چرا میگویند: اعمال کسی که ولایت فقیه را قبول نداشته باشد مقبول نیست؟ آیا این حرف غلط و بدعت نیست؟!
ش (تهران): چرا میگویند: اعمال کسی که ولایت فقیه را قبول نداشته باشد مقبول نیست؟ ولایت فقیه را حضرت امام (ه) مطرح نمود، تکلیف مسلمانان قبل از ایشان چه میشود؟ آیا این حرف غلط و بدعت نیست؟!
x-shobhe: اگر چه چنین سخنی در اذهان عمومی مطرح نشده است، اما اگر بیان شود نیز نه تنها غلط یا بدعت نیست، بلکه عین احکام اسلام در مذاهب تشیع و نیز تسنن است.
اگر چه بسیاری سعی دارند این معنا را القاء کنند که مبحث «ولایت فقیه» اولین بار توسط حضرت امام خمینی (ره) مطرح گردیده است و پیش از ایشان چنین مبحثی مطرح نبوده است، اما این ادعا به هیچ وجه صحیح نمیباشد، بلکه حضرت امام (ره) این مبحث را به صورت تدوین شده تدریس فرمودند.
مبحث «ولایت فقیه» از همان موقعی مطرح شد که مبحث «ولایت و امامت» مطرح شد. در زمان هر امامی - چه به حکومت رسیده باشند و چه نرسیده باشند – والیانی از ناحیهی امام منصوب میشدند که اطاعت از آنان، همان اطاعت از امام (ع) بود. و از همان زمان اطاعت از «فقها» عین اطاعت از امام معصوم، واجب شرعی و عقلی و سرپیچی از آنان موجب بطلان اعمال دیگر قلمداد می گردید. چنان چه در روایات شاهدیم که حضرت امام صادق (ع) مشخصات فقیه را بیان نموده و سپس میفرمایند: «فللعوام ان یقلدوا – پس بر عوام است که از آنان تقلید نمایند». و امام زمان (ع) دستور میدهند که مردم در زمان غیبت و عدم دسترسی مستقیم به وجود مبارکشان، به فقها مراجعه کنند و در مقام آنها میفرماید: «فانهم حجتی علیکم و انا حجت الله علیهم – پس آنان از ناحیهی من حجت بر شما هستند و من حجت خدا بر آنان هستم».
به همین دلیل «تقلید یا اطاعت در فروع دین و احکام»، در تشیع و تسنن یک اصل ضروری قلمداد شده است و مسلمین باید یا خود فقیه و مجتهد باشند و یا از فقیه اطاعت کنند و در غیر این صورت اعمالشان مقبول نیست. [البته تنها تفاوت تشیع و تسنن در این معنا این است که اهل تسنن باب فقه و اجتهاد را بستند و به همان چهار فقیه، تحت عنوان چهار مذهب بسنده کردند، اما باب فقه و اجتهاد در تشیع باز است]. لذا بدیهی است که اگر کسی خودش فقیه نباشد و از هیچ فقیهی نیز تقلید و اطاعت ننماید، اعمالش مقبول نیست (چرا که اساساً احکام را نمیشناسد که بخواهد درست انجام دهد، چه رسد که مقبول هم باشد).
حال باید توجه شود که احکام اسلام به ترتیبات نماز یا انواع غسل زنده و میت و چگونگی طهارت خلاصه نمیشود، بلکه امور گوناگونی چون: حکومت، جنگ، صلح، قضاوت، اقتصاد، بیتالمال و ...، همه جزء فقه است و «حکومت» اصل اساسی همهی احکام دیگر است. و به همین دلیل حضرت امام خمینی (ره) فرمود: «حفظ نظام از اوجب واجبات است»، یعنی از نماز و روزه نیز واجبتر است. چرا که اگر حکومت اسلامی برقرار نباشد، امکان اجرای احکام خداوند متعال در زمینههای گوناگون نیز میسر نمیگردد و حفظ نظام نیز منوط به حمایت و اطاعت از ولی فقیه است. پس بر اساس فقه و احکام، این اطاعت واجبتر از اطاعات دیگر است.
پس، اطاعت از فقیه در هر شرایطی واجب است و قبولی اعمال منوط به اطاعت از فقیه است. حال اگر مسلمانان یک جامعه از حکومت اسلامی برخوردار نباشند، مردم ضمن آن که مکلفند فقاهت و فقیه را حمایت کنند تا حکومت اسلامی را جایگزین نماید، در سایر اعمالشان از فقیهی که اصطلاحاً به آن «مرجع تقلید» اطلاق میشود، اطاعت میکنند و اگر به برقراری حکومت اسلامی موفق شدند، در اجرای سایر احکام حکومتی نیز باید از فقیه اطاعت میکنند. چرا که آنان بیان کنندهی احکام اسلام هستند و عدم اطاعت از آنان به مثابهی جایگزینی احکام غیر اسلامی [به تقلید و اطاعت از غیر مسلمانان] به جای احکام اسلام است. لذا «ولایت فقیه» مبحث جدیدی نیست. «ولی فقیه» یک نفر از همین فقها است که اطاعت از آنان واجب است. کسی که در میان آنها به تشخیص خودشان، بیش از دیگران از ویژگیهای زعامت سیاسی برخوردار است.
