از آغاز اسلام میبینم که هیچ حکومت اسلامی به طور کامل و طولانی مدت شکل نگرفت و در کار همه امامان شیعه کارشکنی شده و هنوز هم میشود! آیا حکومت اسلامی در عمل جواب میدهد؟! (زبان / اصفهان)
پایگاه پاسخگویی به سؤالات و شبهات (ایکس – شبهه): مگر حکومتهای مدعی دموکراسی، لیبرالیسم، کمونیسم و سایر ایسمها، به صور کامل شکل گرفتهاند؟! جنگ، جنگ است و یکی از تاکتیکهای جنگ نرم و جنگ روانی این است که به مسلمانان القا کنند، حکومت اسلامی نمیتواند محقق گردد.
بدیهی است که اگر حکومت اسلامی [ولو کوتاه مدت] جواب نمیداد، با این همه با دشمنی و کارشنکنی مواجه نمیگردد. هیچ قدرت یا حکومتی (چه طاغوتی و چه اسلامی)، با چیزی که برایش خطر و ضرر ندارد، دشمنی و مقابله نمینماید.
نیکسون (Richard Milhous Nixon )، سی و هفتمین رییس جمهور امریکا که به رسوایی واترگیت مشهور است و اولین و تنها رییس جمهور امریکاست که با استعفا کنارهگیری کرده است، در کتابی تحت عنوان « America's challenge in a one superpower world» که به نامهایی چون: « فرصت را دریابیم» و یا «فرصت را از دست ندهیم» ترجمه شده است، به خطر اسلام به ویژه پس از سال 2000 اشاره میکند و میافزاید که مقصود من اسلام اعراب (سعودی یا ...) نیست، آنها آنقدر نماز بخوانند که زانوهایشان پینه ببندد، بلکه مقصود من این اسلام نوظهور در ایران با مقولهی «ولایت» میباشد.
حکومت:
حکومت یا حکمرانی کردن، در اصل به معنای «قضاوت و داوری» میباشد و معنایش در سیاست نیز از همین ریشه گرفته شده است، چرا که نظام حاکم، در اصل در تمامی امور قضاوت میکند و احکام صادره را با قوای اقتصادی، سیاسی، فرهنگی، نظامی و ... به اجرا در میآورد.
بنابراین، حکومت مبتنی بر "قوانین" است و معنای "حکومت اسلامی" این است که مبتنی بر قوانین الهی میباشد (باید باشد)، نه قوانین صادره از سوی قدرتها یا ...!
دشمنیها:
بدیهی است که وقتی مبدأ و منبع قانون (قانونگذار) متفاوت شد، اختلافات اساسی در اهداف و تضاد در منافع پیش میآید و دشمنیها آغاز میگردد، چرا که قدرتها و نظامهای سیاسی و اقتصادیِ سلطهگر، به هیچ وجهی پذیرای استقلال یک کشور و ملت آن نخواهند بود و به این راحتی کنار نرفته و کلید طلایی را با لبخند و دست گل، تقدیم نمینمایند.
از اینرو، در طول تاریخ شاهدیم که در هر زمان و هر کجا که پیامبری آمد و مردم را به سوی "توحید و معاد" دعوت نمود، کفار علیه او اقدام نمودند، بسیاری از آنها را کشتند، مقابل برخی دیگر شکست خوردند، پس از شکست، منافقانه نفوذ کردند و به تحریف پرداختند و ...، در حالی که مشکلی با انواع و اقسام بتپرستیهای سنتی و مدرن ندارند.
هم چنین شاهدیم که این مقابلهی سرسختانه از سوی سلطهگران و ظالمان، به ادیان الهی و از جمله اسلام اختصاص ندارد، بلکه هر کجا ندای حق و بیدار کنندهای بلند شد، برای خفه کردن گوینده و خاموش کردن صدا و سانسور یا منحرف نمودن پیام او اقدام شده است.
ولایت، ربوبیت و الوهیت:
دعوای اصلی، بر سر خالقیت خداوند متعال نیست، چرا که کسی نمیتواند چیزی را خلق کند که بتواند مدعی خالقیت بشود؛ بلکه همیشه دعوای اصلی، بر سر «ولایت، ربوبیت و الوهیت» بوده و هست.
