پایگاه پاسخگویی به سؤالات و شبهات (ایکس – شبهه): ما با دو نقیصهی بسیار مهم مواجه میباشیم که سبب نقصان در فهم درست و نیز ایجاد بسیاری از سؤالات و حتی شبهات در ذهن میگردد. این دو نقیصه عبارتند از:
الف – معانی واژگان:
نقیصهی اول ما، در دانستن و سپس فهم معانی و مفاهیم واژگان (کلمات) میباشد، چرا در بسیاری از مواقع، چند واژهی متفاوت را به یک معنا حمل میکنیم و در برخی از موارد نیز هیچ کدام از معانی حمل شده درست نمیباشند! مانند: محبت، مودت و عشق که همه را دوست داشتن معنا میکنیم. البته شاید در زبان محاوره، منظور و مقصود یکدیگر را دریابیم، اما هنگام مطالعهی یک متن ادبی، معرفتی، حقوقی یا دینی، هر کدام معنای خودشان را دارند.
مغفرت و رحمت:
از جمله واژگانی که برای آنها معنای مشترکی فرض میکنیم، "مغفرت و رحمت" است، به ویژه اگر سخنی دربارهی مغفرت و رحمت الهی به میان آید.
مغفرت – اگر از ما بپرسند: مغفرت یعنی چه؟ میگوییم: یعنی: بخشش. هم چنین، اگر از ما برپسند: «عَفو، صَفح، جود و یا حتی کَرم، یعنی چه؟» در مقابل همه میگوییم: یعنی: بخشش. چرا که شاید کلمهی جایگزین نداریم و یا مجبوریم کلی توضیح دهیم تا تفاوتشان معلوم شود.
در قرآن کریم، هر سه واژه را در یک آیه، به صورت مجزا و مستقل آورده است، سپس به غفران و رحمت الهی اشاره نموه است؛ پس معلوم میشود، هر کدام معنای خاص خود را دارند:
« يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِنَّ مِنْ أَزْوَاجِكُمْ وَأَوْلَادِكُمْ عَدُوًّا لَكُمْ فَاحْذَرُوهُمْ وَإِنْ تَعْفُوا وَتَصْفَحُوا وَتَغْفِرُوا فَإِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَحِيمٌ » (التغابن، 14)
ترجمه: اى كسانى كه ايمان آوردهايد، در حقيقت برخى از همسران شما و فرزندان شما دشمن شمايند، از آنان بر حذر باشيد، و اگر ببخشاييد و درگذريد و بيامرزيد، به راستى خدا آمرزنده مهربان است.
"عفو"، گذشتن از مؤاخذه و بالتبع مجازات مجرم میباشد – ولی "صفح"، (مثل ورق زدن یک صفحه و رفتن به صفحه دیگر)، ندیدن و گذر نمودن است که درجهای بالاتر از "عفو" میباشد؛ یعنی نه تنها مؤاخذه و مجازات نمینماید، بلکه اصلاً به رویش نمیآورد – اما "غفران" به معنای پوشاندن است. مثل دیوار کثیفی که کسی با رنگ زدن، روی آن سیاهیهایش را بپوشاند. بنابراین، "مغفرت"، یعنی خداوند متعال، گناهان بندگان تائب خود را به لطف خویش میپوشاند و به آنها رنگ (صبغه) الهی میدهد. و از همه بالاتر "مَحو" است، یعنی نه این گناه بخشوده شدهای بماند، بلکه کلاً آن را از پرونده و حتی خاطر گناهکار و شاهدان محو مینماید.
"رحمت"، اما معنای رحمت، به هیچ وجه بخشش گناهان یا مغفرت نمیباشد، چنان که خداوند متعال در کلام وحی، این دو واژه را در کنار هم و مستقل بیان میفرماید: « فَإِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَحِيمٌ » پس هر کدام معنای خودشان را دارند.
"رحمت" یعنی: "وجود بخشی"، لذا فرمود: "سبقت دارد". یعنی پیش از آن که بندهاش مرتکب جرم و گناهی گردد و او بخواهد ببخشد یا نخواهد ببخشد، به او وجود بخشیده است؛ و البته که بخشش گناهان نیز از مصادیق وجود بخشی میباشد و از آن جهت به آن رحمت میگویند.
