پایگاه پاسخگویی به سؤالات و شبهات (ایکس – شبهه): چندین مطلب یا موضوع گوناگون، با یک دیگر خلط شده است و برخی از نتیجهگیریها، مبتنی بر برداشتی نارسا یا ناصحیح از مطالب گوناگون «نزول، کلمات، متشابهات، خلق زبان و ...»میباشد! از اینرو، باید به هر کدام جداگانه اشاره گردد:
نزول:
نزول به معنای فرود یا پایین آمدن میباشد. هر امری قوس نزولی و قوس صعودی دارد و وحی را از آن جهت "نزول" میگویند که از علم، حکمت و مشیت الهی، به عرش و از عرش تا فرش فرود میآید.
برای درک این معنا، میتوانیم به گفتمان خودمان توجهی نماییم. فرض کنید که در فکر خود اندیشهای دارید که میخواهید آن را اراده کرده و به عمل درآورید و یا در قلب کسی را دوست دارید که میخواهید محبت خود را به او اعلام نمایید. در چنین حالتی، اندیشه تا اراده و سپس عمل، سیر نزولی دارد – چنان که حقیقت دوست داشتن، در قلب شماست، پس از سیر نزولی، در قالب مفهوم در میآید و در نزول بعدی در قالب کلمات در میآید و در نزول بعدی، در قالب صدا و حرف در میآید و بیان میگردد. مخاطب شما نیز اول چیزی که دریافت میکند، نازلترین مرحله است، یعنی صدا. این صدا در مرتبه صعود به کلمات و سپس به کلمات و مفاهیم میرود و سپس مقصود وارد قلب شده و فهم میکند؛ که اگر چنین نبود، هیچ فرقی نداشت که عاشق به معشوقی بگوید «من تو را دوست دارم»، یا معلمی سر کلاس درس، این جمله را دیکته بگوید. باید شنونده، از هر دو، یک مقصود را فهم مینمود، در حالی که مقصود متفاوت گویندگان را از یک جمله شبیه درک میکند.
●- بنابراین، در امر نزول وحی، هیچ فرقی ندارد که در قالب القای به قلب باشد، یا الهام به جان، یا وحی با کلمات و صدا، یا لوح نوشته شده و ...، در هر حال نزول است.
متشابهات:
این که قرآن کریم، کلام خداست، پس مثل، مانند و شبیهی ندارد، با این که آیات قرآن کریم در معنا و مقصود شبیه یک دیگرند، با این که در قرآن کریم "آیات متشابه" وجود دارد که محکمات آن روشن و معلوم میگردند، بسیار با هم متفاوت هستند، اگر چه برای بیان تمامی این مقاصد، میتوان از همان واژهی مشترک «تشابه» استفاده نمود.
*- اگر برای مواردی که فهم آن دشوار است، به خودمان و عالم نگاه کنیم، مثالهای بسیاری وجود دارد که چگونگیها را برای ما روشن و معلوم میسازد. فرض کنیم که کسی بگوید: «با دو بال علم و اخلاص، پیشبرو»، خب همه میدانند که انسان بال ندارد. آیا وقتی میگوییم: «نردبان ترقی»، یعنی «ترقی» یک مکانی است و از نردبانی میشود بالا رفت و به آن رسید؟! یا اگر بگوییم: حق آمد و روشن شد، منظور این است که حق پا دارد و میآید و مانند لامپ روشن میشود؟! یا به اینها "مشترکات لفظی" میگویند.
خداوند متعال به انسان چشم سر داده (چنان که به حیوانات نیز داده است) و بصیرت هم داده است، خودش جسم نیست که چشم سر داشته باشد، اما "بصیر" است و از بندگانش خواسته که کور یا بینا، "بصیر" باشند. حال اگر کسی با خواندن کلمهی «هو البصیر»، گمان کرد که خداوند سبحان، جسم و چشم دارد، دیگر مشکل از "خداشناسی" اوست، نه متشابه بودن آیات.
اختراع زبانهای گوناگون توسط بشر(؟!)
برخی مدعیاند که بشر زبان را خلق کرده است؟ اما آیا تا به حال دلیل متقنی یا مستندی نیز ارائه دادهاند، و یا فقط حدس و گمان است و آن هم مبتنی بر یافتن اثاری نقاشیهای روی سنگ و چوب؟!
●- طبق آیات قرآن کریم، تمامی جانداران "نطق" دارند، چنان که میخوانیم وقتی خداوند به ملائکه فرمود که خلیفهام را روی زمین را قرار خواهم داد، آنها چنین و چنان گفتند، و یا ابلیس لعین چنین و چنان گفت ... و سپس به حضرت آدم علیه السلام فرمود که آنها را اسمهای من (که آنها نمیدانستند) خبر بده؛ و پس از هبوط به زمین نیز سخن از گفتگوی آدم و حوا، دعاها و تضرعها «ظَلمتُ نفسی» گفتنها و نیز مشاجره بین هابیل و قابیل رفته است. پس زبان و نطق داشتند.
