چطور میشه به خدا یقین پیدا کرد، طوری که انگار با چشم سر دیده بشه؟ چه شناختی وجود داره که خدارو بشه بهتر درک کرد. میخوام وجودش رو کامل حس کنم. (دیپلم ریاضی)
پایگاه پاسخگویی به سؤالات و شبهات (ایکس – شبهه): اگر چه مشخص است که منظور شما یک یقین کامل است، اما با توجه به متن سؤال، باید متذکر گردیم که خداوند متعال هیچ گاه با چشم سر یا مثل آن دیده نمیشود، و با حواس پنجگانه نیز درک نمیگردد، چرا که جِرم و ماده نیست، جسم، طول، عرض، حجم، رنگ، بو و ... (سایر خواص ماده را) ندارد. او خالق است و اینها همه صفات مخلوق میباشند.
شناخت:
بدیهی است که گام نخست برای حصول هر یقین و باوری "شناخت" میباشد؛ اما در مورد اصل شناخت و البته شناخت خداوند متعال، باید به چند نکته دقت و توجه نمود:
الف – هر ذاتی، با تجلیات و آثارش (اسماء و آیاتش) شناخته میشود؛ چنان که اگر به شما بگویند خودتان را بشناسانید، یا دیگری، یا حتی یک درخت، یا یک موجود مجرد (مثل عقل) را بشناسانید، فقط میتوانید از تجلیات، آثار و نشانهها بگویید. به عنوان مثال بگویید: «من انسان هستم - مرد یا زن هستم – گندمگون هستم، 170 سانت قد دارم، 75 کیلو وزن دارم، مسلمانم، ایرانیم و ... ؛ بدیهی است که اینها همه نشانههای شما هستند، نه خود (ذات) شما.
خداوند متعال نیز با تجلیات (اسماء، آیات و نشانههایش) شناخته میشود و البته که جزء به جزء خلقت و کل نظام هستی، از آن جهت که مخلوق هستند، اسم، نشانه، آیات و تجلیات خالق میباشند.
« ذَلِكُمُ اللَّهُ رَبُّكُمْ لَا إِلَهَ إِلَّا هُوَ خَالِقُ كُلِّ شَيْءٍ فَاعْبُدُوهُ وَهُوَ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ وَكِيلٌ » (الأنعام، 102)
ترجمه: اين است خدا، پروردگار شما: هيچ معبودى جز او نيست، آفريننده هر چيزى است. پس او را بپرستيد، و او بر هر چيزى نگهبان است.
ب – نکتهی مهم بعدی در امر "شناخت" این است که بدانیم هر چیزی، ابتدا خود خودش را معرفی نموده و میشناساند، سپس ما به همان مقدار او [آن] را میشناسیم. به عنوان مثال: یک شخص را در نظر بگیرید که بیش از آن چه خودش را بروز و ظهور داده و شناسانده است، قابل شناخت نمیباشد؛ حتی یک گُل نیز به حدی که خودش را میشناساند، شناخته میشود.
●- بنابراین، شناساندن خدا، کار خودِ خداست؛ اوست که باید خود را بشناساند و البته او با تجلی در خلقت، مالکیت، ربوبیت، رزاقیت و ... شناسانده است و ما را نیز به ابزار شناختی چون: عقل، قلب (فطرت) و نور وحی و علم مجهز کرده است که بتوانیم هر چه بیشتر بشناسیم.
●- در روایت هست که از امام صادق علیه السلام پرسیدند: «چگونه خدا را بشناسیم؟» فرمودند: «بر خداوند است که خود را به شما بشناساند». پرسیدند: «پس تکلیف ما چیست؟» فرمودند: «به آن شناسایی ایمان بیاورید». یعنی وقتی بر شما تجلی کرد و همه جا (در درون و برون) او را با نشانهها و آثارش میبینید، به خود تردید بیجهت راه ندهید، تکذیب نکنید، کفر نورزید (حق را نپوشانید) و مخلوقاتش را برای او نه در خالقیت، نه در اولوهیت و نه در ربوبیت و نه در هیچ امر دیگری، شریک نگیرید.
اهمیت و نقش «توجه»:
اندکی به آن چه در روز (یا حتی ساعت و لحظه) میبینید بیاندیشید؛ آیا میتوانید آنها را نام برده و بگویید که چه دیدید؟! هرگز. شما در روز میلیاردها میلیارد موجود (صورت و تصویر و نشانه) را میبینید، اما چون به آنها «توجه» ننمودهاید، در ذهن، خاطر و قلب شما نقش نبستهاند، چنان که در روز و ساعت، میلیاردها امواج صوتی را دریافت میکنید، اما چون توجه ننمودهاید، در ذهن و یاد شما نمیمانند.
آیا شما دائماً به یاد اعضای بدن خود هستید؟ دائماً انگشتان دست و پا، بازو و قوزک را به یاد میآورید، در حالی که همیشه با شما هستند؟ خیر، اما اگر امری سبب شود که "توجه" کنید، (مانند همین یادآوری که انجام شد)، وجود آنها را به یاد میآورید و اگر توجه عمیق باشد، به یادتان نیز میماند.
