مقام معظم رهبری: بایدهای آرامش، شادابی و موفقیت در زندگی مشترک - شما چه کار میکنید که گل محبت در دل همسرتان بروید؟
مقام معظم رهبری، در یکی از مراسمهای عقد و ازدواج:
... این تشکیل خانواده را دستِ کم نگیرید. شاید من بتوانم بگویم یکی از گناهان کبیرهی تمدن غرب نسبت به بشریت، این است که ازدواج و تشکیل خانواده را در چشم مردم سبک و کوچک کرد.
●- این تمدن، قضیهی زن و شوهر را مثل لباس که عوض میکنند و مثل مغازهیی که با آن معامله میکنند و بعد برای کار دیگری آن را تبدیل میکنند به مغازهیی دیگر، رفتار کرد و این کار را با هر دو طرف - زن و مرد - انجام داد؛ یعنی در واقع احساسات و عواطف و غرایزی را که از زن و مرد زود برانگیخته میشود، به جان خانواده انداختند، که تا هر کدام از دیگری دلخوریای پیدا کرد یا مانعی ایجاد شد و عیبی دید؛ یا چیز دیگری چشمش را گرفت، خانواده تهدید شود.
●- اسلام اینگونه نیست؛ اسلام بشدت بنیان خانواده را مستحکم قرار داده و پایههای آن را قرص کرده و به آن سفارش کرده است؛ همچنانکه به اصل ازدواج و گزینش همسر خوب و صالح سفارش کرده، به حفظ این بنیان رصین و مستحکم و مبارک هم سفارش کرده است؛ این را حفظ کنید.
●- اگر شما که دامادید و شما که عروسید، توانستید این پیوند خانوادگی و این پیوند دو نفره را - که انشاءاللَّه بعدها مثل درختی، شاخه درست میکند و میوه میدهد و ای بسا از شاخههای او صدها قلمه درست شود و یک جنگل به وجود بیاید - که فعلاً یک نهال است، خوب حفظ کنید، زندگی شما شیرین خواهد شد؛ هرچند که در هر سطح مالی، اعتباری، ارزشی و علمی که باشید.
●- این احساسات و نیازها برای یک استاد دانشگاه، یک دانشمند و یک محقق، همچنان است که برای یک آدم کارگر ساده؛ یعنی این احساسات و نیازهای اصلی، در همه یکسان است. در این جهت، یک ثروتمند مثل یک فقیر است؛ هر دو دلشان میخواهد وقتی وارد خانه شدند، خانه به آنها آرامش و امنیت و احساس راحتی و آسودگی بدهد؛ این را همه ی مردها میخواهند. همهی زنها هم میخواهند وقتی شوهرشان وارد خانه شد، خانه را پر از شیرینی و شادی کند؛ خانه برایشان محیط راحتی و شادی شود؛ زیرا هر دو خستگی دارند؛ زن کارهایی دارد و مرد هم کارهایی؛ حالا مرد در چالشهای زندگی، زن هم یا در چالشهای زندگی و کارهای سیاسی یا در خانه و با تربیت فرزند؛ هر دو خستهاند. وقتی که زن و شوهر در پایان کار روزانه یا در وسط روز به هم میرسند و همدیگر را میبینند، هر دو از هم توقع دارند که بتوانند محیط را شاد، سرزنده، قابل زیست و رفع کنندهی از خستگی بسازند؛ این توقع بجایی است و بیجا هم نیست که هر دو از یکدیگر توقع داشته باشند.
●- اگر بتوانید این کار را بکنید، زندگی شیرین خواهد شد. ای بسا کسانی که خیلی ثروتمندند؛ اما این زندگی شاد را ندارند؛ در خانه درگیری، دعوا و دلخوری دارند. ای بسا کسانی که خیلی در جامعه معتبرند؛ عنوان دارند، رئیسند؛ اما در خانه شان هزار مشکل دارند. همان آقایی که ممکن است دستیار یا کارگر زیر دست و کارمندش جرأت نکنند به او بگویند بالای چشمت ابرو، و حرف او را مطیعانه گوش کنند، در داخل محیط خانواده ممکن است مدعی داشته باشد؛ زن بداخلاق و تنبل، یا محیط بد، که به جای اینکه برای او آرامش درست کند، خراب میکند.