در قرآن کریم فرمود: «خَلَقَ الْإِنْسَانَ * عَلَّمَهُ الْبَيَانَ - انسان را آفريد * به او [علم و فن] بیان آموخت / الرّحمن، 2 و 3»، و هم چنین تصریح دارد که اختلاف رنگها و زبانها، از نشانههای خداوند سبحان است:
« وَمِنْ آيَاتِهِ خَلْقُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَاخْتِلَافُ أَلْسِنَتِكُمْ وَأَلْوَانِكُمْ إِنَّ فِي ذَلِكَ لَآيَاتٍ لِلْعَالِمِينَ » (الّروم، 22)
ترجمه: و از آیات او آفرینش آسمانها و زمین، و تفاوت زبانها و رنگهای شماست؛ در این نشانههایی است برای عالمان!
●- بنابراین، اگر بر اساس تصاویر روی سنگها نتیجهگیری شده که بشر در یک دورهای "زبان" نداشت و از تصاویر استفاده میکرد! اولاً هیچ دلیل علمی ندارد (فقط فرضیه است) – ثانیاً ممکن است مربوط به اقوامی باشد که پراکنده شده و روی زمین منتشر شدند، و هر قوم زبانی داشتند، اما زبان یک دیگر را نمیفهمیدند و تصویر میکردند – و یا مربوط باشد به نوعی موجود شبیه بشر، که قبل از حضرت آدم علیه السلام وجود داشته است. چنان که بر اساس علوم آماری، تاریخی و ... از یک سو میگویند: «از عمر این نوع بشر، بیش از ده تا دوازده هزار سال نگذشته است»، و از سویی دیگر، اسکلتهای شبیه به آدم پیدا میکنند که مربوط به دهها یا صدها هزار سال پیش است.
وحی:
خداوند متعال، وحی را خلق میکند و سپس نازل میفرماید؛ حال خواه در قالب القا باشد، یا الهام، یا لوح یا کلمه و یا به هر صورتی که بخواهد.
"وحی" در اصل، بیان پنهانی را میگویند؛ حال خواه خداوند متعال، به انبیای الهی وحیای فرستاده باشد، یا چنان که فرمود بدی و خوبی هر کس را به خودش الهام نماید، یا چنان که فرمود: حتی به زنبور عسل نیز وحی نماید.
"وحی"، رساندن علم از سوی عالِم (کسی که میداند)، به غیر میباشد، اگر چه با یک اشاره، او را از چیزی که مطلع نیست، آگاه نماید. چنان که به گفتگوی شیاطین جن و انس کفار نیز "وحی" اطلاق نموده است:
« وَلَا تَأْكُلُوا مِمَّا لَمْ يُذْكَرِ اسْمُ اللَّهِ عَلَيْهِ وَإِنَّهُ لَفِسْقٌ وَإِنَّ الشَّيَاطِينَ لَيُوحُونَ إِلَى أَوْلِيَائِهِمْ لِيُجَادِلُوكُمْ وَإِنْ أَطَعْتُمُوهُمْ إِنَّكُمْ لَمُشْرِكُونَ » (الأنعام، 121)
ترجمه: و از آنچه نام خدا بر آن برده نشده، نخورید! این کار گناه است؛ و شیاطین به دوستان خود مطالبی مخفیانه القا میکنند، تا با شما به مجادله برخیزند؛ اگر از آنها اطاعت کنید، شما هم مشرک خواهید بود!
نزول قرآن کریم:
قرآن کریم، دو نزول دارد؛ یکی در شب قدر که تمام آن یکجا به قلب پیامبر اعظم صلوات الله علیه و آله نازل گردید، و دیگری نزول تدریجی آن جهت ابلاغ به مردمان است که از روز مبعث آغاز گردید.