●- هستی هست، نشانهها و آثار و تجلیاتش نیز هست؛ اما تا من "توجه" ننمایم که "متوجه" وجود و حضور آنها نمیگردم. به عنوان مثال: جاذبه هست و کار خودش را میکند، اما کسی که با آن کار دارد، بدان توجه میکند، اگر چه همگان تحت قانون جاذبه هستند، یا همین طور ماه، خورشید، ستارگان ... و هر چه که هست.
●- هستی خداوند سبحان، تجلی و ظهورش همیشه و همه جا (در درون و برون) ظاهر است، اما تا انسان "توجه" نکند، درک نمینماید.
از این رو، در کلام وحی [قرآن مجید]، تأکید ویژهای بر امر "توجه" شده است، چرا که همین "توجه"، سبب "جهتگیری" نیز میگردد. چنان که در مورد حقیقت دین درست، راست و قیم، میفرماید: فطری توست، نیازی نیست که برای کسب آن از بیرون تلاش کنی، پس فقط کافیست که بدان توجه کنی و بدان سو جهت بگیری، اسلام و قرآن کریم، منطبق با فطرت توست و فطرت تو نیز منطبق بر آن است:
« فَأَقِمْ وَجْهَكَ لِلدِّينِ حَنِيفًا فِطْرَتَ اللَّهِ الَّتِي فَطَرَ النَّاسَ عَلَيْهَا لَا تَبْدِيلَ لِخَلْقِ اللَّهِ ذَلِكَ الدِّينُ الْقَيِّمُ وَلَكِنَّ أَكْثَرَ النَّاسِ لَا يَعْلَمُونَ » (الرّوم، 30)
ترجمه: پس روی خود را متوجّه آیین خالص پروردگار کن! این فطرتی است که خداوند، انسانها را بر آن آفریده؛ دگرگونی در آفرینش الهی نیست؛ این است آیین استوار؛ ولی اکثر مردم نمیدانند!
●- وقتی مشرکان، ستارگان، ماه و خورشید را به عنوان "إله و معبود" خود به حضرت ابراهیم علیه السلام نشان دادن و او نپذیرفت، سؤال شد که پس تو چه کسی را میپرستی؟ ایشان فرمودند: من توجه و جهتم را به سوی خالق اینها مینمایم:
« إِنِّي وَجَّهْتُ وَجْهِيَ لِلَّذِي فَطَرَ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ حَنِيفًا وَمَا أَنَا مِنَ الْمُشْرِكِينَ » (الأنعام، 79)
ترجمه: من روی (توجه و جهت) خود را به سوی کسی کردم که آسمانها و زمین را آفریده؛ من [در ایمان خود خالصم]؛ و از مشرکان نیستم!
یادآوری (ذکر):
آدمی به بسیاری چیزها توجه میکند، میشناسد، حتی باور میکند، چه بسا علاقمند نیز میگردد و مدتی روی به سوی آن دارد، اما به محض "توجه" به چیز دیگری، با آن اُنس میگیرد و مأنوس دیگر را فراموش میکند، چرا که انسان است، هم زود انس میگیرد و هم زود دچار نسیان شده و فراموش میکند.
از اینرو، نیازمند به یادآوری است که به آن «ذکر» میگویند. ذکر، به یاد آوردن و متوجه نمودن است به آن چه انسان میدانسته، اما فراموش کرده است؛ چنان که ما میگوییم: «قرار فلانی را متذکر شو و به یادش آور»، یعنی خودش میدانسته، اما فراموش نموده، پس تو به یادش آور.
چرا به پیامبر اکرم صلوات الله علیه و آله فرمود: « فَذَكِّرْ إِنَّمَا أَنْتَ مُذَكِّرٌ – پس تو یادآوری کن، که همانا تو فقط به یاد آورنده هستی / الغاشیة، 21 »؟ چون به یادآورنده حجتهای عقلی، میثاق فطری، نعمتهای پروردگار، مبدأ و معاد میباشند - چرا فرمود که قرآن مجید "ذکر" است « إِنْ هُوَ إِلَّا ذِكْرٌ لِلْعَالَمِينَ - اين [قرآن] جز پندى (یادآور) براى جهانيان نيست / ص، 87»؟ چون قرآن کریم، با آیات، استدلالها و تبیینهایش، توحید و معاد عقلی و فطری را یادآور میگردد و راههای توجه نمودن و فراموش ننمودن را میآموزد. – چرا فرمود: نماز ذکر است و برای یاد من اقامهی نماز کن « وَأَقِمِ الصَّلَاةَ لِذِكْرِي / طه، 14 »؟ چون انسان، به محض آن که مشغول به امری میشود، از شدت "توجه" به آن، هدف و مقصد و مقصود را فراموش میکند، لذا فرمود: نماز بخوان تا به یاد من باشی و ... .
