انفعال، دچار وادادگی و ضعف نفس بودند.
صدور جهانبینی و فرهنگ و رسوم و عادات؛ یکی از بهاصطلاح لوازم و تبعات این نظام سلطه، این است که آن کشورهایی که ابتکار دارند، پیشرفت دارند، اعتماد به نفس دارند؛ عادات خودشان و رسوم خودشان و جهانبینی خودشان را منتقل میکنند به کشورهای زیر سلطه؛ اینها هم از آنها قبول میکنند؛ بهصورت کتاب، بهصورت تحقیقات و انواع و اقسام [دیگر] که اینها هرکدام شواهد تاریخی واضح و روشنی دارد که [اگر] اهل مطالعه باشید و اینها را دنبال کنید، کاملاً پیدا میکنید. آنوقت علاوهی بر همهی اینها، برنامهریزی برای ادامهی همین حالت. یعنی آن کشورهایی که مسلّط بودند، برنامهریزی علمی دقیقی کردند برای اینکه این حالت ادامه پیدا کند؛ یعنی ابدی بشود؛ تغییرپذیر نباشد. یک همچنین حالتی در دنیا به وجود آمد. این وضعیّت دنیا در این دو سه قرن اخیر بوده.
چگونگی برخی تحولات:
البتّه در این میان، حوادثی اتّفاق افتاده و بعضی از کشورها توانستند خودشان را از این منجلاب نجات بدهند؛ البتّه نه بهطور کامل، لکن در بخشی؛ مثلاً فرض کنید کشور ایالات متّحدهی آمریکا که تحت سلطهی انگلیس و تحت استعمار انگلیس بود، توانست ازلحاظ سیاسی و اقتصادی، خودش را نجات بدهد امّا ازلحاظ فرهنگی، نه؛ ازلحاظ فرهنگی کاملاً تحت تأثیر و منفعلِ در مقابل اروپا بود و همانطور هم ادامه پیدا کرد و تا امروز هم ادامه پیدا کرده. یا مثلاً کشوری مثل هند، ازلحاظ سیاسی توانست خودش را نجات بدهد یا ازلحاظ اقتصادی توانست تا حدود زیادی خودش را بیرون بکشد امّا ازلحاظ فرهنگی، نه؛ ازلحاظ فرهنگی نتوانست خودش را نجات بدهد؛ که حالا چیزهایی وجود دارد.
بنده در یکی از شهرهای هند، وسط میدان دیدم یک مجسّمهای است. پرسیدم این مجسّمهی چه کسی است؟ گفتند این مجسّمهی سردار انگلیسی است که بر این شهر حکومت میکرده! پناه بر خدا! چرا مجسّمهی یک ظالمی را که شما سالها مبارزه کردید و اینها را بیرون کردید، حالا اینجا نصب کردهاید؟ مجسّمهاش آنجا بود؛ شاید الان هم هست؛ در یکی از استانهای جنوبی هند.
در آفریقا هم شبیه همین را من دیدم. در یکی از کشورهای آفریقایی، وسط یک جنگل خیلی توریستی -از جنگلهایی بود که ما را برای بازدید به آنجا بردند- آنجا هم دیدم یک مجسّمهای است؛ گفتم چه کسی است این؟ گفتند این کسی است که حاکم مثلاً انگلیسی بر این کشور بوده؛ اسمش هم آنجا هست، جنگل هم به اسم او است! [یعنی] ازلحاظ فرهنگی نتوانستند خودشان را نجات بدهند. این وضع دنیا است.
انقلاب ما:
خب انقلاب ما، و جمهوری اسلامی در مقابل یک چنین وضعی سینه سپر کرد و توانست ایران را از این منجلاب، بهطور کامل بیرون بیاورد؛ این مهم است.
نگویید: «چطور شما میگویید بهطور کامل! هنوز خیلی از عناصر فرهنگی غربی بر کشور ما حاکم است»؛ بله، [ولی] اینها تخلّفات است؛ انقلاب رسماً خودش را ازلحاظ جهانبینی، ازلحاظ فکر، ازلحاظ فرهنگ، ازلحاظ اقتصاد، ازلحاظ سیاست، ازلحاظ همهی شئون مدیریّت کشور، در مقابل غرب قرار داد. این «نه شرقی، نه غربی» که امام بهعنوان شعار جمهوری اسلامی اعلام کرد، معنایش این بود؛ هیچگونه تأثّری [از سلطه ندارد]. البتّه بله، [مثل] قانونی است، گذاشته میشود، [ولی] یک جایی هم در این قانون تخلّف میشود؛ این یک حرف است؛ امّا قانون نبودن و عکسش قانون بودن، یک حرف دیگر است؛ در جمهوری اسلامی [این] قانون شد؛ تخلّص (رهایی یافتن) و بیرون آمدن از همهی آن چیزهایی که در نظام سلطه بر یک کشور سلطهپذیر و تحت سلطه تحمیل میشود، قانون قطعی و یقینی شد.
جمهوری اسلامی ایران:
و جمهوری اسلامی توانست مقاومت بکند، توانست ایستادگی بکند. یعنی واقعاً از همهی ابزارها علیه جمهوری اسلامی استفاده شد. به قول این دوستان عزیز و جوانهای عزیز -که راجع به این حادثهی امروز (حملهی تروریستی به مجلس شورای اسلامی و مرقد مطهّر حضرت امام خمینی) صحبت کردند و خیلی خوب صحبت کردند - نسل امروز و تهرانیِ امروز هم ببیند که ترور یعنی چه؛ حرکت تروریستی چیست؛ چهجوری میشود که دو نفر، سه نفر، پنج نفر بهطور بیگناه مثلاً در یک حادثهای کشته میشوند و آنهایی که حمله میکنند چهکسانی هستند. این وضعیّت دو سه سال در کشور بهصورت وسیع و همهجایی استمرار داشت و حاکم بود. از این وسیله استفاده کردند، از جنگ استفاده کردند، از کودتا استفاده کردند، از تبلیغات استفاده کردند، از تحریم استفاده کردند، از همهی وسایل علیه این نظام، این انقلاب، این حرکت عظیم استفاده کردند، لکن موفّق نشدند؛ انقلاب موفّق شد، خودش را پیش بُرد، خودش را [به وضع جهان] تحمیل کرد، نظام اسلامی را به وجود آورد.
- تعداد بازدید : 1676
- 30 خرداد 1396
- نسخه قابل چاپ
- اشتراک گذاری
کلمات کلیدی: رهبری