پایگاه پاسخگویی به سؤالات و شبهات (ایکس – شبهه): خوب است که در "خداشناسی"، از نگاههای احساسی و سطحی و اصطلاحاتی که ناخودآگاه تجسم و تشبیه را به ذهن میآورد «اول خدا دست دوستی به سمت ما دراز کرده» فراتر رویم.
●- حُکما اصلی عقلی، علمی و حتی تجربی را بیان میدارند مبتنی بر این که «فاقد شیء نمیتواند معطی شیء باشد»، به زبان سادهتر، «کسی که چیزی را ندارد، نمیتواند آن را به دیگر اعطا کند»، به عنوان مثال: اگر در جیب شما پولی نباشد، نمیتوانید به دیگری پولی بدهید.
"خیر" یعنی "کمال" و "انسان" از خود چیزی ندارد؛ پس هر چه هست، از اوست.
این نگاه، بسیار جامعتر و کاملتر از این است که گفته شود: «اول خدا دست دوستی دراز کرده است».
الف – خیر و کمالی جز او نیست:
هر "خیری"، کمال است، کمال نیز هستی است؛ و هستی و هستیبخش اوست. لذا تمامی خیر، کمال و هستی تجلی اوست، مال اوست و از اوست و به او بر میگردد.
کدام خیر و کمالی را میتوان نام برد که آن اسم خدا نباشد؟ علیم، حکیم، قادر، جمیل، رئوف، رحیم، غنی، جواد، کریم و ... همه اسمای اوست که کم بیش در مخلوقاتش ظهور و تجلی دارد. پس چه کسی از خود چیزی دارد که بتواند بدون تجلی و اذن او بروز دهد؟! لذا فرمود:
« اللَّهُ لَا إِلَهَ إِلَّا هُوَ لَهُ الْأَسْمَاءُ الْحُسْنَى » (طه، 8)
ترجمه: خدايى كه جز او معبودى نيست [و] نامهاى نيكو به او اختصاص دارد.
ب – آغازگر:
بیان شد که "هستی و هستی بخش" اوست، پس آغازگر خلقت نیز خود اوست، و خلقت نیز امری نیست که یکبار اتفاق افتاده باشد و یا بیفتد؛ بلکه این خلقت دائماً دوام و استمرار دارد و نه تنها موجودات، بلکه همه چیز (حتی حالات و رفتارها) را شامل میگردد. بنابراین، همیشه آغاز و ابتدا از اوست. خواه آغاز آفرینش چیزی در ابتدا باشد، خواه آغاز تحولاتی باشد که هر آن در همان چیز اتفاق میافتد، یا آغاز خیر، محبت و ... .
« قُلْ هَلْ مِنْ شُرَكَائِكُمْ مَنْ يَبْدَأُ الْخَلْقَ ثُمَّ يُعِيدُهُ قُلِ اللَّهُ يَبْدَأُ الْخَلْقَ ثُمَّ يُعِيدُهُ فَأَنَّى تُؤْفَكُونَ » (یونس علیه السلام، 34)
ترجمه: بگو آيا از شريكان شما كسى هست كه آفرينش را آغاز كند و سپس آن را برگرداند بگو خداست كه آفرينش را آغاز مىكند و باز آن را برمىگرداند پس چگونه [از حق] بازگردانيده مىشويد.
باومن (Zygmunt Bauman ):
هر کسی به هر گوشه از آفرنیش که بیاندیشد، میفهمد که همه "تجلی" است و کسی از خود چیزی ندارد.
زیگمونت باومن، جامعهشناسی، فیلسوف و نظریهپرداز پست مدرن آلمانی (لهستانی الاصل)، در کتاب "عشق سیال" مینویسد: «عشق ما به همسایه، تجلی عشق او به ماست».
این سخن، فحوای درستی دارد، اما اگر کاملا تبیین نگردد، باطل میشود، چرا که مستلزم "دور" میشود! یعنی ما سؤال میکنیم: «اگر عشق ما به همسایه، تجلی عشق او به ماست، پس ریشه و سبب عشق همسایه به ما چیست»؟! ما که عاشق همسایه نبودیم، بلکه چون او عاشق ما شد، عشقش در ما تجلی کرد و ما عاشق او شدیم، حال او چرا عاشق ما شد و این عشق از کجا نشأت گرفت؟
عشق اول:
بنابراین، همانگونه که اول خدا خلق میکند، بعد مخلوق پیدایش مییابد، در محبت و مودت نیز نیز اول و ابتدا خداوند است که خود، اسماء و صفاتش (کمال محض) را دوست دارد و این اسماء و صفات را در خلقش تجلی میدهد و بالبتع خلقش را دوست دارد.
