پایگاه پاسخگویی به سؤالات و شبهات (ایکس – شبهه): ابتدا به چند نکته در خصوص کارکرد ذهن توجه کنیم:
یک – ذهن به قول امام خمینی رحمة الله علیه، "هرزه گرد" است. یعنی یک لحظه نیز توقف ندارد و مرتب از این طرف به آن طرف میرود.
دو – ذهن، عادت هم میکند. مثل این که عادت کند که هر گاه رها شد، متوجه موضوع خاصی شود و یا هر گاه نشانهای را دید، متوجه یک موضوع خاصی گردد. به قول معروف «شرطی میشود».
سه – در عین حال ذهن، قابل کنترل، مهار و حرکت و گردش بر اساس فرمان میباشد.
چهار – اگر ذهن به کنترل عقل درنیاید، حتماً به کنترل نفس در میآید.
به عنوان مثال: وقتی انسان علم ندارد که قرآن کریم وحی است و هم چنین علم ندارد که وحی نیست، باید در ذهنش بگوید: «شاید وحی هست، و شاید هم نیست»؛ اما اگر متمایل شد به این که وحی نیست، چون دلیل عقلی و علم ندارد، حتماً تابع امیال و وسوسههای نفس گردیده است.
مراتب شناخت:
نکتهی دیگر آن که شناخت مراتب دارد و در اغلب موارد، نمیشود بدون شناخت اصل، فرع را شناخت. مثل این که کسی نشناسد و نداند که اساساً عالم هستی خالق و ربی دارد یا خیر؟ سپس در این بیاندیشد که آیا "قرآن مجید" وحی خداوند هست یا خیر؟!
بنابراین، با تردید در وجود فاعل، نمیشود در "انتساب فعلی به او" بحث نمود. فرض کنید کسی در اصل وجود شخصیتی به نام حافظ تردید داشته باشد و سپس بحث کند که آیا این غزلیات سرودهی اوست یا خیر؟!
توحید:
بنابراین، بحث کردن در مورد وحیانی بودن قرآن مجید، بدون شناخت و ایمان به خداوند سبحان، بیمورد است و به نتیجهای نمیرسد. اما اگر انسان با عقل و علم و ایمان بیاورد که:
●- عالم هستی خود به خود به وجود نیامده و خالق علیم و حکیمی دارد؛
●- این خالق، عالم را بیهوده و عبث نیافریده، پس حتماً به سوی هدف ربوبیت و هدایت مینماید؛
●- انسان به دلیل برخورداری از کمال "اختیار و انتخاب"، به غیر از هدایت تکوینی، نیاز به هدایت تشریعی (نبوت و وحی) دارد و ...؛
آن وقت دنبال این میگردد که این انبیا و رسولان کدامند و آیا کتابی از آنان هست یا خیر و آیا تورات، انجیل و قرآن کریم وحی میباشند یا خیر و ...؟
قرآن مجید:
اگر کسی شناخت و ایمانی به توحید، معاد و بالتبع نبوت نداشته باشد، برای او چه فرقی دارد که قرآن کریم وحی هست یا نیست؟ به فرض که باشد، برای کسی که با قرآن مجید کاری ندارد، چه تفاوتی میکند، به جز بوسیدن و سر تاخچه گذاشتن، یا پشت آینه خوردو قرار دادن، یا سر سفره عقد و سر قبر گذاشتن آن و قرائت آن در مجالس ترحیم؟!
اما کسی که میخواهد بشناسد و بداند، دست کم مطالعهای در کتاب مورد نظرش مینماید و سپس در مورد مبدأ و مبانی آن و مطالب مندرج در آن بحث میکند. آیا میشود بدون هیچ مطالعه و شناختی از قرآن کریم، بحث نمود که آیا قرآن مجید وحی هست یا نیست؟ و ذهن را بین "شاید"ها، بیهوده گرداند و چرخاند؟!
*- قرآن مجید [چه وحی باشد یا نباشد، که هست]، کتاب هستیشناسی است؛
*- کتاب مبدأ و هدف شناسی است؛
*- کتاب خداشناسی و معاد شناسی است؛
*- کتاب انسانشناسی و جامعهشناسی است؛
*- کتاب اخلاق و رفتار شناسی است؛
*- کتاب تفصیل [جدا کننده حق و باطل] است؛
*- کتاب "تبیان و بیان" است، یعنی مرزهای حق و باطل، نور و ظلمت و ... را روشن و معین میکند؛
*- کتاب حقوق و بایدها و نبایدهای منطبق با هستی و هدف است؛
*- کتاب آموزش علم و حکمت است؛
*- کتاب آگاهی بخشی از غیب و شهود است؛
*- کتاب استدلال عقلی و ذکر و یادآوری قلبی است؛
*- کتاب بشارت و انذار نسبت به عاقبت امور است و ... .
وحیانیت قرآن:
واضح است که از دو حال خارج نیست، یا آیات این کتاب، وحی الهی است و یا نیست؟ و اگر نباشد، لابد گفتار و بیانات شخصی دانشمند، در چهارده قرن پیش میباشد.
