پایگاه پاسخگویی به سؤالات و شبهات (ایکس – شبهه): واژگان و مفاهیم آنها، خود ابزار سیاست و تبلیغات هستند و بسیار بیش از آن که مورد استفادهی صحیح قرار گیرند، مورد سوء استفاده و حتی بازیهای لفظی، فکری، خبری، تبلیغی و ضد تبلیغی قرار میگیرند. چنان که غرب آن چه از "دین" درک مینمود، همان "کلیسا" بود، اما آن چه علیه "دین" گفته شد را به تمامی ادیان تسری دادند؛ و یا واژگانی چون: دموکراسی، حقوق بشر، لیبرالیسم و ... به ابزار و حربه مبدل گردیده است.
بنابراین، وقتی خارج از حیطهی شعاری و در قالب یک بحث نظری یا علمی، سؤال از تفاوت «دین حکومتی» با «حکومت دینی» طرح میشود، باید دید که معنا و مفهوم مورد نظر از "دین" و هم چنین از "حکومت" چیست و مقصود مصداقی آنها کدام است؟ آیا منظور از "دین" فقط اسلام است، یا هر دینی؟ آیا مقصود از حکومت دینی، همان حکومت اسلامی است، یا هر حکومتی که صبغهی دینی خود را داشته باشد؟
دین - مطلق دین، نه منحصر به اسلام است و نه حتی منحصر به ادیان الهی (ابراهیمی علیه السلام)، بلکه هر نوع جهانبینی، به انضمام بایدها و نبایدهای منطبق با آن [که به آن شریعت گفته میشود و در اصطلاح ایدئولوژی نیز میگویند]،نوعی دین میباشد. از این رو، هم اسلام، مسیحیت و یهودیت، دین قلمداد میگردند و هم هندوئیسم و بودیسم، و هم هر ایسم دیگری چون: کمونیسم، امپریالیسم، لیبرالیسم، اومانیسم و ... . اگر چه به غیر از ادیان الهی، همگی ریشه در جهانبینی مادی دارند و فقط "شریعتها = بایدها و نبایدها = احکام = فقه = قوانین"شان است که با یکدیگر متفاوت هستند، چنان که در ادیان الهی نیز "دین" یکی و آن هم اسلام است، اما شرایع با یکدیگر متفاوت هستند.
در سورهی الکافرون، به همین معنا تصریح شده است، چنان که به پیامبرش صلوات الله علیه و آله میفرماید که به کفار بگوید: «لَكُمْ دِينُكُمْ وَلِيَ دِينِ»، یعنی "دین" شما کفار برای خودتان، و دین من برای خودم.
حکومت – مطلق حکومت نیز همینطور است، یعنی عام است و قدرت یا دولت مسلط خاصی را شامل نمیگردد.
برخی در معنای حکومت گفتهاند که یعنی: «مجموعه نهادهای فرمانروانی و شرح وظایف و اختیارات هر کدام» - برخی دیگر گفتهاند که حکومت یعنی: «تشکیلات سیاسی و اداری کشور و چگونکی روش اداره»؛ اما اینها هیچ کدام تعریف "مطلق حکومت" نمیباشد، بلکه ملزومات ساختاری و اجرایی یک حکومت است.
●- حکومت، یا حکمرانی کردن، از مصدر "حُکم" اخذ شده است، به معنای "قضاوت و داوری". بنابراین، حکومت، فرع بر قانون (شرع، فقه، احکام) میباشد؛ یعنی باید ابتدا قوانین و احکامی وجود داشته باشد، تا سپس بر اساس آنان قضاوت و داوری گردد. حتی در نظام سیاسی سلطنتی و دیکتاتوری نیز یک قانون کلی، تحت عنوان «نظر ملوکانه – هر چه شاه امر کند» وجود دارد و احکام داوریها بر اساس آن صادر میگردد.
پس چون نظام حاکم بر سیاست و ادارهی یک کشور، احکام (قوانین) خود را با استفاده از ابزار قدرت، اِعمال میکند، به آن "حکومت" میگویند.
دین حکومتی:
در تعریف "دین حکومتی" نیز باید دقت نمود که منظور چیست؟
●- گاه منظور دینی است که در آن «دیانت و سیاست» از هم جدا نشده است، بنابراین در امر قضا و حکومت نیز تعاریف و قوانینی دارد.
●- گاه منظور دینی است که صرفاً برای حکومت کردن درست شده است، مثل "ماکیاولیسم، امپریالیسم و ...".
اگر چه هر که مدعی جدایی دین از سیاست (هر نوع دینی و هر نوع سیاستی) شود، کاملاً دروغ میگوید، چرا که هیچ امری از سیاست جدا نیست [حتی نوشیدن یک جرعه آب]، چه رسد به مسائل سیاسی و اداری یک جامعه و یک کشور، اما در عین حال، به حسب ظاهر این چنین دستهبندی عوامفریبانهای را بین ادیان الهی و یا غیر الهی، القا کردهاند.
