عدهای شروع به مقابله با من و دوستانم نمودهاند که چرا گفتهی رهبر انقلاب مبنی بر عدم برخورداری مردم عصر امیرالمؤمنین علیه السلام از تحلیل داشتن مردم را پخش میکنند؛ شرایط امروز هیچ شباهتی به آن دوران ندارد؟!
پایگاه پاسخگویی به سؤالات و شبهات (ایکس – شبهه): ابتدا دقت کنید که به چه مطلبی و چرا معترض هستند؟ آیا به این که چرا مثال تاریخی آورده میشود؟ یا به این که چرا به مهمترین نقاط ضعف اذهان عمومی (نداشتن تحلیل) که سبب انحرافشان میگردد اشاره شده است؟ یا به این که چرا این دسته از بیانات مقام معظم رهبری پخش میشود؟! مگر همینها دائم نمیگویند که چرا چنین و چنان شد، آیا زمان امیرالمؤمنین نیز اینگونه بود؟!
تحلیل:
مردم، نه تنها در مسائل و حوادث سیاسی و اجتماعی، بلکه در مسائل شخصی نیز اگر از تحلیل درستی برخودار نباشند، حتماً و یقیناً به انحراف کشانده شده و پس از عقبگرد و هبوط خواهند نمود و در این قاعده، هیچ فرقی نمیکند که رخداد فردی باشد یا اجتماعی، سیاسی باشد یا اقتصادی و فرهنگی، خوشایند باشد و یا ناخوشایند، چرا که انسان بیتحلیل، یعنی انسان بیبصیرت، سطحیبین و ظاهرگرا.
●- فرض کنید برای یک شخصی، وقایع خوشایندی رخ دهد، در کسب و کارش موفق شود و [حتی از راه حلال] به ثروت برسد، و یا شرایط نامساعدی پیش آید و در تنگنای مالی بیفتد؛ این شخص اگر تحلیل درستی نداشته باشد، در هر دو حال گرفتار میشود. آن موقع که به موفقیت و ثروت رسیده، "طغیان" میکند، و آن موقع که در فشار مالی قرار گرفته، مقاومت و ایستادگیاش را از دست داده و برای اندک گشایشی، به هر حلال و حرامی و حتی هر ذلتی متوسل میشود! جامعه که متشکل از افراد میباشد و اذهان عمومی را تشکیل میدهند نیز همینطور است. انسان، ضعیف و کمظرفیت و بیتحمل است، مگر آن که چون قطرهای، خودش را به اقیانوس وصل نماید. ببینیم که یک پَر، تا وقتی وصل به پرندهی بلندپرواز است، چه میکند؟ و وقتی جدا میشود در چه سطحی از بیوزنی قرار میگیرد؟ هر نسیمی آن را به یک سو میبرد؛ لذا فرمود:
« إِنَّ الْإِنْسَانَ خُلِقَ هَلُوعًا * إِذَا مَسَّهُ الشَّرُّ جَزُوعًا * وَإِذَا مَسَّهُ الْخَيْرُ مَنُوعًا * إِلَّا الْمُصَلِّينَ » (المعارج، 19 تا 22)
ترجمه: به راستى كه انسان سخت آزمند [حریص و بىتاب] خلق شده است (این حرص و بیتابی در اصل برای عشق و انگیزه برای رسیدن به رشد و کمال است) * هنگامی که بدی به او رسد بیتابی میکند * و چون خيرى به او رسد (نسبت به خود و دیگران) بخل میورزد * به غیر از نمازگزاران (وصل شدگان).
بنابراین، این برخوداری از بصیرت و تحلیل درست از وقایع و هر رخداد و شرایطی استکه سبب واقعبینی و بالتبع سیاستگذاری، چارهاندیش، برنامهریزی، صبر (استفامت) و تداوم حرکت میگردد. اگر تحلیل نباشد، دوست و دشمن و خیر و شرّ نیز شناخته نمیشوند؛ و البته امروزه دشمن ناراحت است که چرا مردم ما، از قوهی تحلیل درست و بالا برخورداند و کیدهای آنان را خنثی مینمایند.
تاریخ:
"تاریخ" یعنی گذشته، که از یک لحظه و یک نفس پیش را شامل میگردد تا سنوات و قرون بسیار دور، و حتی تا اولین بشر روی زمین [حضرت آدم علیه السلام].