از اینرو، خداوند متعال در اثبات وحیانیت، در همین قرآن، تحدی نموده است. یعنی میفرماید: اگر کلام الله نباشد، لابد کلام بشر است، پس اگر بشری در آن زمان توانسته چنین بیاندیشد و بگوید، شما نیز میتوانید. و اگر گفته شود: او نابغه بوده و ما نیستیم؛ میفرماید: بروید تمامی دانشمندان، اندیشمندان، علوم و امکانات خود را جمع کنید، دست کم یک سوره مثل آن بیاورید و اگر نتوانستید که نمیتوانید، پس چرا جدل بیهوده میکنید، بپذیرید که گفتار بشر نیست، پس کلام الهی است.
امامت:
راجع به امامان علیه السلام نیز همین طور است. یک موقع در ذهن سؤال پیش میآید که آیا اشخاصی به نامهای محمد، علی، فاطمه، حسن، حسین و ... علیهم السلام، در تاریخ وجود داشتهاند یا نداشتهاند؟! خب یکی مطالعهی تاریخی (ولو اجمالی و گذرا) لازم است.
تاریخ، یک علم است، اصول و چارچوبهای مشخص و متقنی دارد؛ وگرنه انسان از گذشته، جز آن چه با چشم خود دیده را نمیشناخت و باور نمینمود، حال خواه تاریخ ادوار و حکومتها باشد، خواه تاریخ اشخاص.
اما یک موقع بحث از این است که آیا آنها "ولیّ الله، حجة الله و امام" بودند یا نبودند؟!
بدیهی است که این شناخت نیز مراتب دارد و تا کسی به توحید، معاد و نبوت، شناخت، علم و البته ایمان نداشته باشد، اندیشیدن، سخن گفتن، بحث کردن و کنکاش ذهن در مورد این که اشخاص مورد نظر، امام بودند و یا نبودند، بیجا و بیمنطق است و به نتیجه روشن و متقنی راه نمییابد.
نتیجه:
اگر انسان بخواهد بدون هیچ مطالعه، تفکر، تعمق، یک گوشه بنشیند و دائماً ذهن خود را در دور باطل بچرخاند و بپرسد: آیا خدایی هست یا نیست؟ آیا پیامبری هست یا نیست؟ آیا وحی و کتابی از سوی خدا هست یا نیست؟ آیا این قرآن مجید وحی است یا نیست؟ آیا چنین اشخاصی در تاریخ بودهاند یا نبودهاند؟ آیا آنان ولیّ الله و امام بودند یا نبودند و ...؟! به هیچ نتیجهای نمیرسد.
اما، در مواردی نگاه با بصیرت، نتیجهی عقلی و عملی میدهد، لذا فرمود: خوب و با بصیرت به زمین و آسمان و هر چه در آنهاست و چگونگی خلقت آنها بنگرید.
بدیهی است که این نگاه، باید همراه با تفکر و تعقل باشد، وگرنه حیوانات نیز میبینند و چه بسا با ظرافت، قدرت و شعاع دید بیشتری ببینند. لذا فرمود: در نظام خلقت، تفکر کنید و بیاندیشید.
در مواردی، مطالعه منبع تأمین و راهگشا عقل و علم میگردد. البته باز هم با تفکر و بصیرت. لذا فرمود تعقل و تعمق نمایید.
در مواردی، دقت در تجربیات تقویت کنندهی عقل میگردد.
و در تمامی موارد، نفس حیوانی باید تحت فرمان قرار گرفته و کنترل شود، وگرنه بر چشم و گوش جان، پرده میافتد و چون راه ورودی بسته میشود، عقل و قلب نیز ممهور شده و از فعالیت و پرتوافکنی باز میمانند؛ و البته دیگر هیچ تذکری نیز مؤثر نمیافتد.
« أَفَرَأَيْتَ مَنِ اتَّخَذَ إِلَهَهُ هَوَاهُ وَأَضَلَّهُ اللَّهُ عَلَى عِلْمٍ وَخَتَمَ عَلَى سَمْعِهِ وَقَلْبِهِ وَجَعَلَ عَلَى بَصَرِهِ غِشَاوَةً فَمَنْ يَهْدِيهِ مِنْ بَعْدِ اللَّهِ أَفَلَا تَذَكَّرُونَ » (الجاثیه، 23)
ترجمه: هيچ ديدى آن كسى را كه هواى نفس خود را خداى خود گرفت و خدا او را با داشتن علم گمراه كرد و بر گوش و قلبش مهر نهاد و بر چشمش پرده انداخت، ديگر بعد از خدا چه كسى او را هدايت مىكند آيا باز هم متذكر نمىشويد؟
مشارکت و همافزایی (سؤال به همراه نشانی لینک پاسخ، جهت ارسال به دوستان در فضای مجازی)
دائماً در ذهنم خطور میکند که شاید قرآن کلام خدا نیست، شاید امام حسین (ع) یا کلاً امامی نبوده ...، و یک عده این حرفها را درآوردند؟
http://www.x-shobhe.com/shobhe/8909.html
کلمات کلیدی:
قرآن