متأسفانه برخی گمان کردهاند که به بهانهی رعایت تقدس ائمهی اطهار (ع) میتوانند بدیهیات اسلام و حتی اوامر معصومین را کنار بگذارند و گمان میکنند که فرق گذاشتن بین اطاعت از امام معصوم با اطاعت از فقیه، یک نوع مقدس مأبی است(؟!) و حال آن که این تفرق، فریبی بیش نیست که از ناحیهی مخالفان اسلام به اذهان عمومی القا شده است. اما برخی نه تنها مقهور این ضد تبلیغ میشوند، بلکه با افتخار به آن میبالند.
واقعاً یک مسلمان چه جوابی دارد اگر از او بپرسند: چه شد که خداوند هادی، انبیاء را برای هدایت امم پیشین ارسال نمود، اما به ناگهان هدایت خود را قطع کرد و مردم را رها کرد و امورشان را به خودشان سپرد؟ این که همان ادعای یهودیت است.
یا اگر از شیعهای سؤال شود که در صورت عدم دسترسی به امام چه میکنید؟ آن موقعی که امام صادق (ع) در مدینه بودند، مسلمانان ری یا خراسان چه میکردند؟ یا تکلیف شما در دورهی غیبت امامتان چیست؟ آیا برنامهای برای شما تدوین شده است و یا سر خود رها شدهاید؟ به راستی شما اسلام را از کجا میآموزید و راه دسترسی شما به احکام الهی چیست؟! لذا شیعه و سنی، تقلید از فقیه را به شرحی که بیان شد واجب میدانند و عدم اطاعت از او را موجب بطلان اعمال میشمارند.
چگونه است وضعیت مسلمانی که مدعی شود: «من، در احکام نماز از فقیه اطاعت میکنم، ولی در سایر امور نمیکنم»؟ و چه فرقی است بین مسلمانی این شخص، با کسی که مدعی شود: «من در احکام نماز، روزه، طهارت و ... [احکام شخصی] از فقیه اطاعت میکند، ولی در امور حکومتی [احکام اجتماعی] مانند قضاوت، اقتصاد و ... اطاعت نمیکنم»؟ مگر بین احکام خداوند متعال فرق است؟ و مگر مسلمان مختار است که دین را تفکیک و تجزیه کند و اطاعت در احکام شخصی را لازم و در احکام حکومتی را غیر واجب بداند؟!
بدیهی است چنین کسی [همان طور که مقام معظم ولی فقیه فرمودند]، اصلاً فقه را قبول ندارد، چه رسد به فقاهت یا ولی فقیه را. لذا کسی که اسلام را قبول دارد، حتماً فقه [احکام الهی] را قبول دارد و کسی که فقه را قبول داشته باشد، فقیه را هم قبول دارد و اطاعت از او را واجب میشمرد و تمرد از او را موجب بطلان میداند و کسی که فقهاهت و فقیه را قبول داشته باشد، دین را تجزیه نمیکند و حکومت و احکام حکومتی را مانند دیگر احکام لازمالاجراء میداند. پس، ولایت فقیه را لازمهی استقرار حکومت اسلامی دانسته و مطیع ولیفقیه میشود.
لذا شاهدیم که نه تنها در تشیع، بلکه در تسنن نیز این اطاعت واجب شده است، تا آن جا که ابوحنیفه، معروف به امام اعظم، میگوید: اگر مسلمانی در یک گوشهای (حتی قصبهای) دولت اسلامی تشکیل داد، بر همهی مسلمین واجب است که با او بیعت و از او طاعت کنند و اگر نکنند باغی و یاغی هستند و مراجع شیعی نیز همگی اطاعت از ولی فقیه را واجب بر شمردهاند، تا آن جا که اطاعت از حکم حکومتی، حتی بر سایر مراجع نیز واجب است و تاریخ تشیع این معنا را قبل از امام خمینی (ره) نیز تجربه کرده است. مانند حکم میرزای شیرازی در تحریم تنباکو.
- تعداد بازدید : 3462
- 17 اسفند 1388
- نسخه قابل چاپ
- اشتراک گذاری
کلمات کلیدی: حقوقی و احکام