تاریخ، "قصه" نیست، بلکه "امتداد زندگی" است. شرایط حال، معلول و نتیجهی گذشته است و آینده نیز معلول همان گذشته و حال خواهد بود؛ زمان حالی که یک لحظهی دیگر، گذشته و تاریخ خواهد شد.
بنابراین، کسی بدون توجه به گذشته و درس و عبرت گرفتن از آن، نمیتواند شرایط حال را درک کند و از آن تحلیل درستی داشته باشد، تا بتواند برای آینده سیاستگذاری و برنامهریزی نماید. پس ذکر تاریخ ادوار، جوامع، رویکردها و وقایع در گذشته، قصه نیست، بلکه سراسر درس و عبرت میباشد.
●- چرا خداوند متعال در کلام وحی، این همه به ذکر تاریخ افراد و اقوام و سرنوشتشان در گذشته اشاره نموده است؟ چرا نسبت به حفظ تاریخ صحیح و صیانت آن از تحریف تأکید دارد؟ چون همه درس و عبرت است. و البته فقط صاحبان خرد و افراد با بصیرت درس و عبرت میگیرند؛ و گرنه مابقی، بدون هیچ تحلیلی، فقط به صورت و ظاهر وقایع نگاه میکنند که هیچ نتیجهی کمال بخشی ندارد.
« لَقَدْ كَانَ فِي قَصَصِهِمْ عِبْرَةٌ لِأُولِي الْأَلْبَابِ مَا كَانَ حَدِيثًا يُفْتَرَى وَلَكِنْ تَصْدِيقَ الَّذِي بَيْنَ يَدَيْهِ وَتَفْصِيلَ كُلِّ شَيْءٍ وَهُدًى وَرَحْمَةً لِقَوْمٍ يُؤْمِنُونَ » (یوسف علیه السلام، 111)
ترجمه: به راستى در سرگذشت آنان، براى خردمندان عبرتى است. سخنى نيست كه به دروغ ساخته شده باشد، بلكه تصديق آنچه [از كتابهايى] است كه پيش از آن بوده و روشنگر هر چيز است و براى مردمى كه ايمان مىآورند رهنمود و رحمتى است.
نکته:
●- همین که جوان امروز میپرسد: زمان شاه چگونه بود؟ چرا انقلاب کردیم؟ چرا جنگ داخلی (کردستان) و جنگ خارجی داشتیم؟ این همه نوجوان، جوان، میانسال و سالخورده، در راه دفاع از چه چیزی به شهادت رسیدند و یا مجروح و معلول شدند؟ چه کشورهایی در جنگ از صدام حمایت کردند و چرا؟ در کشورهایی چون مصر، لیبی، تونس و ... چه اتفاقی افتاد و چرا نتیجه نداد؟ اسرائیل چگونه و چرا تأسیس شد؟ مشکل امریکا، انگلیس و اسرائیل با ما چه بوده و هست و ...؟ همه یعنی "تاریخ و تحلیل تاریخ".
●- نمیبینیم که یک عده برای آلترنانیو قراردادن حس ناسیونالیستی در مقابل گرایشات اعتقادی به توحید و معاد (اسلام)، چه جوی در فضای مجازی دربارهی "کوروش" راه انداختهاند؟! در حالی که اگر کوروش را سر سلسلهی حکومتداری از نوع پادشاهی بدانیم، و او را نیز بسیار باهوش، مدیر، مدبر و موفق بدانیم، فقط یک پادشاه است، و ما طی 2500 سال حکومت شاهنشاهی، دهها و صدها پادشاه نادان، بیخرد، ظالم، جنایتکار، خائن، وابسته و وطنفروش داشتیم.
●- نمیبینیم که یک عده در راستای اولویت بخشیدن به ملیگرایی در مقابل دین، چقدر دربارهی "زرتشت" به عنوان پیامبر ایرانی، هیاهوی پوچ راه میاندازند؟! در حالی که نه تنها هیچ دین و کتابی از او باقی نمانده است [اوستا از او نیست و گاتها نیز فقط چند سرود است]، بلکه ایران انبیای الهی بسیاری را به خود دیده است که شجره و تاریخ بیشتر آنها معلوم و قابل تحقیق است، چنان که هم اکنون قبر پانزده نبی الهی در ایران، با تاریخچه، شناسایی شده و مشخص است.