ب – خداشناسی:
اما، نقیصهی دوم ما، ضعف در خداشناسی است که گاهی ریشه در کمبود علم و معرفت دارد و گاهی ریشه در دشمنی با خدا دارد! بالاخره، گروهی هستند که نه تنها منکر خدا نیستند، بلکه با اصرار، به وجودش اقرار میکنند، اما از او بدشان میآید، حتی وقتی نامش به عنوان تنها إله و معبود و محبوب حقیقی به میان میآید، حالشان به هم میخورد! این عده، همیشه در حال دشمنی با خداوند سبحان هستند! لذا دائماً در پی بهانهای هستند که "عدل الهی" را به چالش بکشند و به دیگران القا کنند که این کارش یا آن امرش با عدالتش منافات دارد!
این فرق دارد با کسی که منکر خداست و یا منکر نیست، اما شناختش، باور و ایمانش ضعیف است؛ اما در هر حال ضعف شناخت، سبب بروز این سؤالات و شبهات در گروه اول، و علت و ابزار دشمنی برای گروه دوم میگردد.
خداوند سبحان، هم «احد» است و هم «واحد». هم وجودش، مجموعهای مرکب از اجزاء و اعضا نمیباشد؛ هم مثل، مانند، شبیه و شریکی ندارد. لذا هم فرمود: « قُلْ هُوَ اللَّهُ أَحَدٌ - بگو اوست خداى يگانه / الاخلاص، 1»؛ وهم فرمود: « قُلِ اللَّهُ خَالِقُ كُلِّ شَيْءٍ وَهُوَ الْوَاحِدُ الْقَهَّارُ - بگو: «خدا خالق همه چیز است؛ و اوست یکتا و پیروز! (مقتدر، حاکم) / الرّعد، 16 ».
بنابراین، چنان که امیرالمؤمنین علیه السلام فرمودند: « پروردگار ما «اَحَدِىُّ الْمَعْنى» است، یعنى ذات او تقسیم پذیر نیست، نه در خارج، نه در عقل و نه در وهم، آرى خداوند بزرگ چنین است / شیخ صدوق، التوحيد، ص 83 » - و واحد است، یعنی مثل و همتایی ندارد.
●- از اینرو، رحمت حق تعالی، با علمش، با حکمتش، با مغرفتش ... و با عدلش هیچ منافاتی ندارد، چرا که همه یک حقیقت هستند و اوست هستی و کمال محض.
●- عدل را به "قرار دادن هر چیزی در جای خودش" معنا کردهاند که متسلزم علم، حکمت و قدرت (اندازهگذاری و اندازهگیری) میباشد.
●- عدل، به معنای «مساوات» نمیباشد؛ ممکن است در جایی مساوات لازم باشد، مانند «نظام هدایت » و در جایی نباشد، مانند نظام تکوین، که بر اساس عدل هست، اما هیچ چیزی مثل دیگری و مساوی با آن نیست.
●- عدل، در مقام اجرا، تحقق "قسط" است [که آن نیز به معنای مساوات نمیباشد]. اجرای قسط نیز مستلزم "علم، حکمت، قدرت و تقوا" میباشد.
●- عدل، به یک معنا در مقابل "ظلم" قرار میگیرد و این عدل و ظلم، مبتنی بر حق و حقوق میباشند.
نکته:
حال دقت کنیم که چه کسی حق است؟ چه کسی حق دارد؟ چه کسی و بر چه اساسی حق میدهد؟ و چه کسی در مقابل حق تعالی "حقی" دارد که این حق را خدا به او نداده باشد؟!
آیا آن که هستی و کمال محض و سبحان است، هم خودش حق است و هم به حق خلق نموده، اندازه گذاشته و بر اساس آن اندازهها هدایت میکند «الَّذِي خَلَقَ فَسَوَّى * وَالَّذِي قَدَّرَ فَهَدَى / الأعلی، 2 و 3»، یا بندگانش تعیین میکنند و میگویند: چه حق و عدل هست و چه نیست؟!
●- پس، اگر ببخشد، مبتنی بر "حق" میبخشد و اگر نبخشد، مبتنی بر "حق" نمیبخشد و هیچ کدام نیز شانسی، اتفاقی، تصادفی، رندومی، حالی و ... نمیباشد، بلکه او به احوال بندگانش علیم، خبیر (با خبر) و بصیر (عمق نگر و حقیقت بین) است و خودش نه تنها عادل است، بلکه در عین حال، رحمان، رحیم و فاضل است.