از این رو، محبوب حقیقی نیز فقط خداوند متعال میباشد و مابقی محبتها نیز اگر در راستای محبت او بود، (مانند قطرهی متصل به دریا) حبّ پایدار میگردد و اگر نبود، فقط یک "وانموده" یا انعکاس جزیی و ناپایدار خواهد بود.
●- در قرآن کریم، در خصوص محبت الهی میخوانید: «إِنَّ اللَّهَ يُحِبُّ الْمُقْسِطِينَ – خداوند اهل قسط را دوست دار» - « إِنَّ اللَّهَ يُحِبُّ الْمُتَوَكِّلِينَ – خداوند اهل توکل را دوست دارد» - « إِنَّ اللَّهَ يُحِبُّ التَّوَّابِينَ وَيُحِبُّ الْمُتَطَهِّرِينَ – خداوند اهل توبه و طهارت و پاکی را دوست دارد» - « إِنَّ اللَّهَ يُحِبُّ الْمُحْسِنِينَ – خداوند نیکان و اهل نیکی را دوست دارد» ... .
اگر دقت کنیم، خداوند متعال خود مقسط، وکیل، تواب (زیاد رو کننده) و طاهر میباشد و هر کس که مانع تجلی این اسماء در خودش نگردد، او را نیز دوست دارد.
کار خیر:
پس هم خالق اوست و هم "فعال ما یشاء" اوست. لذا کسی نمیتواند بدون ابتدای او، اذن او، اراده و مشیّت او، قدم از قدم بردارد، یا این که از خود خیری داشته باشد و آن را بدون اذن الله بروز دهد.
منتهی در "کار خیر" باید توجه نمود که خداوند متعال، انسان را یک ماشین بیشعوری که کارهایی میکند خلق نکرده است – و یا یک حیوانی که از روی غریزهی حیوانی خداداد کارهای خوبی میکند خلق نکرده است، بلکه او را با استعداد "خلیفة الله" شدن [یعنی آینه تجلی و ظهور اسمای الهی شدن] آفریده است، لذا به او روح، عقل، شعور، منطق، قلب، فطرت و وحی افاضه نموده است و انسان کامل (پیامبر و امام صلوات الله علیهم اجمعین) را بهترین الگو «اسوةٌ حسنة» قرار داده است.
●- از اینرو، انسان یک موجود است و کار خوب نیز فعل اوست. لذا "انسان" خوب نمیشود، مگر آن که خیر و خوبی (که اسم و فعل خداست) در او ظاهر شود که ما به آن کار، خوب یا خیر میگوییم – و کار خوب نیز اگر از کسی صادر شود که انسان خوبی نشده است، مانند کارکرد خوب یک حیوان یا ماشین میگردد.
پس خداوند متعال، "آدم خوب، با کار خوبش" را دوست دارد، نه انسان تجزیه شده را که خودش بد نیست، اما هیچ خیری از او صادر نمیشود، یا خودش آدم نشده، اما گاه کارهای خوبی نیز انجام میدهد.
نتایج:
●- هستی، کمال و خیری جز خداوند متعال وجود ندارد؛
●- هر خیری (کمالی) که ظهور یابد، تجلی اوست؛
●- انسان را با قابلیت "جانشینی – نه جایگزینی" خود خلق کرده است؛
●- هم "خیر" را در انسان تجلی داده و هم سفارش به انجام آن داده است، تا ظهور یابد.
●- حول و قوهای جز او نیست (لا حول و لا قوة الاّ بالله العلی العظیم)؛
●- کسی را با خود شریک نگرفته است. پس هر خیری نیز با اذن و لطف او صورت میپذیرد.
●- کار خوب (خیر) را از انسان خوب (مؤمن و محسن) میپذیرد.
●- اول و آخر خود اوست. مبدأ و معاد نیز از او و به سوی اوست. «إِنَّا لِلَّهِ وَإِنَّا إِلَيْهِ رَاجِعُونَ».
●- بندگان (مخلوقاتش)، به ویژه انسان را دوست دارد که خلق کرده است، پس دوست دارد که او در صراط مستقیم حرکت نموده و به رشد، کمال و قرب برسد.
●●●- پس نه تنها نعمات و یا کارهای خوب، بلکه هر امکان، فرصت و مهلتی که به انسان داده و میدهد، نشانهی محبت اوست؛ اگر چه برخی این نعمات را ضایع کرده و برای خود به "نقمات" مبدل نمایند.
مشارکت و همافزایی (سؤال به همراه نشانی لینک پاسخ، جهت ارسال به دوستان در فضای مجازی)
آیا درست است هر کار خوبی که میکنیم (نماز، مسجد و ...) نشانهی محبت خدا به ماست و او به ما نظر کرده که توانستیم آن را انجام دهیم؟
http://www.x-shobhe.com/shobhe/8746.html
کلمات کلیدی:
گوناگون نماز