ولایت یعنی سرپرستی به همراه دوستی صادقانه - و ربوبیت یعنی صاحب اختیاری و تربیت امور - و الوهیت به معنای قطب وابستگی به حد بندگی و اطاعت میباشد.
چنان که در قرآن مجید تصریح شده است، فرعون هیچ گاه ادعای خالقیت ننمود، خودش هم بت پرست بود و البته سران ملتهای بتپرست، خود میدانستند و میدانند که از بتهای بیجان کاری بر نمیآید، لذا به نام آن بت، خودشان ربوبیت و الوهیت میکردند و میکنند. لذا فرعون نیز ادعا داشت: « أَنَا رَبُّكُمُ الْأَعْلَى – من رب اعلای شما هستم / النازعات، 24»، یعنی صاحب اختیاران و تربیت امور کنندگان مختلفی وجود دارد، اما من اعلای آنها هستم، ابر قدرت هستم و همه باید مطیع من باشید! و ادعا داشت « مَا عَلِمْتُ لَكُمْ مِنْ إِلَهٍ غَيْرِي – الهی جز خودم برای شما نمیشناسم / القصص، 38» و طواغیت همیشه ولیامرهای کفار بوده و هستند « وَالَّذِينَ كَفَرُوا أَوْلِيَاؤُهُمُ الطَّاغُوتُ ».
حکومت دینی (اسلامی):
این ادعاهای جاهلانه و مستکبرانه، هم چنان وجود دارد؛ ابر قدرتها همیشه ادعای "ربوبیت، الوهیت و ولایت (سرپرستی)" بر مردمان را داشته و دارند؛ مدعی هستند که صاحب اختیار و تربیت کنندهی اعلای امور جهان ما هستیم، و همگان باید عبد، مطیع و تابع ما و اهداف، قوانین، منافع و حتی نظریههای اثبات نشدهی ما باشند، در غیر این صورت یاغی، دُگم، متعصب، عقبافتاده، شرور، تروریست و ... محسوب شده و باید سرکوب گردند.
●- در مقابل این گردنکشانِ جاهل و متکبر، فقط دعوت الهی توسط انبیا وجود دارد که میفرمایند همه در مخلوق بودن و بندگی یکسان هستند و رب و إله همگان، الله جلّ جلاله میباشد. مالکیت مال اوست، پس هدایت (تکوینی و تشریعی) کار اوست، به سوی او بر میگردیم، پس همگان باید او را بندگی و اطاعت نماییم و وابسته به مخلوقات و سایر بندگان نگردیم.
●- دعوت تمامی انبیای الهی، در اسلام عزیز به صورتی کاملتر و جامعتر بیان شده است که «لا إله الاّ الله» الهی به غیر از الله جلّ جلاله وجود ندارد؛ تکلیف الوهیت معین شده که « وَإِلَهُكُمْ إِلَهٌ وَاحِدٌ لَا إِلَهَ إِلَّا هُوَ الرَّحْمَنُ الرَّحِيمُ - و معبود شما معبود يگانه اى است كه جز او هيچ معبودى نيست [و اوست] بخشايشگر مهربان (وجود بخش) / البقره، 163»، و هم چنین تأکید شده که او ربّ همگان (رَبِّ السَّمَاوَاتِ وَرَبِّ الْأَرْضِ رَبِّ الْعَالَمِينَ) میباشد، پس ولایت نیز از آن اوست و هر کس ولایت او را نپذیرد، از توحید خارج شده و با ورود به عرصه کثرت، حتماً ولایت طاغوتهای متفاوت و گوناگون درونی و بیرونی را گردن مینهد:
« اللَّهُ وَلِيُّ الَّذِينَ آمَنُوا يُخْرِجُهُمْ مِنَ الظُّلُمَاتِ إِلَى النُّورِ وَالَّذِينَ كَفَرُوا أَوْلِيَاؤُهُمُ الطَّاغُوتُ يُخْرِجُونَهُمْ مِنَ النُّورِ إِلَى الظُّلُمَاتِ أُولَئِكَ أَصْحَابُ النَّارِ هُمْ فِيهَا خَالِدُونَ » (البقره، 257)
ترجمه: خداوند، ولی و سرپرست کسانی است که ایمان آوردهاند؛ آنها را از ظلمتها، به سوی نور بیرون میبرد. (اما) کسانی که کافر شدند، اولیای آنها طاغوتها هستند؛ که آنها را از نور، به سوی ظلمتها بیرون میبرند؛ آنها اهل آتشند و همیشه در آن خواهند ماند.