بنابراین، اینها با ثروت و فقر و عنوان و بیعنوانی و در تهران یا فلان روستا بودن، هیچ تفاوتی نمیکند؛ همهی انسانها به این امنیت زندگی نیاز دارند. لذا شما در قرآن که نگاه کنید، میبینید که وقتی بحث ازدواج میشود، میگوید: « وَجَعَلَ مِنْهَا زَوْجَهَا لِيَسْكُنَ إِلَيْهَا »؛ تا مایهی سکونت و سکینه - یعنی آرامش - باشد؛ زن و شوهر باید برای هم مایهی آرامش باشند.
●- درست گوش کردید! این را هم شما دخترها، هم شما پسرها در گوش داشته باشید! این ازدواج یک خانواده درست میکند، این خانواده باید محیط امن و امان و راحتی برای شما دو نفر باشد و اگر انشاءاللَّه فرزند داشتید - که خواهید داشت - برای آن فرزندان هم شما باید این محیط امن و امان را فراهم کنید، که این کار به خودی خود هم نمیشود .
*- نکته دیگر اینکه، اگر بخواهید این محیط امن و امان به وجود بیاید، راهش این است که زن و شوهر این محیط را محیط محبت کنند؛ یعنی به هم محبت و عشق بورزند. چه طور؟ عشق ورزیدن که زورکی نیست؛ به قول مشهدیها: «مهر به زور، عشق به چمبه»! بایستی محبت در یک دل، مثل گلی که از زمین میروید، بروید. شما چه کار میکنید که گل محبت در دل همسرتان بروید؟ این دست شما خانم و دست شما آقاست. راهش چیست؟ راهش این است که شما به او وفادار باشید و محبت بورزید. این کار، محبت را در دل او زنده میکند. او هم که به شما محبت کند، در دل شما هم محبت زنده میشود؛ چون به هم وابستهاید.
اگر نگوییم که این خیل عظیم احکام مربوط به زن و مرد و محرم و نامحرم و حجاب، برای همین است، صدی هشتاد نود درصدش برای این است که شما دوتا با هم در خانه با محبت زندگی کنید. اگر شما که در کوچه راه میروید، این را ملاحظه نکردید، صد جا دلت مشغول میشود و دیگر خانه برایت رنگی ندارد؛ او هم همینطور است.
●- اگر شما آقا، محرم و نامحرم را رعایت نکردید، اگر دوستِ جنس مخالف پیدا کردید، اگر با همه گرم گرفتید، اگر حجاب رعایت نشد، اگر صد جور زن با آرایشهای گوناگون در مقابل شما رژه رفتند؛ و نیز اگر شما خانم، هرجا یک مرد چنین و چنانی را دیدید و به او خیره شدید و نگاه کردید و چه و چه کردید، نتیجه چه میشود؟ نتیجه این میشود که همسر خودت از نظر تو دیگر آن جاذبهیی را که محبت ایجاد کند، نخواهد داشت.
همسر شما هر کس هم که باشد، ولو حضرت یوسف، بعد از یک ماه یواش یواش عادی میشود. حضرت یوسف هم اولش خیلی برجسته است؛ زلیخا هم اولش خیلی برجسته است؛ اما بعد یواش یواش عادی میشود؛ ولی آن بیرونی نو است.
اگر قرار باشد که شما چشم به آن بیرونی داشته باشید، اگر محرم و نامحرم را رعایت نکنید، اگر حجاب خودتان را رعایت نکردید، اگر مرد حجاب زن را رعایت نکرد، اگر معاشرتهای بیبند و بار و بگو و بخندهای سبک دخترها و زنها و پسرها با همدیگر در جامعهیی بود، آنچه که لازمهی بقای خانواده ی شماست، تحقق پیدا نمیکند. زور که نیست؛ یک چیز طبیعی است.
●- دختر و پسر در غرب، به خصوص در بعضی از جوامع غربی، صد کار میکنند تا به سن ازدواج برسند. در آن جوامع سن ازدواج معمولاً بالاست و بین بیست و سی خیلی بیشتر از سن پانزده و بیست یا هجده و بیست است و بالاتر از سی هم که فراوان است. در آنجا بخصوص مردها اول هزار درِ دیگر را میزنند و بعد درِ ازدواج را! یعنی همه چیز را تجربه کرده و دیگر برایش چیزی نیست. این کجا، آن جوانی که با عفت گذرانده و با خود و نفس خودش مبارزه کرده و بعد ازدواج کرده، کجا. اینها هر دو یک جور قدر زن را میدانند؟ هر دو یک جور به محیط خانواده میچسبند؟ نه. او بی قید و لاقید است. این زن باید خیلی فوق العاده باشد که این به مرد بگوید بله. این بهتر از همهی آنهایی است که دیدم؛ تازه بعد از مدتی عیوبش آشکار خواهد شد؛ هیچ کس که بی عیب نیست.
