پایگاه پاسخگویی به سؤالات و شبهات (ایکس – شبهه):
*** - بپرسید: تو که دم نمیزنی و یا احیاناَ نه تنها نسبت به آنها، بلکه نسبت به دوستداران آنها نیز نظر مساعدی نداری، چقدر میشناسی؟! مگر انسان عاقل با چیزی یا کسی که آن را نمیشناسد، مخالفت و دشمنی میورزد؟
*** - بپرسید: آیا خودت نسبت به هر چیزی که از آن دم میزنی و یا هر دین و مکتبی که به آن گرویدهای، و یا هر امام، رهبر و الگویی که از او تبعیت میکنی، شناخت تاریخی و تخصصی داری؟! و یا آن که فقط نگران میزان شناخت من نسبت به تاریخچهی امامان علیهم السلام هستی؟!
حکایتی کوتاه، ولی حیکمانه:
اجازه دهید که ابتدا قصهی سفر "نحوی – استاد صرف و نحو" با کشتی را که مولوی در مثنوی بیان نموده است، بازگو نماییم.
این استاد صرف و نحو عربی، خیلی به خود بالید که ادبیات میداند! روزی قصد سفر با کشتی نمود و در همان ابتدای راه برای این که برتری خود را به رخ کشتیبان بکشد، او را صدا کرد و پرسید: «تو از صرف و نحو چیزی بلد هستی؟» او گفت: خیر بلد نیستم؛ استاد به او گفت: «نیم عمرت بر فناست»:
آن یکی نحوی به کشتی در نشست
رو به کشتیبان نهاد آن خودپرست
گفت هیچ از نحو خواندی، گفت لا
گفت نیم عمر تو شد در فنا
کشتیبان بسیار سرخورده و دل شکسته شد که چرا صرف و نحو یاد نگرفته و نیم عمر خود را بر باد داده است. اما چیزی نگذشت که ناگهان طوفان درگرفت و امواج خروشان را به کشتی زد، تا جایی که واژگونی کشتی حتمی شد و سرنشینان باید خود را به آب انداخته و با شنا کردن به ساحل میرسانند، یا روی آب میماندند تا کشتیهای دیگر بیایند و آنها را نجات دهند.
کشتیبان، به سراغ این "نحوی" آمد و پرسید: «تو شنا بلد هستی؟» گفت: نه! او پاسخ داد: «پس تمام عمر تو بر فناست».
باد کشتی را به گردابی فکند
گفت کشتیبان بدان نحوی بلند
هیچ دانی آ شنا کردن بگو
گفت نی؛ ای خوشجواب خوبرو
گفت کل عمرت ای نحوی فناست
زانک کشتی غرق این گردابهاست
محو میباید نه نحو اینجا بدان
گر تو محوی بیخطر در آب ران
شناخت اهل عصمت علیهم السلام:
شناخت نسبت به هر چیزی و هر کسی، به ویژه اهل عصمت علیهم السلام، به دو بخش تقسیم میگردد که عبارتند از: «شناخت شناسنامهای و شناخت حقیقی».
شناخت شناسنامهای:
شناخت شناسنامهای ضمن آن که مقدمه، خوب و لازم است، سطوح متفاوتی دارد که ابتدای آن همین شناخت عموم مردم است (که دارند) و مراحل بالاتر و تخصصی آن، مستلزم تحصیلات و مطالعات تخصصی میباشد؛ مانند شناخت هر برهه یا شخصیت تاریخی. اما قبول ولایت و امامت امیرالمؤمنین و یا سایر امامان علیهم السلام، به این نیست که الزاماً اسامی و تاریخچه پدر و مادر و حاکمان و پدر و مادرهایشان را بدانیم.
●- هر ایرانی یا غیر ایرانی میداند که در جهان کشورهایی چون ایران، یونان، ایتالیا، چین و ... قدمت تاریخی دارند، شهروندان هر کدام نیز به وطن خود علاقه و دلبستگی دارند؛ اما آیا هر کدام از آنها تاریخ کشور خود و سایر کشورها را کاملاً میدانند؟!
●- آیا هر فوق دکترای الکتریسته و برقی، اسامی، القاب و تاریخچه حیات ادیسونو پدر و مادرش را میداند و یا میداند که معاصر با کدام حکومتها و حاکمان و والیان ایالتها و ... بوده است؟! و آیا ندانستن آن سبب کاهش شناخت او از ادیسون، برق، روشنایی و ... شده است؟!
علوم دشمنان:
کدام یک از دشمنان معاصر انبیاء، اوصیاء و اولیاء الله، نسبت به آنان شناخت شناسامهای نداشتند و نمیدانستند که پدر و مادر آنها کیست و در کدام شهر و دیار زندگی میکنند و حتی روزگار خود را چگونه میگذرانند؟! امروزه شاهدیم که گاهی دشمنانمان، ما را به مراتب بیشتر از خودمان میشناسند!
آیا فرعون، حضرت موسی علیه السلام را نمیشناخت - یا ابوسفیان، ابوجهل، ابولهب و امثال آنها [لعنت الله علیهم اجمعین]، پیامبر اکرم صلوات الله علیه و آله را نمیشناختند – یا معاویه و یزید و امثالهم [لعنت الله علیهم اجمعین]، امیرالمؤمنین، فاطمه زهراء، امام حسن، امام حسین سلام الله علیهم اجمعین را نمیشناختند؟! اما این اکتفا به "شناخت شناسنامهای" [که البته تا حد اولیه آن لازم و بیش از آن نیز خوب است]، به چه کار آنان آمد؟!