کفار و سلطهگران بر نمیتابند:
بدیهی است که کفارِ ظالم، فاسد و سلطهگر، یا همان «طاغوتها»، در هر زمان، که منشأ و منبع قدرت و ثروت آنها و تنها عامل بقای سلطهی آنها، مکیدن خون مردم و ارتزاق از چپاول آنهاست، نمیتوانند خروج مردمان از سلطهی خود را بپذیرند و به دشمنی روی میآورند و با تحمیل روشهای گوناگون دشمنی، چون جنگهای سخت و نرم، ترور، تحریم، نفوذ، ضد تبلیغ و انواع فتنهها، سعی در سرکوب و تسلیم مجدد موحدان و آزادیخواهان مینمایند.
موفقیت:
کفار مستکبر، خود جنگها، آشوبها، فتنهها و گرفتاریها را بر مردم موحد، مؤمن و مسلمان تحمیل میکنند و سپس میگویند: «این دین کارآیی ندارد، همیشه با درگیری مواجه بوده است، پس نمیتواند موفق باشد»!
پرسید: «چرا شما همیشه در جنگ بودید و هستید؟!»
گفت: «با کی؟! خب حمله نکنید تا ما نجنگیم».
●- میگویند: چرا این دین اسلام در متنش، دستور به صفآرایی، اتحاد، مبارزه و مقاومت در مقابل ظلم و ظالم میدهد؟
●- میگویند: چرا این دین، به مردمانض نمیگوید که اگر سلطهگران و ظالمان، به این طرف صورت شما سیلی زدند، آن طرف را بیاورید تا یکی دیگر بزنند، و اگر اموال شما را چپاول کردند، نوامیس مادی و معنوی خود را دو دستی تقدیم کنید و البته لبخند رضایت نیز فراموش نگردد!
●- میگویند: چرا پیروان این دین، به رغم قتلعامهای ما، از ترس مرگ، خودکشی نکرده و به راحتی و بدون هیچ مقاومتی تسلیم نمیگردند! پس، مردمان جنگ طلبی هستند!
●●●-بنابراین، نه تنها موفقیت حکومت اسلامی به این نیست که ما در جهان هیچ دشمنی نداشته باشیم و هیچ ظالمی با ما کاری نداشته باشد تا در رفاه، آسایش و سلامت زندگی کنیم [که حقمان همین است]، بلکه همین صفآرایی و هجمهی آنان، نشان از موفقیت حکومت اسلامی دارد.
قدرت حکومت اسلامی، وقتی معلوم میشود که با بصیرت ببینیم، در یک دورهای، یک سفیر انگلیس یا امریکا، برای کشور و ملت شاه و وزیر تعیین میکرد، کشور پهناور، قدیمی و ثروتمند ایران را به پادگان تبدیل کرده و نامش را «ژاندارم منطقه» گذاشته بودند و شاه و مردمش نیز به این لقب سخیف، افتخار نیز میکردند ...؛ اما امروز دولت، مجلس، قدرت نظامی، سیاسی، اطلاعاتی و رسانهای ابر قدرت جهان، یارای تقابل ندارد و تمامی متحدان اروپایی و نوکران عربیاش را به مدد همه جانبه میطلبد، و البته باز هم نتوانسته و نمیتواند کاری کند.
این استقلال و هویت دینی، ملی، شخصی، اجتماعی، و این توانایی ایستادگی در مقابل تمامی فشارها و نیز حرکت رو به جلو، یعنی موفقیت حکومت اسلامی.
مشارکت و همافزایی (سؤال به همراه نشانی لینک پاسخ، جهت ارسال به دوستان در فضای مجازی)
از آغاز اسلام، هیچ حکومتی به شکل کامل و طولانی مدت شکل نگرفت! حتی در کار امامان معصوم (ع) نیز کارشکنیها شد! آیا حکومت اسلامی در عمل جواب میدهد؟!
http://www.x-shobhe.com/shobhe/9013.html
- تعداد بازدید : 2212
- 11 دی 1396
- نسخه قابل چاپ
- اشتراک گذاری
کلمات کلیدی: سیاسی