بنابر این، اسلام طبق تعریف اول «دین حکومتی» است، یعنی نه تنها منحصر به برخی عبادات شخصی و گرایشات فردی نیست، بلکه کاملاً "اجتماعی" است و احکام اجتماعی آن در عرصههای سیاسی، فرهنگی، اقتصادی و اجتماعی، به مراتب بیش از احکام شخصی و فردیاش میباشد.
اما طبق تعریف دوم، اسلام دین حکومتی نیست، یعنی صرفاً برای حکومت تدوین و ایجاد نشده است، چرا که هدف از اسلام، توحید و معاد فردی و اجتماعی میباشد و غایت این دین نیز «الیه راجعون» است و کمالش در رشد، کمال و فلاح ابدی مردمان تعریف میشود، اگر چه تحقق این اهداف، بدون برخورداری از حکومتی الهی و قضاوت و حکمرانی مغایر با احکام الهی، ممکن و متصور نمیباشد.
حکومت دینی:
"حکومت دینی"، یعنی یک نظام سیاسی و اداری حاکم بر یک کشور، که احکام (قوانین) آن، مبتنی بر دینی خاص و معلومی میباشد و هدف این حکومت، تحقق، پیاده کردن و اجرای آن احکام است، تا امکان تحقق هدف نهایی دین، در کشور و جامعه، مهیا گردد.
بهترین مثال، همین "حکومت اسلامی" میباشد. حکومت در چنین نظامی، قوانین و احکامش را از دین خدا اخذ میکند، نه از نظرات شخصی یا جمعی افراد و قدرتهای داخلی و یا خارجی، و بر اساس همان احکام قضاوت و داوری میکند و با برخورداری از قدرت اجرایی، آن احکام را اِعمال مینماید.
در این نوع از حکومت، حتی بالاترین مقام و قدرت سیاسی که امام یا ولیفقیه است، نمیتواند منشأ، مبدأ و منبع وضع قوانین باشد؛ چرا که احکام را خداوند متعال وضع کرده است و توسط انبیایش ابلاغ نموده و توسط اوصیا و اولیایش نشر داده است « إِنِ الْحُكْمُ إِلَّا لِلَّهِ »؛ و نمیتواند نظری مغایر با احکام اسلامی داشته باشد. مجلس قانونگذار چنین حکومتی نیز نمیتواند در مسائل اجرایی، حکم و قانونی مغایر با احکام الهی وضع نماید و بالتبع دولتش هم نمیتواند خارج از چارچوب اسلام و احکامش اقدامی بنماید.
بنابراین، در چنین حکومتی، شعائری چون «مردم سالاری – دموکراسی – لیبرالیسم – سرمایهداری – کمون، اشتراک، تعاون – مالکیت دولتی – مالکیت عمومی و مالکیت شخصی – حقوق و امنیت فردی و اجتماعی – اخلاق و رفتارهای فردی و اجتماعی و ...؛ از ازدواج گرفته، تا معاملات، تا تعاون، تا انتخابات و اداره کشور، همه در چارچوب اهداف و احکام اسلامی تعریف میشوند.
نکتهها:
1- در حکومت دینی (چه اسلام و چه غیر اسلام)، مدیران ارشد، نه تنها از دینداران، بلکه از اکابر آن دین میباشند. اگر حکومت اسلامی باشد، رهبر آن باید شخصیتی مؤمن، متقی، بصیر و فقیه باشد – و اگر حکومت کلیسایی باشد، بزرگان کلیسا رهبران میشوند و اگر حکومت فرعونی باشد، بزرگان فراماسون و صهیونیسم بینالملل، یا سرمایهداران کلان رهبری را تعیین نموده و یا خود بر عهده میگیرند (مانند امریکا، انگلیس، فرانسه و ...).
2- حکومت دینی، با حکومت دینداران متفاوت است و تفاوتش این است که دینداران موظف و مکلف به اجرای احکام دینی به نحو احسن میباشند، تا هدف غایی از دین [چه اسلام و چه غیر اسلام] محقق گردد. چنان که در اسلام، تحقق حکومت جهانی عدل الهی، به رهبری حجت الله و امام معصوم، حضرت مهدی علیه السلام پیگیری میشود و در حکومت طواغیت نیز همان حکومت جهانی (Global governance) منتهی به رهبری فرعون بزرگ پیگیری میشود.
مشارکت و همافزایی (سؤال به همراه نشانی لینک پاسخ، جهت ارسال به دوستان در فضای مجازی)
دین حکومتی وحکومت دینی چه تفاوتی باهم دارند؟ (طلبه)
http://www.x-shobhe.com/shobhe/8938.html
کلمات کلیدی:
سیاسی