مسألهی زن هم به همین قیاس است. اثر احکام اسلام در اینهاست. این قدر که میگویند حجاب، رو بگیرید و چنین و چنان کنید، اینجاها و در مسائل اصلی زندگی اثرش ظاهر میشود. خود حجاب ممکن است چیزی به نظر نیاید. پس زن و شوهر از همین اول ازدواج که خدا یک محبتی هم در دلشان قرار داده، این محبت را نگه دارند و زیادش کنند. راهش هم این است که به هم باوفا و صادق باشند و همدیگر را حفظ کنند؛ مثل دو تا شریک واقعاً مصالح هم را رعایت و راز هم را حفظ کنند.
زن راز شوهرش را پیش خاله و خواهر بیان نکند، مرد هم اسرار زنش را در باشگاه و مهمانی و... به رفیقهایش نگوید؛ حواستان جمع باشد، اسرار هم را محکم نگهدارید و حفظ کنید؛ ظاهر را هم حفظ کنید. با این، زندگی شیرین خواهد شد
●- زن راز شوهرش را پیش خاله و خواهر بیان نکند، مرد هم اسرار زنش را در باشگاه و مهمانی و... به رفیقهایش نگوید؛ حواستان جمع باشد، اسرار هم را محکم نگهدارید و حفظ کنید؛ ظاهر را هم حفظ کنید. با این، زندگی شیرین خواهد شد.
*- نکتهی سوم، اینکه باید با هم بسازید. هر جا سازش بد باشد، اینجا خوب است. شما از همدیگر به تدریج چیزهایی را کشف خواهید کرد. انسان اول که نگاه میکند، همه اش حُسن میبیند؛ اما وقتی وارد میشود، به نقایص، کمبودها و ضعفهایی میرسد؛ اینها را دو طرف یواش یواش در یکدیگر کشف میکنند، که این مسائل نبایستی موجب سردی شود؛ باید با اینها بسازید؛ چون بالاخره نه مرد ایدهآل آنچنانی بیعیب در همه عالم پیدا میشود و نه زن بی عیب.
بنابراین ،اگر رفتار تندی، بداخلاقی در وهله یی و کم کاری دیدید، باید بسازید؛ منتها با زبان، با ملایمت و با مهربانی. البته این مطلب را من هم به مردها بگویم و هم به زنها، که زنها در این زمینهها قویتر از مردهایند.
●- این آقایان که میبینید ماشاءاللَّه با این یال و کوپال! اینها همهاش ظاهر است. جسم قوی است؛ اما از لحاظ پیچیدگی ذهنی در زمینههای احساسی و عاطفی، زن قویتر از مرد است؛ قدرت تحملش زیاد و راهها را بلد است.
در ورزش کشتی، کشتیگیری که دستپاچه است، با هیاهو به طرف دیگری حمله میکند؛ اما حریف که تحمل میکند و نقطهی ضعفش را پیدا میکند، ناگهان ضربه را بر او وارد میکند. طبیعت اغلب زنها چنین است. البته ممکن است بعضی از زنها اینطور نباشند و بعضی از مردها هم آنطور. غرض، خانمها بهتر میتوانند در این مصاف دوستانه بر عوامل سردی و... با یک مقدار کوتاه آمدن، با یک مقدار خوش اخلاقی کردن و با ابزارهایی که هست، فایق بیایند و مرد را بکشانند به آن جایی که باید قرار بگیرد، تا انشاءاللَّه زندگی، زندگی شیرینی شود.