●- خداوند سبحان، در عین حال که عادل و قادر است، با کسی بر اساس "عدلش" رفتار نمیکند، چرا که دیگر کسی از توبیخ و عذاب، ایمن نمیماند، بلکه با همه بر اساس رحمت، فضل، جود و کرمش رفتار مینماید. حتی کسی که سرنوشت خود را خلود ابدی در جهنم رقم زده است، باز بینصیب نمانده، چرا که حقش، عذابهایی به مراتب شدیدتر میباشد و خداوند متعال قادر است با او بر اساس "عدل" رفتار کند و او را به حقش برساند.
اضافهی لطف، ظلم نیست:
اضافهی عقوبت به نسبت جرم، ظلم است. لذا فرمود: به اندازهی مثقال یا کمتر از آنی [نخ خرمایی]، به کسی ظلم نمیشود؛ اما اضافهی لظف، کرم، فضل، جود و رحمت که ظلم نیست تا با عدل منافات داشته باشد.
آیا اگر شما به کسی که برای شما کاری انجام داده، اجرتش را بدهید و سپس انعامی نیز به او بدهید، (حتی اگر بیشتر از اجرتش باشد)، ظلم است، یا جود و کرم و سخاوت و فضل؟!
مگر این که کسی بگوید: چرا با دو نفر، در شرایطی عین هم، و با قابلیتهای مساوی، و با ایمان هم سطح و عملکردهایی عین هم، دو رفتار متضاد صورت گرفته است؟! خب، چنین فرض و گمانی دربارهی خداوندی که سبحان، علیم، حکیم، رحمان، رحیم و عادل است، فرضی خطا و ناشی از ضعف خداشناسی میباشد.
دنبال اجرای عدالت خداوند رحمان نباشیم:
برخی با تمامی ضعف، نقصان، قصور، تقصیر و با تمامی ضعف در شناخت، باور، ایمان، تقوایشان و نیز پروندهای قطور از گناهان، دائماً دنبال این هستند که یک نوعی، عدالت خداوند سبحان را زیر سؤال ببرند! آیا نمیترسند از این که او یک پرده از عدلش را نسبت به آنان محقق نماید؟!
امامان علیهم السلام، با آن که انسان کامل، حجة الله، عین الله، ید الله، رحمت الله و مظهر اتمّ اسمای الهی بودند، در دعاها با تضرع و گریه، عرض و مسئلت مینمود که «خداوندا! مبادا با عدلت با ما تعامل نمایی»! چنان که سیدالشهداء، امام حسین علیه السلام، در دعای عرفه عرض مینماید:
وَاَنَّکَ الْحَکَمُ الْعَدْلُ الَّذى لا تَجُورُ
و تو حاكم عدالت پيشهاى هستى كه در حكم و داورى ستم نمیكنى،
وَعَدْلُکَ مُهْلِکى وَمِنْ کُلِّ عَدْلِکَ مَهْرَبى
و عدالت تو هلاك كننده من است، و من از همه عدالت تو گريزانم،
فَاِنْ تُعَذِّبْنى یا اِلـهى فَبِذُنُوبى بَعْدَ حُجَّتِکَ عَلَىَّ
اگر مرا عذاب كنى، ای معبود من، به خاطر گناهان من است پس از حجّتى كه بر من دارى،
وَاِنْ تَعْفُ عَنّى فَبِحِلْمِکَ وَجُودِکَ وَکـَرَمـِکَ
و اگر از من درگذرى، به سب بردبارى و جود و كرم توست،
لا اِلهَ اِلاّ اَنـْتَ سـُبـْحانـَکَ اِنـّى کـُنـْتُ مـِنَ الظّالِمـیـنَ،
نیست(معبودی) جز تو، منزهی تو، من از ستمكارانم،
لا اِلهَ اِلاّ اَنْتَ سُبْحانَکَ اِنّى کُنْتُ مِنَ الْمُسْتَغْفِرینَ
نیست(معبودی) جز تو، منزهی تو، من از طلب مغفرت کنندگانم،
لا اِلهَ اِلاّ اَنْتَ سُبْحانَکَ اِنّى کُنْتُ مِنَ الْمُوَحِّدینَ
نیست(معبودی) جز تو، منزهی تو، من از اهل توحید [یکتاشناسیی و یکتاپرستی خدا] هستم.
مشارکت و همافزایی (سؤال به همراه نشانی لینک پاسخ، جهت ارسال به دوستان در فضای مجازی)
آیا مغفرت و رحمت خداوند با عدل الهی سازگاری دارد؟
http://www.x-shobhe.com/shobhe/8993.html
- تعداد بازدید : 3909
- 27 آذر 1396
- نسخه قابل چاپ
- اشتراک گذاری
کلمات کلیدی: اعتقادی توحید جود جود