●●- حال معترضند که چرا مقام معظم رهبری، به عدم برخورداری مردم آن زمان از تحلیل درست رویکردها اشاره نمودهاند و چرا رسانهی ملی آن را پخش میکند؟! چه رویی و چقدر وقاحت؟!
تکرار تاریخ:
تاریخ به صورت مستمر تکرار میشود که اگر چنین نبود، نه تنها هیچ رخداد خوشایند یا ناخوشایندی، حامل درس و عبرتی نبود، بلکه اساساً مسئولیت، تکلیف، وظیفه و در نهایت پاسخگو بودن و نتیجه دیدن در آخرت (معاد) نیز بیمنطق میشد.
●- فرض کنید، یکی از سران یا سربازان خوارج و یا یکی از فرماندهان یا سربازان یزیدی در کربلا را بیاورند، و نیز یک شیعهی با ایمان، تقوا، بصیرت، مجاهد و شهید از عصر حاضر را بیاورند، این را به فلاح ابدی برسانند و آن یکی را مؤاخذه کنند و راهی جهنم و عذاب ابدی کنند. بعد او بگوید: خدایا! او به شرایط من امتحان نشد، وگرنه مثل من میشد و من نیز در عصر او و با آن شرایط و امکاناتش نبودم، وگرنه هدایت میشدم!
اما، خداوند حکیم، عادل است؛ لذا همان تواریخ و امتحانات، برای همگان (نه فقط مسلمانان) در طول زمان، تکرار میشود.
شباهتها:
آن چه تغییر کرده است، صنعت و تکنولوژی است که الزامی در مفید بودن آن در رشد و کمال وجود ندارد، ممکن است مفید واقع شود و یا مضر؛ اما "انسان"، همان انسان است. با همان روح و مقتضیاتش و جسم و مقتضیاتش و یک دنیا و آخرت.
●- چه بافت، فرهنگ، اعتقاد، سیاست، رویکرد، جریان و حادثهای در گذشته بوده که مشابهش امروزه نیست؟
●- "ایسمسازانِ" جدید، به رغم این همه رشد علمی، چه حرف تازهای را مطرح کردهاند که گذشتگان عین همان اندیشه، استدلال، گمان و موضع را نداشتهاند؟!
●- آیا بتسازان و بتپرستان زمان حضرت ابراهیم علیه السلام، هم اکنون و با همان منطق و گرایش، به ویژه در کشورهایی چون هندوستان، چین، ژاپن، تایلند، مالزی، سنگاپور و ...، به مراتب بیشتر نیستند؟! بتشکنان ابراهیمی (ع) نیز بسیار بیشترند.
●- "قوم لوط"، در گذشتهی بسیار دور میزیستند، اما انحرافشان (همجنسگرایی و لواط)، همان است که امروزه نه تنها رایج است، بلکه در امریکا و اروپا، از حمایتهای قانونی دولتها و مجلسها برخوردار گردیده است و رسانههای "ماسونی – صهیونیستی"، این فرهنگ منحط را تبلیغ میکنند! و حتی مخالفت امثال پاپ و واتیکان و برخی از سیاستمداران یا دانشمندان را به عنوان یک نقطه ضعف در مدنیت آنها قلمداد میکنند!
●- آیا امروزه فرعون و فرعونیسم وجود ندارد، یا قوم مدعی، از خود راضی و تنبل بنیاسرائیل؟ و حال آن که احوال اکثر مردمان جهان، همچون قوم بنیاسرائیل میباشد. همانها که تا شدتی به آنها میرسید، اظهار ایمان میکردند و تا به اندک رفاهی میرسیدند، طغیان میکردند و یا در مواجه با اندک مشکلی، میگفتند: «چرا موسی (علیه السلام) و خدای موسی کاری نمیکند»؟!
●- آیا امروزه مهاجرت مسلمانان به خاطر کشتار، بازداشت، شکنجه و تحت فشار قرار گرفتن از سوی کفار و حاکمیت یهودِ صهیونیسم را نداریم؟
آیا امروزه، شاهد بیعتها و بعیتشکنیها نیستیم؟
آیا سقیفه نداریم، یا معاویه بر منبر پیامبر اکرم صلوات الله علیه و آله، و آن هم در رأس حکومت بر مسلمانان را نداریم؟!