آیت الله علامه طباطبایی رحمة الله علیه: «قرآن کریم در دو مرتبه نازل شده؛ مرتبهای از آن بسیط و یکپارچه و مصون از تغییر است و مرتبه دیگرش به صورت تفصیلی و غیر بسیط است و صلاحیّت تغییر و تحوّل به گونه ناسخ و منسوخ و مانند آن را دارد. آنچه در شب مبارک قدر بر قلب مطهّر رسول اکرمصلی ا... علیه و آله و سلم نازل شده، همان مرتبه بسیط قرآن است و آنچه طی دوران رسالت بر آن حضرتصلی ا... علیه و آله و سلم نازل شده، همان مرتبه تفصیلی و غیر بسیط است که با ناسخ و منسوخ همراه است» (المیزان، ج 2، ص 15 تا 18)
خداوند متعال، به طرق گوناگونی وحی را بر فرستادگانش نازل نموده است، گاه با آنها سخن گفته است «مِنْهُمْ مَنْ كَلَّمَ اللَّهُ - از آنان كسى بود كه خدا با او سخن گفت / البقره، 253»، که البته با خلق و ایجاد کلمه و صدا بوده است، نه این که خداوند متعال، لب، دهان، زبان و صدا دارد – گاهی در عالم رؤیا وحی نموده است « قَالَ يَا بُنَيَّ إِنِّي أَرَى فِي الْمَنَامِ – [ابراهیم علیه السلام] گفت: «پسرم! من در خواب دیدم که/ الصافات، 102» - گاه الواح نوشتهای شدهای فرستاده است: « وَلَمَّا سَكَتَ عَنْ مُوسَى الْغَضَبُ أَخَذَ الْأَلْوَاحَ وَفِي نُسْخَتِهَا هُدًى وَرَحْمَةٌ لِلَّذِينَ هُمْ لِرَبِّهِمْ يَرْهَبُونَ - هنگامی که خشم موسی فرو نشست؛ الواح را برگرفت؛ و در نوشتههای آن، هدایت و رحمت برای کسانی بود که از پروردگار خویش میترسند (و از مخالفت فرمانش بیم دارند) . الأعراف، 154» - گاه حضرت جبرئیل علیه السلام (فقط به معدودی از انبیا) و یا ملائکهی وحی را به هر یک از انیبا میفرستد که پیام و امر الهی را با گفتار به زبان همان نبی، به او بگویند و جان کلام را به قلبش القا نمایند و ...؛ در هر حال:
« وَمَا كَانَ لِبَشَرٍ أَنْ يُكَلِّمَهُ اللَّهُ إِلَّا وَحْيًا أَوْ مِنْ وَرَاءِ حِجَابٍ أَوْ يُرْسِلَ رَسُولًا فَيُوحِيَ بِإِذْنِهِ مَا يَشَاءُ إِنَّهُ عَلِيٌّ حَكِيمٌ » (الشوری، 51)
ترجمه: و شایسته هیچ انسانی نیست که خدا با او سخن گوید، مگر از راه وحی یا از پشت حجاب، یا رسولی (فرشتهای) میفرستد و بفرمان او آنچه را بخواهد وحی میکند؛ چرا که او بلندمقام و حکیم است!
نتیجه:
●- امر الهی و کلام خداوند متعال، به هر طریقی که به رسولانش علیهم السلام، ارسال شده باشد، "نزول" میباشد.
●- خداوند متعال که خالق عالم هستی است، کلام و اگر لازم باشد، صدا را خلق میکند. پس، سخن گفتن او، مستلزم برخوردای از لب، زبان و دهان نمیباشد.
آیا انسان تمامی سخنانش را با لب و زبان و از دهان میگوید؟ آیا با عمل (فعل) حرف نمیزند – آیا با اشاره حرف نمیزند؟ آیا با اتخاذ مواضع حرف نمیزند؟ آیا در قالب شعر، نقاشی و سایر هنرها حرف نمیزند؟!
●- فرشتگان وحی، هنگام ضرورت ابلاغ وحی به کلام، به زبان آن نبی سخن میگفتند.
●- قرآن مشابه ندارد، مضافاً بر این که آیاتش به لحاظ حقانیت، سیاق، مفاهیم، مقصود و هدف، مکمل و مشابه یکدیگر هستند – و اگر در معنا مشابهتی با معانی دیگر همان کلمات و مضمونها داشته باشند، به واسطهی محکمات، روشن و معلوم میگردند.
●- خداوند متعال، همچون انسان یا سایر مخلوقاتش صحبت نمیکند که پرسیده شود: «چگونه صحبت میکند؟!»، بلکه علم و امر خود را با "وحی"، به مخاطب ابلاغ میکند، اگر چه ملائک باشند، یا انبیا، یا سایر نوع بشر و یا حتی حیوانات و زنبور عسل و ... .
●- فرشتگان وحی که حامل و ابلاغ کنندهی پیام خداوند سبحان میباشند، بر انسانهای دیگر (غیر انبیا) نیز نازل شده و میشوند. منتها این وحی، به معنای «دین و شریعتی» نمیباشد که به انبیایش علیهم السلام نازل گردید و به خاتم الانبیاء، حضرت محمد مصطفی صلوات الله علیه و آله ختم گردید.
●- بشر، خالق زبانهای گوناگون نمیباشد و از همان ابتدا نطق و بیان داشته است.
کلمات کلیدی:
قرآن مبعث