س: خدا همه جا هست و در سوره «الذاریات، 47» بیان شده که خلقت را دائماً وسعت میبخشد، آیا حضور در محل خلقت جدید مستلزم حرکت خدا نیست؟
ایکس – شبهه : آیه مبارکه و ترجمهی آن به شرح ذیل است:
«وَ السَّمَاءَ بَنَيْنَاهَا بِأَيْيْدٍ وَ إِنَّا لَمُوسِعُونَ» (الذاریات، 47)
ترجمه: و آسمان را به قوت بنا كردهايم و البته ما آنرا وسعت مىدهيم.
ابتدا دقت شود که «وسعت بخشیدن» شئون مختلفی دارد. علم امروز ثابت کرده که زمین هر لحظه با جذب مواد آسمانی، در هر لحظه بزرگتر و سنگینتر میشود. این یک نوع وسعت است. گیاهان، حیوانات و انسانها زاد و ولد دارند، این هم وسعت است. علم یا نیروی انسان افزایش مییابد، این هم وسعت است. و این آیه دلالت دارد که گمان نشود خداوند متعال یک بار یک خلقتی را انجام داده و دیگر کار تمام شده است. خیر. بلکه هر آن خلایق جدیدی پدید میآیند و این «وسعت در خلقت آسمانهاست» که زمین نیز خودش در آسمان قرار دارد.
حال برای درک بهتر موضوع حرکت و فرض حرکت خداوند سبحان، لازم است به چند نکتهی مهم دقت شود:
الف – معنا و مفهوم حرکت: برای «حرکت» معانی متفاوتی بیان کردهاند که به طور کلی میتوان آنها را در دو قالب «حرکت به مفهوم فلسفی» و «حرکت به مفهوم فیزیکی» دسته بندی نمود.
حرکت به مفهوم فلسفی، یعنی «خروج تدریجی شیء از قوه به فعل» که به آن «تغییر» نیز اطلاق میگردد.
وجود «قوه و استعداد» در یک شیء،خود دلیل بر «نقص و نیاز» آن است. مثل این که نطفه استعداد جنین شدن را دارد و کمالش نیز در این است که جنین بشود، یا نوزاد استعداد رشد فیزیکی، عقلی و علمی دارد و کمالش نیز در این است که به چنین رشدی برسد. یا بذر استعداد گیاه شدن را دارد و ...، پس تا نطفه، یا بذر، یا نوزاد، دارای «قوه» بوده و قوهی آنها به «فعل» نرسیده باشد، کامل نشدهاند. یعنی نقص در هستی خود دارند و نقص نیز همان «نیستی» است و به هر فعلیتی هم برسند، هنوز قوهها و استعدادهای دیگری دارند، یعنی همیشه ناقص و نیازمند هستند.
پس، حرکت فلسفی به خدا راه ندارد، چرا که خداوند متعال «هستی محض» یا همان «کمال محض» است، نه این که دارای «قوه و فعل» باشد و حرکت کند تا استعدادهایش به تدریج از قوه به فعلیت برسد.
حرکت به مفهوم فیزیکی نیز یعنی تغییر مکان جسم در ارتباط با زمان. یعنی جسمی در لحظهای از زمان در یک نقطه هست و در نقاط دیگر نیست و در امتداد زمان حرکت میکند و در لحظهای دیگر در نقطهی دیگری قرار میگیرد. بدیهی است که این حرکت فقط به چیزی تعلق میگیرد که دارای «جرم» باشد و در مکان و احاطهی زمان قرار گرفته باشد.
پس، اولاً خداوند متعال جرم و جسم نیست و مکان و زمان بر او محیط نیست و ثانیاً حرکت فیزیکی ندارد که اگر در نقطه و جایی بود، سایر مکانها از او خالی باشد. لذا حضور او در همه جا، حضور فیزیکی نیست که برای جای جدید، نیاز به حرکت از نقطهای به نقطهی دیگر داشته باشد.
ب – چنین سؤالی وقتی به ذهن خطور میکند که خداوند عزّوجلّ یک وجود مستقل و عالم هستی وجود مستقل دیگری فرض شود و بالتبع لازم میآید که اولاً هر دو محدود باشند، ثانیاً هر وجودی برای خودش فضا و مکانی داشته باشد و ثالثاً خداوند سبحان نیز شیء، ماده، جرم و یا نوعی مخلوق و مصنوع باشد.
ج – کافیست از خود سؤال کنیم که مگر حضور خدا در همه جا، قبل از خلقت جدید یا وسعت خلقت چگونه بوده است که اگر خلق جدیدی آمد، مستلزم حرکت جهت حضور در جای جدید باشد؟ آیا خداوند متعال محدود به مکان است و به تناسب هر خلق جدیدی که مینماید، جا به جا میشود، که مستلزم حرکت باشد، یا مثلاً جسمی است که خود را بزرگتر میکند تا خلایق جدید را نیز تحت پوشش بگیرد؟
خیر. بلکه عالم هستی، وجود مستقلی نیست، و هر چه هست، تجلی اسما و صفات حق تعالی است که عین ذاتش میباشد (یعنی ترکیب نیست که علمش چیزی باشد و قدرتش چیز دیگری).
د – خلق جدید، یعنی تجلی در ماهیتی جدید و تجلی نیازی به حرکت یا بزرگ شدن یا جا به جایی ندارد. پس، در همه جا هست، یعنی هر چه هست تجلی خود اوست و هر خلقت جدیدی نیز تجلی دیگری از اوست.
- تعداد بازدید : 4953
- 3 خرداد 1391
- نسخه قابل چاپ
- اشتراک گذاری
کلمات کلیدی: اعتقادی توحید سوره ذاریات
نظرات کاربران
عالی بود