«x-shobhe »: اخیراً این شایعه با جملهبندیهای متفاوت در بسیاری از سایتها و وبلاگهایی که دیگر هویت مشخص شدهای دارند، بسیار مطرح شده است و همانطور که مشهود است، منظور از طرح آن، نه انسان در اندیشهی غرب است و نه انسان در فرهنگ اسلام – که هر دو یک بحث سنگین و قابل طرح و مقایسه میباشد – بلکه منظور تخطئهی اندیشه مهدویت و انتظار در اسلام و به ویژه تشیع است.
اما نکتهی مهم اینجاست که هر دو وجه و فرض صورت مسئله به غلط طرح شده است و این روش دیرینهی ضد تبلیغ است که اصل صورت مسئله را علیه اسلام غلط طرح کندد و سپس راجع به آن صورت غلط، شبههپراکنی کرده و یا به مجادله بپردازند.
اگر شخصی اندک مطالعهای در زمینهی انسانشناسی در فلسفهی غرب و نیز اسلام داشته باشد، به سرعت متوجه میشود که نه در اندیشه و مکتب غرب [اعم از تئوری یا عمل] برای انسان و نقشآٰفرینی او در تحصیل کمال فردی و اجتماعی ارزش و وقعی قائلند و نه در اسلام اجازه میدهند که کسی منتظر بماند تا دیگری بیاید و امور را اصلاح نماید.
الف – در اندیشه غرب و به ویژه فلسفههای جدید به نام پست مدرنیسم یا پسا پست مدرنیسم، با انشاهای زیبا، لفاظی و فریب، اما به وضوح مطرح شده است که «انسان» طبقهبندی درجاتی یک تا سه دارد و انسانهای درجههای پایینتر باید در راه منافع درجات بالاتر (انسان درجه یک، که همان ثروتمند امریکایی یا صهیونیسم است)، باید قربانی گردد. در فلسفهی نوین غرب، عقلانیت به طور کل تعطیل شده و برای توجیه «مفاهیم کلی» نفی شده و در نهایت حق با «قدرت و سلطه» است. در این اندیشه از انسان به عنوان «انسان گرگ انسان» یاد میشود و نهایت آن که تعریف انسان، قدرت و اختیار، شخصیت، هویت، ساختار فکری و کارآیی بدنی او، متناسب با هماهنگ بودنش با نظام سلطه تعریف میگردد که اگر بخواهد از آن خارج شود، دیگر تعریفی ندارد و آنارشیست، فاشیست و تروریست میگردد. (رجوع به تعاریف انسان در نظریات فوکو، بودریار، هابر ماس، مکتب فرانکفورت و ...). و البته در عمل نیز [به ویژه در این دو سه سال اخیر] رفتار قدرت و سلطهی غرب نسبت به انسان را در تمام جهان و به ویژه هموطنان خودشان شاهدیم و هیچ جای انکار یا توجیهی ندارد.
ب – در فرهنگ و اندیشه اسلامی، پس از خداوند متعال، موجودی ارزشمندتر از انسان وجود ندارد و هر چه هست برای رشد و تکامل انسان است. عقل و عقلانیت حجیت دارد و انسانها نیز بر اساس ثروت و قدرتشان درجهبندی نمیگردند. مضاف بر این که کار، تلاش، کوشش، نقشآفرینی، شکستن ساختارهای باطل فکری و عملی - ایجاد ساختارهای حق بر اساس وحی و عقل و فطرت آدمی که منطبق بر یک دیگرند – از خود سازی گرفته تا دگرسازی و جامعهسازی - مبارزه و جهاد با جهل، ظلم، فلاکت و ذلت – برخورداری از بصیرت، علم و توان و ...، همه به عنوان وظیفه و تکلیف مطرح است و نهایت آن که برای انسان هیچ دستآوردی در دنیا و آخرت وجود ندارد، مگر به اندازهی کار و تلاشی که انجام میدهد. چنان چه میفرماید:
«وَ أَن لَّيْسَ لِلْانسَانِ إِلَّا مَا سَعَى» (النجم، 39)
ترجمه: و اينكه انسان به جز كار و تلاشش سرمايهاى (دستاوردی) ندارد.
و خداوند متعال نیز وعده داده است که پس از اعطای نعمتهایی چون وحی، عقل، اختیار، اراده و نیز توان و امکان شناخت، انتخاب و عمل، تقریر سرنوشت و چگونه زیستن را به خود انسان موهبت نموده و سرنوشت او را [از خوب به بد و یا از بد به خوب] تا وقتی خودش این تغییر را نخواهد و در راه آن تلاش نکند، تغییر نخواهد داد و فلسفهی انتظار نیز همین است:
«... إِنَّ اللَّهَ لا يُغَيِّرُ ما بِقَوْمٍ حَتَّى يُغَيِّرُوا ما بِأَنْفُسِهِم» (ارعد، 11)
ترجمه: ... يقيناً خدا سرنوشت هيچ قومى را تغيير نمىدهد، مگر اين كه آنان خويشتن را (به وسيله رفتارهاى نيك، يابد) تغيير دهند.
ناگفته نماند که فرهنگ سلطه در غرب نیز، انسان کامل دارد که در رأس هرم فراماسون قرار گرفته و از نظرها غایب است تا وقت ظهور علنیاش برسد و تمامی تلاشهای فرهنگی، سیاسی، اقتصادی، نظامی، امنیتی ... و به طور کلی استعماری و استثماری غرب نیز برای تحقق این منظور و ظهور و سلطهی علنی منجی مطلوبش انجام میپذیرد.
پایگاه پاسخگویی به سؤالات و شبهات
www.x-shobhe.com
پایگاه خبر و عکس ایران (خبری، تحلیلی و تصویری)
www.iranpn.ir
کلمات کلیدی:
گوناگون