امروز نیز نه تنها یک مورخ، میتواند تمامی دوستان و دشمنان خدا و هر شخصیت دیگری را به لحاظ شناسنامهای و عصر آنها بشناسد، بلکه هر کسی در مورد هر که علاقمند باشد، میتواند با مراجعه به کتب تاریخی مربوطه، مطالعه نماید.
شناخت خقیقی:
اما، شناخت خقیقی به این است که محقق اول موضوع و ویژگیها و شاخصهها بشناسد، و سپس مصادیق واقعی آن را بشناسد.
بدیهی است کسی که اولوهیت و ربوبیت را نمیشناسد، چه بسا هر فرعون زمان، یا گوساله و بتی را "إله و رب" خود بخواند – و کسی که «خالق، مخلوق و اصل هدایت» را نمیشناسد، چه بسا به جای دین الهی به هر "ایسمی" بگرود – یا کسی که اصل ولایت، امامت و رهبری را نمیشناسد، به دنبال هر امام باطلی راه بیفتد و از او تبعیت نماید!
●- بنابراین، ابتدا باید "تعریف" را دانست، و سپس به دنبال "مصداق یا مصادیق واقعی" آن رفت تا مرعوب فریب، خدغه، جعل و بدلهای تقلبی نگردید. فرض کنید که کسی تعریف آب زلال و گوارا را نداند، سپس به او آب لجنی را نشان دهند و بگویند: آن آب که مایهی حیات است، همین است!
شناخت اسلام:
اسلام، یک کلمه یا یک شیء نیست؛ بلکه یک دین تمام شمول و جهان شمول میباشد؛ بنابراین شناخت آن [مانند هر علم دیگری]، هم دارای مراتب است و هم سقف و پایان ندارد.
آیا شناخت دانشمندان از انسان، جهان، ریاضی، فیزیک، شیمی، فلسفه، تاریخ، ادبیات، هنر و ... به پایان رسیده است؟! مگر علم که تجلی "علیم" است، سقف و پایان دارد؟!
پس، از آنجا که اصول عقاید تحقیقی است، هر کسی از عوام گرفته تا دانشمندان و نخبگان، میتواند بگوید که من به حد خود شناختهام. حال خواه ارسطو باشد و قانون "حرکت و محرک" را بنویسد، خواه آن پیرزن ریسنده باشد و به کار و چرخ ریسندگی خود استدلال د نماید.
شناخت اهل عصمت علیهم السلام:
شناخت اهل عصمت و به ویژه امامان علیهم السلام نیز چنین است؛ ابتدا انسان باید با اصل "ولایت و امامت" آشنا شود، و بداند که تفاوت و ویژگیهای "امام حق" و "امام باطل" کدام است، سپس بفهمد و بشناسد که چه کسانی مصادیق هر کدام هستند؟ وگرنه در عین حال که گمان میکند خیلی روشنفکر شده و اصلاً مقولهای تحت عنوان "ولایت و امامت" را قبول ندارد، ولایت مستکبران را گردن مینهد و به اطاعت و تبعیت امامان باطل مشغول میگردد.
بسیاری از آنان که دم از امام حسین علیه السلام میزدند (بزرگان کوفه)، و ایشان را دعوت کردند، خیانت کردند! و بسیاری دیگر که در صف دشمنان جای گرفته بودند (حرّ ،فرزندانش و ...)، وقتی با حقیقت امام آشنا شدند، به سوی مصداق واقعی و حقیقی آن شتافتند و به فلاح رسیدند.
شناخت و ایمان:
با توجه به نکات بیان شده، معلوم شد که "شناخت" در حد لازم، پایه و مقدمه ضروری است، اما هیچ شناختی [چه عمومی و چه تخصصی]، علت تامهای برای ایمان آوردن نمیباشد.
آیا ابلیس لعین، بلعم باعور، سامری گوسالهساز، فرعون و ... خدا را نمیشناختند؟! آیا خوارج، امیرالمؤمنین علیه السلام را نمیشناختند – آیا معاویه لعنت الله علیه، امام حسن مجتبی علیه السلام را نمیشناخت، یا یزید و شامیان و کوفیان، امام حسین علیه السلام را نمیشناختند؟! یا اتفاقا چون میشناختند و خوب هم میشناختند، کمر به قتل آنان بستند؟! چنان که امروزه امپریالیسم و صهیونیسم بینالملل، به سرکردگی امریکا و انگلیس، چون اسلام و مسلمانان را خوب میشناسند، قتل عام و نسلکُشی آنان در سرتاسر جهان را در اولویت اهداف و برنامههای خود قرار دادهاند.
بنابراین، اگر چه "ایمان" مبتنی بر شناخت اولیه و سپس اکمال آن میباشد، اما هر شناختی نیز سبب ایمان نمیگردد. در این عرصه اگر "محو" نباشی، "نحو" به درد نمیخورد و همهی عمر بر فنا میرود.
مشارکت و همافزایی (سؤال به همراه نشانی لینک پاسخ، جهت ارسال به دوستان در فضای مجازی)
گفت: تو که اینقدر دم از اسلام و اهل بیت (ع)، آیا هیچ شناختی از تاریخچه، نام پدر و مادر و حکام عصرشان داری؟ پاسخ نداشتم؛ چه کنم؟!
http://www.x-shobhe.com/shobhe/8791.html
کلمات کلیدی:
گوناگون