آیا خوارج نداریم، یا یاران احمق و ظاهربین امیرالمؤمنین علیه السلام، که به خاطر بی بصیرتی و ظاهر بینی و نداشتن تحلیل، فریب قرآن سر نیزه را میخورند و به امام میشورند که چرا کنار نمیآیی را نداریم؟!
آیا طلحه و زبیر و یا ابو موسی اشعری کم داریم؟!
آیا کربلا، هر روز تکرار نمیشود؟!
***- پس باید ضمن اهمیت مضاعف به تاریخ، از قوهی تحلیل درست برخوردار گردیم، تا بتوانیم درس و عبرت گرفته و برای حال و آینده، سیاستگذاری و برنامهریزی نماییم.
اهمیت تفکر و تحلیل تاریخ، در نامه امیرالمؤمنین، امام علی علیه السلام، به فرزندشان:
«أَيْ بُنَيَّ إِنِّي وَ إِنْ لَمْ أَكُنْ عُمِّرْتُ عُمُرَ مَنْ كَانَ قَبْلِي فَقَدْ نَظَرْتُ فِي أَعْمَالِهِمْ وَ فَكَّرْتُ فِي أَخْبَارِهِمْ وَ سِرْتُ فِي آثَارِهِمْ حَتَّى عُدْتُ كَأَحَدِهِمْ بَلْ كَأَنِّي بِمَا انْتَهَى إِلَيَّ مِنْ أُمُورِهِمْ قَدْ عُمِّرْتُ مَعَ أَوَّلِهِمْ إِلَى آخِرِهِمْ فَعَرَفْتُ صَفْوَ ذَلِكَ مِنْ كَدَرِهِ وَ نَفْعَهُ مِنْ ضَرَرِهِ فَاسْتَخْلَصْتُ لَكَ مِنْ كُلِّ أَمْرٍ [جَلِيلَهُ] نَخِيلَهُ وَ تَوَخَّيْتُ لَكَ جَمِيلَهُ وَ صَرَفْتُ عَنْكَ مَجْهُولَهُ وَ رَأَيْتُ حَيْثُ عَنَانِي مِنْ أَمْرِكَ مَا يَعْنِي الْوَالِدَ الشَّفِيقَ وَ أَجْمَعْتُ عَلَيْهِ مِنْ أَدَبِكَ أَنْ يَكُونَ ذَلِكَ وَ أَنْتَ مُقْبِلُ الْعُمُرِ وَ مُقْتَبَلُ الدَّهْرِ ذُو نِيَّةٍ سَلِيمَةٍ وَ نَفْسٍ صَافِيَةٍ...» (نهج البلاغه، نامه 31)
ترجمه: پسرم! درست است كه من به اندازه پيشينيان عمر نكردهام، امّا در كردار آنها نظر افكندم، و در اخبارشان انديشيدم، و در آثار شان سير كردم تا آنجا كه گويا يكى از آنان شدهام، بلكه با مطالعه تاريخ آنان، گويا از اوّل تا پايان عمرشان با آنان بودهام، پس قسمتهاى روشن و شيرين زندگى آنان را از دوران تيرگى شناختم، و زندگانى سودمند آنان را با دوران زيان بارش شناسايى كردم، سپس از هر چيزى مهم و ارزشمند آن را، و از هر حادثهاى، زيبا و شيرين آن را براى تو برگزيدم، و ناشناختههاى آنان را دور كردم، پس آن گونه كه پدرى مهربان نيكىها را براى فرزندش مىپسندد، من نيز بر آن شدم تو را با خوبىها تربيت كنم، زيرا در آغاز زندگى قرار دارى، تازه به روزگار روى آوردهاى، نيّتى سالم و روحى با صفا دارى.
مشارکت و همافزایی (سؤال به همراه نشانی لینک پاسخ، جهت ارسال به دوستان در فضای مجازی)
میگویند: چرا گفتهی رهبر انقلاب مبنی عدم برخورداری مردم عصر امیرالمؤمنین (ع) از تحلیل داشتن مردم را پخش میکنند؛ این عصر شباهتی به آن دوران ندارد؟!
http://www.x-shobhe.com/shobhe/9027.html
- تعداد بازدید : 2232
- 21 دی 1396
- نسخه قابل چاپ
- اشتراک گذاری
کلمات کلیدی: تاریخی