●- به تشریفات خیلی اهمیت ندهید. این که من گفتهام اگر مهریه بیشتر از این مقدار باشد، عقد را نمیخوانم، از باب این نیست که اگر مهریه بیشتر از این مقدار باشد، عقد باطل است؛ نه، اگر شما مهریه را هزار برابر این مقدار، مثلاً چهارده هزار سکه، قرار بدهید، عقد باطل نیست و عقد درست است؛ منتها عقد یک معاملهی انسانی است و معاملهی دلها و جانهاست، که اگر پای پول و ثروت به میان آمد، تبدیل میشود به معاملهیی بازاری؛ مثل این است که کالایی را داریم میگیریم و میدهیم. خب این کالا چیست، کیست؟
●- من میخواهم جلوی این را بگیرم که در چشم و همچشمی نیفتد. یک عده که مقداری پول دارند، به فکر بیفتند که مهریههای گزاف تهیه کنند، بعد هم با جهیزیهی سنگین از آن طرف همراه شود. آن خانم بگوید همسایهمان، خواهرش، دختر عمویش و... فلان جور جهیزیه برده، اگر ما نبریم، بد میشود. اینها را رها کنید و نگاه کنید به نیازها و همان حد لازم معمول؛ از آن حدود تجاوز نشود.
شما هر دو؛ زن و شوهر، سعی کنید همدیگر را متدین کنید؛ حواستان باشد
*- یک نکته دیگر که حتماً باید بگویم این است که شما هر دو؛ زن و شوهر، سعی کنید همدیگر را متدین کنید؛ حواستان باشد. به خصوص شما که در محیطهای ورزشی هستید؛ چون محیطهای ورزشی ما الان از لحاظ جنبههای ارزشی، که بنده راضی باشم و بگویم الحمدللَّه، چندان خوب نیست. نمیگویم خیلی بد است؛ نه، از سابقها خیلی بهتر شده و جوانهای خوبی در این محیط هستند؛ اما هنوز خیلی کار دارد.
این را هم شما بدان که من از امثال شما جوانها که پایی، سری و کاری با دین و ایمان دارید، توقعم این است که در همان محیط که هستید و تمرین میکنید یا تمرین میدهید و بازی میکنید و یا در اردو روزگار میگذرانید، سعی کنید با وجود و با منش خودتان در دیگران حس احترام به دین و به ارزشها را بیدار کنید؛ رودربایستی نکنید.
●- نمازتان را اول وقت، با حضور قلب و خوب بخوانید، تا دیگران یاد بگیرند. ممکن است یک نفر هم پیدا شود بگوید: ای آقا، حالا این آقا هم رفته فلان! غلط میکند هر کسی اینطوری بگوید؛ کار بدی میکند. شما سعی کنید دین را در محیط ورزشیتان ببرید؛ و شما خانم! سعی کنید این روحیهیی که گفتم، در این جوان تقویت کنید؛ این هم به نفع شخصی شماست و هم به نفع سرنوشت زندگی. و شما هم متقابلاً همین احساس را بروز دهید.
ایشان دختر یک شخص حزباللهی است، که لابد دامادشان هم همینجورند؛ انشاءاللَّه همینجور هم بایستی باشند و عمل بکنند. امیدواریم انشاءاللَّه این توصیهها به شما کمک کند که زندگیتان شیرینتر، پایدارتر، ماندگارتر و مبارکتر باشد. (20/3/1383)
پاورقی:
(1)- «هُوَ الَّذِي خَلَقَكُمْ مِنْ نَفْسٍ وَاحِدَةٍ وَجَعَلَ مِنْهَا زَوْجَهَا لِيَسْكُنَ إِلَيْهَا فَلَمَّا تَغَشَّاهَا حَمَلَتْ حَمْلًا خَفِيفًا فَمَرَّتْ بِهِ فَلَمَّا أَثْقَلَتْ دَعَوَا اللَّهَ رَبَّهُمَا لَئِنْ آتَيْتَنَا صَالِحًا لَنَكُونَنَّ مِنَ الشَّاكِرِينَ» (الأعراف، 189)
ترجمه: اوست آن كس كه شما را از نفس واحدى آفريد و جفت وى را از آن پديد آورد تا بدان آرام گيرد پس چون [آدم] با او [حوا] درآميخت باردار شد بارى سبك و [چندى] با آن [بار سبك] گذرانيد و چون سنگينبار شد خدا پروردگار خود را خواندند كه اگر به ما [فرزندى] شايسته عطا كنى قطعا از سپاسگزاران خواهيم بود.
- تعداد بازدید : 2753
- 18 مهر 1396
- نسخه قابل چاپ
- اشتراک گذاری
کلمات کلیدی: رهبری