محبت:
به رغم تمامی شناختها، توجهات و تذکرات، اصل بر "محبت" است؛ حضرت ابراهیم علیه السلام، در نهایت فرمود: « قَالَ لَا أُحِبُّ الْآفِلِينَ - من افول کنندگان را (به عنوان إله و معبود) دوست ندارم / الأنعام، 76».
بدیهی است که تا انسان کسی یا چیزی را دوست نداشته باشد، آرزو و امیدی به دیدارش نیز ندارد، پس به سوی او حرکت نمینماید.
فرض کنید که ما از وجود کشور، یا شهر، یا مجموعهای مطلع گردیدیم، از زوایای متفاوت جغرافیایی، فرهنگی و ... بدان توجه نمودیم، هر گاه یادمان رفت نیز در اخبار، کتاب و ... متذکر شده و به یادمان آوردند؛ آیا اینها دلیل و انگیزهای میشود که امید رفتن به آن منطقه را داشته باشیم و یا آروزی وصال و دیدنش را داشته باشیم و در جهت تحقق این امید و آرزویمان حرکت کنیم؟! خیر؛ بلکه اگر دوست داشته باشیم، میرویم و اگر دوست نداشته باشیم، نمیرویم.
●- در قرآن کریم، آیات استدلالی بسیاری در امر "توحید و معاد" وجود دارد، تذکرات بسیاری به اطاعت از خدا و رسولش صلوات الله علیه و آله داده شده است، راهکارهای ایجابی و سلبی بسیاری نیز بیان شده است و ...؛ اما آنجا که نوبت به حرکت میرسد، اصل "محبت" را مطرح نموده و میفرماید:
« قُلْ إِنْ كُنْتُمْ تُحِبُّونَ اللَّهَ فَاتَّبِعُونِي يُحْبِبْكُمُ اللَّهُ وَيَغْفِرْ لَكُمْ ذُنُوبَكُمْ وَاللَّهُ غَفُورٌ رَحِيمٌ » (آلعمران، 31)
ترجمه: بگو: «اگر خدا را دوست داريد، از من پيروى كنيد تا خدا دوستتان بدارد و گناهان شما را بر شما ببخشايد، و خداوند آمرزنده مهربان است.»
و هم چنین میفرماید: خطای کفار و مشرکان این است که غیر خدا را به جای او گذاشته و آنها را چون دوست داشتن خدا، دوست میدارند. اما موحد، مؤمن و کسی که متوجه و متذکر است، شدت محبتش به الله جلّ جلاله میباشد و سایر محبتهایش در راستای محبت به اوست:
« وَمِنَ النَّاسِ مَنْ يَتَّخِذُ مِنْ دُونِ اللَّهِ أَنْدَادًا يُحِبُّونَهُمْ كَحُبِّ اللَّهِ وَالَّذِينَ آمَنُوا أَشَدُّ حُبًّا لِلَّهِ وَلَوْ يَرَى الَّذِينَ ظَلَمُوا إِذْ يَرَوْنَ الْعَذَابَ أَنَّ الْقُوَّةَ لِلَّهِ جَمِيعًا وَأَنَّ اللَّهَ شَدِيدُ الْعَذَابِ » (البقره، 165)
ترجمه: بعضی از مردم، معبودهایی غیر از خداوند برای خود انتخاب میکنند؛ و آنها را همچون خدا دوست میدارند. امّا آنها که ایمان دارند، عشقشان به خدا، (از مشرکان نسبت به معبودهاشان،) شدیدتر است. و آنها که ستم کردند، (و معبودی غیر خدا برگزیدند،) هنگامی که عذاب (الهی) را مشاهده کنند، خواهند دانست که تمامِ قدرت، از آنِ خداست؛ و خدا دارای مجازات شدید است؛ (نه معبودهای خیالی که از آنها میهراسند.)
*- پس اگر توجه داشته باشیم که محبوب حقیقی و غایی ما خداوند سبحان است و او را دوست بداریم، همه جا او را میبینیم و لحظهای فراموشش نمیکنیم، چرا که آدمی همه چیز را از چشم محبوب میبیند و بالتبع یاد محبوب هیچ گاه از ذهن و دل خارج نمیگردد. خواه محبوب کسی خداوند متعال باشد و یا دنیا، مظاهر و متاعش.
مشارکت و همافزایی (سؤال به همراه نشانی لینک پاسخ، جهت ارسال به دوستان در فضای مجازی)
چطور میشه به خدا یقین پیدا کرد، طوری که انگار با چشم سر دیده بشه؟ چه شناختی وجود داره که خدارو بشه بهتر درک و کامل حس کرد؟
http://www.x-shobhe.com/shobhe/8970.html
- تعداد بازدید : 7285
- 11 آذر 1396
- نسخه قابل چاپ
- اشتراک گذاری
کلمات کلیدی: اعتقادی توحید